

گزیده ای از داستانهای شاهنامه (5)(اسفندیار)
انتشارات مرسل منتشر کرد :
این کتاب در قالب گزیدهای از شاهنامهی حکیم ابوالقاسم فردوسی در قالب نثر، جهت مطالعهی آسان علاقمندان شعر و ادب پارسی گردآوری شده است، تا هم زمینهی خواندن کل اثر بدیع فردوسی کبیر را فراهم کند و هم مهمترین قسمتهای شاهنامه را در مجموعهای جداگانه در اختیار دوستداران آن شاهکار قرار دهد. داستانها به تقدمشان در کتاب اصلی آمده است تا پس از ارائهی مجموعهی کامل، از نظر ترتیب زمانی وقایع، مشکلی به وجود نیاید.
شاهنامه نگهبان راستین سنتهای ملی و شناسنامهی قوم ایرانی است و میتوان گفت بدون وجود این اثر بزرگ بسیاری از عناصر مثبت فرهنگ آبا و اجدادی ما در طوفان حوادث تاریخی از بین میرفت. شاهنامه روایتی از نبرد خوبی و بدی است و پهلوانان، جنگجویان این نبرد دائمی در جهان روزگار میگذرانند. دیدگاه فردوسی و اندیشهی حاکم بر شاهنامه همیشه طرفدار خوبیها در برابر ستم و تباهی است.
در بخشی از کتاب گزیدهای از داستانهای شاهنامه؛ اسفندیار (جلد پنجم) میخوانیم:
اسفندیار، بهمن، فرزندش را فراخواند و بدو گفت که بر اسب سیاه بنشین و تنت را به دیبای چین آراسته، تاج خسروی بر سر بنه و همچون بزرگان و نژادگان و به همراه ده موبد روشن روان، به نزد رستم برو و سلام ما را بدو رسانده، احترام بسیارش کن و با زبانی آراسته، به او بگو که هر نعمتیافتهای باید سپاسگزار خداوند باشد که جاوید و نیکیشناس اوست و بر ثروت و شوکت میافزاید؛ پاداش هر کاری مطابق همان کار است. اکنون ما میدانیم که تو به شاهان خدمات بسیار کردی و از ایشان نیز به این شوکت و ثروت رسیدی؛ اما درگاه لهرساب و گشتاسب، به درگاه ایشان نرفتی و بزرگشان نداشتی و این در حالی است که گشتاسب در تمام شاهان، سرآمد است؛ او بود که دین زرتشت را پراکند و پلیدیها را از میان برد، ولی تو در زمان هجوم ارجاسب، به یاری او نشتافتی و به نبرد برنخاستی.
اینک، گشتاسبی که جهان تحت امر اوست و همگان خراجگزار اویند، از تو آزرده شده و به اسفندیار گفته است که تو را، بسته و در بند، به درگاه وی ببرد. حال اسفندیار اینجاست؛ پس تو هم فرمان پادشاه را بپذیر که اسفندیار، به خورشید درخشان و جان عمویش، زریر و به جان گشتاسب شاه، سوگند میخورد که در برابر پادشاه، حمایتت کند و نگذارد که تو را گزندی رسد. پشوتن، گواه اسفندیار و روان و خرد، رهنمای اوست. تو و زال و زواره و فرامرز و رودابه، به فرمان پادشاه گردن نهید و بدان که اسفندیار، حامی توست و نمیگذارد که پادشاه، تو را بیازارد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسندهها













