

مادربزرگ وبستر (پالتویی)
انتشارات بیدگل منتشر کرد:
یکدفعه دلم برایش تنگ شد... برایم مثل کسی بود که قبل از اختراع دوربین به دنیا آمده باشد، خیلی زود از دست رفته بود، آنقدر زود که حافظهام به هیچ شکلی نمیتوانست تصویری واضح از او بسازد. هرچند که دلتنگ او شدن بیفایده بود، مثل دلتنگی برای کشوری که تابهحال به آن سفر نکرده باشی و هیچوقت هم قرار نباشد بروی آنجا. هیچکدام از خاطراتم یا داستانهایی که از او شنیده بودم تصویری از چهرهاش برایم تداعی نمیکرد. مثل دایرهای کجوکوله بود که کودکی کشیده باشد و بیآنکه بتواند با چشم و دماغ و دهان کاملش کند، بگوید: «این آدم رو من کشیدم.»
| مادربزرگ وبستر کرولاین بلکوود از آن روایتهای فراموشنشدنی است، روایتی که با صراحت و وفاداری سفتوسختش به واقعیت تصویری هولناک از مصائب خانوادهای ایرلندی پیش رویمان میگذارد، مصائبی برآمده از سرشت و خلقوخوی آدمها و موقعیتهایی که در آن قرار میگیرند. این اثر با وجود ایجاز ظاهریاش، فضا و حالوهوای چهار دورۀ تاریخی، از عصر ویکتوریا گرفته تا دوران پس از جنگ، را زنده میکند، آنهم با نثری پرقوت و دقیق که تجربۀ ادبی یگانهای را رقم میزند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
خلاصهی داستان
راوی نوجوان ۱۴ سالهی داستان، پس از یک عمل جراحی، برای دوران نقاهت به خانهی مادربزرگ بزرگ خود در هاو، شهری ساحلی در جنوب انگلستان، فرستاده میشود. اما به جای آرامش، با محیطی سرد، تاریک و بیروح مواجه میشود؛ جایی که مادربزرگ بزرگ با انضباطی سختگیرانه و بیاحساسی کامل، زندگی میکند. این تجربه، راوی را به سفری در گذشتهی خانوادهاش میبرد؛ از مادربزرگ دیوانهای که در عمارت متروکهی دانمارتین هال زندگی میکرد، تا عمهی خوشگذران و بیثباتش، لاوینیا. هر یک از این زنان، نمادی از تأثیرات مخرب سنتهای خانوادگی و فشارهای اجتماعی بر روان و زندگی فردی هستند.ویژگیهای برجستهی کتاب
- نثر موجز و برنده: بلکوود با زبانی ساده اما دقیق، فضایی خفقانآور و شخصیتهایی پیچیده را به تصویر میکشد.
- طنز سیاه و نگاه انتقادی: رمان با طنزی تلخ، به نقد ساختارهای اجتماعی و خانوادگی میپردازد که چگونه میتوانند نسلبهنسل آسیبزا باشند.
- شخصیتپردازی عمیق: هر یک از شخصیتها، با ویژگیها و سرگذشتهای خاص خود، نمایانگر جنبهای از فروپاشی روانی و اجتماعی در بستر خانوادهای اشرافی هستند.
واکنش منتقدان و خوانندگان
- این رمان در سال ۱۹۷۷ نامزد جایزهی بوکر شد و با استقبال منتقدان مواجه گردید.
- منتقدان آن را بهخاطر نثر قوی، شخصیتپردازی دقیق و نگاه تیزبین به مسائل اجتماعی ستودهاند.
- یکی از خوانندگان در گودریدز مینویسد: «این کتاب، با نگاهی تیزبین و بیرحم، به بررسی تأثیرات مخرب سنتهای خانوادگی و اجتماعی بر روان انسان میپردازد.»
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
اگر به رمانهای کوتاه با مضامین عمیق روانشناختی، نقدهای اجتماعی و فضاسازیهای خاص علاقهمند هستید، «مادربزرگ وبستر» انتخابی مناسب برای شماست. این کتاب، با نگاهی تیزبین و بیرحم، به بررسی تأثیرات مخرب سنتهای خانوادگی و اجتماعی بر روان انسان میپردازد.
چرا باید کتاب «مادربزرگ وبستر» را خواند؟
کتاب «مادربزرگ وبستر» نوشتهی کارولاین بلکوود، یکی از آن آثار نادر و قدرتمندیست که با حجم کم، تأثیری ماندگار بر ذهن و احساس خواننده میگذارد. دلایل زیر نشان میدهند که چرا این رمان کوتاه ارزش خواندن دارد:
- نگاه بیرحمانه و جسورانه به فروپاشی خانواده و سنتها: این رمان مثل آینهای تیره، لایههای پنهان و پوسیدهی سنتهای اشرافی بریتانیا را آشکار میکند. با زبانی بیپرده و طنزی گزنده، نشان میدهد که چطور حفظ ظاهر، انضباط خشک، و سرکوب عواطف میتواند زندگی چند نسل را ویران کند. اگر به ریشهی زخمهای خانوادگی علاقهمند هستی، این کتاب اثری فراموشنشدنیست.
