

چین چگونه از تله فقر گریخت
انتشارات نی منتشر کرد :
مائو تسه تونگ، از نامآورترین انقلابیون جهان در قرن بیستم، مردمی آشفته و سرخورده را سامان داد و به ملتی یکپارچه و فداکار بدل ساخت. اما مدیریتش تلخ و ناگوار بود. طی سی سال حکومت مائو، چین دچار دو فاجعه شد: یکی تحمیل الگوی ایدئولوژیکی آشفتهای بود در سالهای ۱۹۵۸ تا ۱۹۶۱ با عنوان «جهش بزرگ به جلو» به قصد سرعت بخشیدن به تولید، که نتیجه ی عکس داد؛ تحول دوم به نام «انقلاب فرهنگی» در سالهای ۱۹۶۶ تا ۱۹۷۶به قدرت گرفتن «جوانان گارد سرخ» انجامید و از لحاظ اقتصادی و سیاسی فاجعهبار از کار درآمد.
گشایش هنگامی آغاز شد که دنگ شیائو پینگ، رفیق مغضوب مائو، قدرت را به دست گرفت. درسی دردناک که دنگ و همرزمانش آموخته بودند این بود که تمرکز قدرت در دستان خودکامه به سوءاستفاده و نتایج ویرانگر اقتصادی، اجتماعی و سیاسی خواهد انجامید. آنها میدانستند که باید ایدئولوژی جزمی را کنار بگذارند و «حقیقت را در واقعیت موجود بجویند.»
با توجه به اهمیت بیچونوچرای سرمایه ی انسانی در امر پیشرفت و توسعه، دنگ شیائو پینگ روش مائوئیستی در ارزشیابی سرمایه ی انسانی را، که بر رادیکالیسم ایدئولوژیک جزمی استوار بود، مردود اعلام کرد و روشی نوین بر پایه ی معیارهای اقتصادی نتیجهمحور بهویژه در استخدام مدیران ارشد اتخاذ کرد، که نتیجه ی عملی آن را در چینِ معاصر شاهد و ناظریم.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
شاید بپسندید













