%18


دفعات مشاهده کتاب
534
علاقهمندان به این کتاب
6
میخواهند کتاب را بخوانند.
6
کتاب را پیشنهاد میکنند
6
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
1
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات سوره مهر منتشر کرد :
امیرصدرا حرفش را زد و از جیب پتویش دو سیخ کباب شام سلف را رو کرد. شامی که نتوانسته بودیم بخوریم، حالا قرار بود جانمان را نجات دهد. فکر کردم میخواهد مثل کمربند چرم با این کباب ها بیفتد به جان سگ ولی آنها را پرتاب کرد و سگ رفت سمتش. کاش بچه ها بودند ببینند من شرط را بردم شرط بسته بودیم این کباب سلف را سگ هم نمیخورد این سگ هم نخورد و از بوی بد آن با چشم غره ای به ما متواری شد. اینجا بود که نظریۀ قرمه سبزی و کوتاه شدن چمنهای داشت اثبات میشد حتی از چمن مصنوعی زمین دانشگاه هم فقط گلوله های سیاه لاستیکی اش باقی مانده بود. و البته کم شدن کلاغ های دانشگاه برای زرشک پلو با مرغ ! حیف که فضا بدون تماشاگر بود ما علناً لایه سوم را شکست فضای سبز دانشگاه من دادیم و از دیوار ریخته ساختمان
آموزش وارد شدیم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786000354848
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
136 صفحه
نوبت چاپ
1
وزن
125 گرم
سال انتشار
1403
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

حامی حسین
22 فروردین 1404
هیژده تا داستان... یکی از یکی بهتر.
0
0

امیر امیری
12 اسفند 1403
خیلی ضعیف بود. واقعا بعضی از داستانهاش مثل تهران پلاک2 و مدیر مدیره اصلا داستان نبود.
0
3

25 بهمن 1403
آفرین به این قلم. طنزنویس جوان ولی با قلم پخته.
3
0

23 دی 1403
داستان اولش من رو مجذوب کرد. همینجا دانلود کنید بخونید، بعدش بخرید.
3
0

25 بهمن 1403
موافقم.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.

22 فروردین 1404
0
فکر کردم میخواهد مثل کمربند چرم با این کباب ها بیفتد به جان سگ ولی آنها را پرتاب کرد و سگ رفت سمتش. کاش بچه ها بودند ببینند من شرط را بردم شرط بسته بودیم این کباب سلف را سگ هم نمیخورد این سگ هم نخورد و از بوی بد آن با چشم غره ای به ما متواری شد.
شاید بپسندید














118٬900 تومان
145٬000
%18