

مقامات شش گانه ی حسرت های شمال
انتشارات سنگ منتشر کرد:
«کامران محمدی» متولد ۱۳۵۰ و کارشناس ارشد روانشناسی است. نخستین کتاب او «خدا اشتباه نمیکند» سال ۱۳۸۰ منتشر شد و جایزهی کتاب سال دانشجویی را دریافت کرد.
بعد از آن، در نیمهی دوم دههی هشتاد با «سهگانهی فراموشی» جایگاه خود را به عنوان نویسندهای با دغدغههای روانشناختی تثبیت کرد. رمان «مه» و مجموعههای «رولت روسی» و «باغ وحش انسانی» از دیگر آثار محمدی است.
اما «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» تا حدودی با آثار گذشتهی محمدی تفاوت دارد. این کتاب مجموعهای است از شش روایت داستانی که عموماً به خاطرات هشت تا هجده سالگی نویسنده، یعنی سالهای ابتدایی بعد از انقلاب و دههی شصت مربوط میشوند.
محور اصلی این خاطرات شش علاقهی نویسنده در سالهای کودکی و نوجوانی اوست که عبارتند از: تفنگ، دوچرخه، ساعت مچی، ضبط صوت، دوربین عکاسی، سهتار.
«مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» را از نظر راحتی روایت و صراحت نویسنده در بیان تجربههای شخصی، میتوان در گروه «ادبیات اعتراف» به حساب آورد. محمدی این بار بدون خودسانسوری، ما را به سالهایی میبرد که زندگی همهمان، سادهتر و صمیمانهتر از حالا بود. او از دردهای مشترکی حرف میزند که خیلی از ما هم تجربه کردهایم یا دستکم دربارهشان شنیدهایم و به این شکل، تصویری فراگیر و نمونهای به وجود میآورد که ماهیت انسانیاش برای هر کسی در هر سن و سالی که هست، عمیقا قابل درک است.
برشی از کتاب:
هنوز نرفته، دلم برای شالیزار و صدای آواز شبانهی قورباغهها، برای بیدی که وقتی پنجرهی اتاقم را باز میکردم، سرشاخههای بلندترین شاخههایش میآمد داخل اتاق و برای صدای خروس در ظهرهای رخوتناک و مرطوب تابستان و حتی برای صدای وهمناک خندهی شغالها تنگ شده بود. برای اینکه دستکم کمی خودم را برای این تصعید سبز به خاکستری آماده کنم، اتاقم را به اتاق دیگری در سمت دیگر خانهمان که مشرف به خیابان بود تغییر دادم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دربارهٔ کتاب
.
کتاب «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» روایتی از سالهای کودکی و نوجوانی نویسنده است که به شش مقامات با عناوین تفنگ، دوچرخه، ساعت مچی، ضبط صوت، دوربین عکاسی، سهتار تقسیم شدهاند. این روایتها در قالب خاطرهنویسی به صورت اول شخص نوشته شده و با نثری صریح و روان، نویسنده به سالهایی میپردازد که از نظر خودش زندگی سادهتر و صمیمانهتر بود.نویسنده در این اثر از تجربهها و خاطرات خود میگوید؛ از حسرتهای کوچک کودکی، ناکامیها و آرزوهای برآورده نشدهای که هنوز در ذهن خودش مانده و مخاطب به راحتی میتواند با آنها همزادپنداری کند. داستانهای این کتاب فقط بازگویی خاطرات نیستند، بلکه تصویرگر مرحلهای از جهانی درونی نویسندهاند. روایتهایی که مخاطب را در لحظههای زیسته و ملموس زندگی شخصی نویسنده فرو میبرند.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» ساختاری متفاوت و خلاقانه دارد و در اصل خاطرات نویسنده در قالب شش مقام است و مخاطب را به دنیای نویسنده میکشاند. این کتاب نهتنها مرور خاطرات دوران کودکی و نوجوانی نویسنده، بلکه سفری به اعماق ذهن و روح انسان است؛ جایی که اشیایی ساده مثل تفنگ یا دوچرخه به نمادهایی از آرزو، ناکامی و معنای زندگی تبدیل میشوند. برخی از ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• ساختار خلاقانه: روایتها در قالب شش مقام ارائه شدهاند که به اثر ریتم و هماهنگی درونی میبخشند.
