

انتشارات اریش منتشر کرد :
ماهی درونِ تُنگِ تَنگَش خواب میبیند
رؤیایِ دریاهایِ دور وُ خوابِ اقیانوس
ماهی میانِ گریههایش زندگی میکرد
با هِق هِقی پیچیده در آغوشِ یک کابوس
————————————–
در آرزویِ دیدنِ خشکیِ ساحل بود
از زندگی کردن میانِ آب میترسید
از کوسههایِ این حوالی سخت وحشت داشت
از خواب دیدنهاش تویِ خواب میترسید
————————————–
میخواست تا باران ببارد رویِ دریاها
از گریههایِ ابر، آن دیوانه… تَر میشد
دریایِ باران خورده احساسِ عجیبی داشت
وقتی که باران میزد او دیوانهتر میشد
————————————–
بر شیشه میکوبید… سر… بر شیشه میکوبید
میخواست روزی بشکنَد تُنگِ بلورش را
تا تکه تکه تکه تکه تکه گردانَد
تا پی بگیرد بعد ازینها راهِ دورش را
————————————–
ماهی میانِ اشکهایش زندگی کردهست
خود را گرفتارِ لبِ قلاب میبیند
دارند میآیند سمتش کوسهها از دور
ماهی درونِ تُنگِ تَنگَش خواب میبیند
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
شاید بپسندید