• زبان صریح و صادقانه: نویسنده خاطرات خود را سانسور نکرده و با شفافیت نوشته است و تجربهای واقعی از زیست شخصی نویسنده منتقل میکند.
• ترکیب خاطره و داستان: محمدی خاطرات خود را به شکلی روایت میکند که از سطح خاطرهنویسی فراتر رفته و به داستانی ادبی و هنری بدل میشوند.
• نمادسازی از اشیای روزمره: عناصر سادهای مانند ساعت، ضبط صوت یا سهتار بار معنایی گستردهای یافته و به نماد حسرتها و آرزوهای جمعی تبدیل شدهاند.
• فضای احساسی و فلسفی: هر روایت علاوه بر حس نوستالژیک، لایهای از تأمل فلسفی دربارهٔ زندگی، زمان، عشق و ناکامیهای انسان دارد.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
اگر به داستانهای ایرانی و داستانهای ادبی خاطرهمحور علاقه داشته باشید، این کتاب برای شماست. ماجراهای این کتاب با خاطرات و روایتهای زندگی نویسنده پُر شدهاند و لایههای پنهان و حسرتها و آرزوهای انسانها را به نمایش میگذارند. بنابراین اگر به ادبیات نوستالژیک، روایتهای شخصی یا روایتهای ایرانی علاقه داشته باشید، از مطالعهٔ این کتاب هم لذت خواهید بُرد.چرا رمان «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» را بخوانیم؟
.
• هارمونی موسیقایی در روایت: کتاب در قالب شش مقام نوشته شده که تداعیکنندهٔ ساختار موسیقی سنتی ایرانی است. این فرم متفاوت باعث میشود هر بخش همچون قطعهای مستقل با حالوهوای تازه تجربه شود و خواندن اثر حالت یکنواختی نداشته باشد. همین ویژگی رمان را از بسیاری آثار مشابه متمایز میکند.• صداقت بیپرده در بیان تجربهها: نثر ساده و صریح محمدی، تجربهای صمیمی و بیواسطه برای خواننده خلق میکند. او بیهیچ تکلفی از حسرتها و ناکامیهای خود میگوید و این شفافیت سبب میشود مخاطب احساس کند با اعترافات صادقانهٔ یک دوست نزدیک مواجه شده است.
• فراتر رفتن از خاطرهنویسی: گرچه کتاب بر پایهٔ خاطرات نویسنده نوشته شده است، اما هر روایت بستری برای تأملی عمیقتر دربارهٔ زندگی، زمان، عشق، مرگ و ناکامیهای انسانی است. این ترکیب از نوستالژی و فلسفه، کتاب را به تجربهای اندیشهبرانگیز و چندلایه بدل میکند.
• معناسازی از چیزهای ساده: اشیای معمولی مانند دوچرخه، تفنگ، ساعت یا سهتار در این رمان صرفاً ابزار یا وسایل روزمره نیستند؛ بلکه به نمادهایی از آرزوها، حسرتها و جهان درونی انسان تبدیل میشوند. این نمادسازی به خواننده کمک میکند تا حتی به اشیای زندگی خودش از زاویهای تازه نگاه کند.
«مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» را بخوانید چون یک روایت ساده و تأثیرگذار از خاطرات مختلف نویسنده است که تجربیات او را عمیقاً به خواننده منتقل میکند. او در این کتاب با احساسات عمیق و نثر شاعرانهٔ خود از زندگی، حسرتها، آرزوهای ناتمام و معناهای پنهان در اشیای روزمره میگوید. اگر به دنبال کتابی هستید که همزمان شما را به گذشته شخصی نویسنده ببرد و نگاهتان به زندگی را تغییر بدهد، این رمان انتخابی متفاوت و تأملبرانگیز خواهد بود.
دربارهٔ نویسنده
.
کامران محمدی متولد ۱۳۵۰ و کارشناس ارشد روانشناسی است. نخستین کتاب او «خدا اشتباه نمیکند» سال ۱۳۸۰ منتشر شد و جایزهٔ کتاب سال دانشجویی را دریافت کرد. همچنین برای نوشتن رمان «آنجا که برفها آب نمیشوند» برندهٔ جایزهٔ والس و نامزد نهایی جایزهٔ دوسالانهٔ گلشیری شد. بعد از آن، در نیمهٔ دوم دههٔ هشتاد با «سهگانهٔ فراموشی» جایگاه خود را به عنوان نویسندهای با دغدغههای روانشناختی تثبیت کرد. رمان «مه» و مجموعههای «رولت روسی» و «باغ وحش انسانی» از دیگر آثار محمدی است.معرفی کتابهای مشابه:
.
اگر از مطالعهٔ این کتاب لذت بردید و به دنبال داستانهای ایرانی میگردید که موضوعاتی مشابه داشته باشند و بتوانید تجربه و حالوهوایی متفاوت را با خواندن آنها تجربه کنید، مطالعهٔ کتابهای زیر را نیز به شما پیشنهاد میدهیم.• کلیات سعدی اهوازی
.
کتاب «کلیات سعدی اهوازی» اثر مهدی ربی نویسندهٔ معاصر ایرانی است. در این رمان نویسنده درست مثل «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال»، نگاهی شخصی و خاطرهمحور به دوران کودکی و نوجوانی خود داشته است. این اثر بیشتر بر لحظات احساسی و تجربههای فردی تمرکز دارد. در مقابل، محمدی در «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» با شش روایت داستانی پیوسته، به شش علاقهٔ دوران کودکی خود میپردازد و با نثری ساده و صریح، حسرتها و آرزوهای آن دوران را به تصویر میکشد. با وجود تفاوت در ساختار و سبک، هر دو اثر به نوعی به بازتاب احساسات و تجربیات شخصی نویسندگان در دوران کودکی و نوجوانی میپردازند و تصویری صمیمی از آن دوران ارائه میدهند.این کتاب روایتها، خاطرات و افکار ذهن نویسنده است که از دهان پسربچهای از خطهٔ تفتزدهٔ جنوب روایت میشود. او بخش اعظمی از خاطرات بچههای دهه شصتی را به یادتان میآورد که زیر آفتاب سوزان و در سرما، تابستانها و زمستانها، در کوچهها و خیابانهای اغلب خاکی بازی میکردند و در همین خیابانها بزرگ شدند. نویسنده در نوشتن این کتاب از ظرفیتهای پنهانی ادبیات داستانی خاصِ داستانهای روایی استفاده کرده است و سعی کرده از تا جای ممکن سوژهای تکراری را به کار نبرد و با کمک ظرفیت زبانی منطقهٔ جنوب و استفادهٔ بهجا از طنز، داستانی بهیادماندنی خلق کرده است. داستانهای این کتاب بر مبنای روایت است و شما داستان اتفاقاتی را از دید چند نوجوان جنوبی میخوانید. این کتاب در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده است.
• سخت پوست
.
کتاب «سخت پوست» اثر ساناز اسدی، نویسندهٔ جوان و خوشذوق کشورمان است که این رمان را براساس تجربیات خودش در شمال کشور، شهرها و مردمان حاشیهٔ ساحلی دریای خزر نوشته است. در این رمان نیز نویسنده درست مانند «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» به خاطرهنویسی و بازتاب زندگی روزمره و تجربههای انسانی، اما از زاویهای متفاوت پرداخته است. هر دو اثر در فضایی معاصر نوشته شدهاند و به دغدغهها، حسرتها و روابط انسانی توجه دارند. شباهت اصلی این دو رمان در نگاه صادقانه و عاطفی به زندگی انسانها، پرداختن به حسرتها و ناکامیها، و توانایی ایجاد همذاتپنداری خواننده با شخصیتهاست، هرچند هر کدام از زاویهای متفاوت، یکی فلسفی و شاعرانه و دیگری داستانی و واقعگرایانه، این موضوع را بررسی میکنند.این کتاب داستان یک خانوادهٔ چهارنفره است که در شمال کشور زندگی میکنند و از نظر راوی، بهخاطر بیکفایتی پدرشان در تأمین نیازهایشان ماندهاند و اوضاع اقتصادی بد و نابسامانی دارند. تا اینکه پدر خانواده برای بهدستآوردن پول، پس از تلاشهای فراوان و آزمودن راههای بسیار، دست به کاری میزند که بههیچوجه به مذاق دیگر اعضای خانواده خوش نمیآید. با مطالعهٔ این داستان واقعگرایانه، با یکی از درخشانترین دستاوردهای اخیر ادبیات معاصر و نمونهای اعلاء از داستاننویسی مدرن فارسی آشنا شوید.
سخن پایانی
.
این کتاب را به سادگی نمیتوان در ژانر خاطره یا داستان قرار داد. این کتاب تجربهای چندلایه از خاطرات و دیدگاه نویسنده است که هم مفاهیم عمیق فلسفی دربارهٔ زندگی ارائه میدهد و هم حسرتهای دورانهای مختلف انسانها را به نمیاش میگذارد. با مطالعهٔ این کتاب نهتنها ذهن خود را درگیر خاطراتی شیرین و تلخ میکنید، بلکه قلبتان نیز به گذشته پیوند میخورد.یکی از ویژگیهای برجستهٔ این کتاب در این است که اشیای ساده و معمولی زندگی را به نمادهایی پرمعنا بدل میکند؛ نمادهایی که حامل بار عاطفی و فلسفیاند و امکان همذاتپنداری را برای هر خوانندهای فراهم میسازند. این توانایی اثر، آن را از سطح یک روایت شخصی فراتر میبرد و به تجربهای جمعی و مشترک بدل میکند که هرکسی میتواند بخشی از خود را در آن بیابد.
در نهایت، «مقامات ششگانهی حسرتهای شمال» کتابی است که هم برای علاقهمندان به ادبیات داستانی و هم برای کسانی که به دنبال کشف معناهای عمیقتری در زندگیاند، ارزشمند است. این رمان به ما یادآوری میکند که چگونه حسرتها و آرزوهای ناتمام، بخشی جداییناپذیر از زندگی انسان هستند و میتوانند سرچشمهای برای تأمل و آفرینش ادبی باشند. خواندن این کتاب فرصتی است برای بازنگری در خود، گذشته و معنای چیزهایی که شاید همیشه در اطرافمان بودهاند اما هرگز به ژرفایشان نیندیشیدهایم.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
البته مادرم آدمی نیست که زیاد در گذشته بماند. برای او مرگ، حتی مرگ عزیزترین آدمهای زندگیاش، پدیدهای ساده و طبیعی است که خیلی زود از آن عبور میکند، اما حتم دارم این جوجه که مادرم دو از چشم مرغ مادر، سرش را از تنش جدا کرد تا کمتر درد بکشد، با آن چشمهای زیبا و کشیده و نوک زود نورس، تا مدتها بعد از آن به خواب مادرم میآمد. این جوجه و چند تای دیگر که یک بار در یک تابستان، رفته بودند روی قیری که بر اثر گرما نرم شده بود و همگی گیر کرده بودند و با صدای بلند کمک میخواستند. مادرشان رفته بود برای کمک و او هم گیر کرده بود. البته فقط یک پایش و راحت نجات پیدا کردم. مادرم برای کمک به جوجهها هر کاری که به فکرش میرسید انجام داد. از جمله شاید به عنوان اولین و آخرین راهحل واقعی، پاها و بدنهای قیریشان را با نفت شست. اما خب از هفت هشت تا جوجهای که روی قیر رفته بودند، بیشترشان مردند.شاید بپسندید














از این نویسنده