- ترکیبی از ادبیات، روانشناسی و جامعهشناسی: مادربزرگ وبستر فقط یک داستان ساده نیست؛ تحلیلی روانشناختی از اختگی عاطفی، ترس، سکوتهای سرکوبشده و فشارهایی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشوند. خواندن آن، مثل گشودن دفترچهایست که دردهای درونی خانوادهها در آن ثبت شده و حالا بیسانسور پیش چشمت قرار گرفته.
- نثر درخشان و موجز: بلکوود با جملات کوتاه، دقیق و گاه بیرحم، تصویری قدرتمند از محیط، شخصیتها و احساسات خلق میکند. این کتاب برای کسانی که به نثر اقتصادی اما تأثیرگذار علاقهمندند، یک کلاس درس ادبیات است.
- پرترهای از زنی ترسناک اما فراموشنشدنی: «مادربزرگ وبستر» یکی از برجستهترین شخصیتهای زن در ادبیات انگلیسی است؛ زنی سختگیر، خشک، بیاحساس و در عین حال نماد یک سیستم فکری منجمد. او مانند شبحی سرد و سنگی در حافظهی خواننده باقی میماند و تا مدتها از ذهن بیرون نمیرود.
دربارهی نویسنده: کارولاین بلکوود (Caroline Blackwood)
کارولاین بلکوود (1931-1996) نویسنده، روزنامهنگار و اشرافزادهای بریتانیایی بود که به خاطر نگاه جسورانه، طنز تلخ و آثار روانشناختیاش شناخته میشود. او وارث بخشی از ثروت خانوادهی مشهور گینس (Guinness) بود، اما برخلاف پیشینهی اشرافی خود، همواره با ساختارهای سنتی و محدودکنندهی آن در تقابل قرار داشت و این تضاد، در بسیاری از نوشتههایش بهخوبی بازتاب یافته است.
بلکوود زندگی شخصی پرماجرا و پرتنشی داشت. او همسر اول لوسین فروید (نقاش مشهور نوهی زیگموند فروید) و بعدها همسر رابرت لوول (شاعر برجسته آمریکایی) شد. سبک زندگی آزاد، ذهن پرسشگر و تجربههای گاه تراژیک خانوادگی، زمینهساز آثاری شدند که بیشتر آنها بر فروپاشی عاطفی، روابط بیمار و نقد ساختارهای اجتماعی تمرکز داشتند.
بلکوود بهعنوان زنی که در دل اشرافیت بزرگ شد اما با چشمانی نقاد و زبانی تیز به همان جهان نگاه کرد، جایگاهی خاص در ادبیات معاصر دارد. او نویسندهای بود که با کمترین واژهها، بیشترین آشفتگیهای انسانی را تصویر میکرد. آثارش همچنان الهامبخش نویسندگان زن و منتقدان اجتماعی معاصر است.
معرفی کتاب مشابه
- بازماندهی روز (The Remains of the Day)
- نویسنده: کازوئو ایشیگورو
- ژانر: رمان روانشناختی، درام تاریخی، ادبیات انگلیسی
- سال انتشار: ۱۹۸۹
- برندهی جایزهی بوکر
نثر آرام، توأم با دروننگریهای عمیق، از ویژگیهای برجسته این رمان است. بازماندهی روز همانند «مادربزرگ وبستر» با ظرافتی خاص به بررسی فروپاشی عاطفی، سکوتهای درونی و فشار ساختارهای اجتماعی خشک و بیاحساس میپردازد. هر دو رمان با زبان موجز و ظاهراً بیهیجان خود، بحرانی عمیق و درونی را به تصویر میکشند: بلکوود با مادربزرگی خشک و سرکوبگر و ایشیگورو با خدمتکاری فداکار اما محروم از زندگی شخصی.
این رمان همچنین به شکل هنرمندانهای گذار تاریخی و فرهنگی انگلستان را از اشرافیت کهنه به مدرنیته، و زوال نظم اجتماعی سنتی را نشان میدهد، همان نظمی که در «مادربزرگ وبستر»، در قالب یک زن قدرتمند اما بیروح تجسم یافته است.
بازماندهی روز اثری تأملبرانگیز دربارهی خاطرات، حسرت، وظیفه، و معنای واقعی زندگی است. اگر از فضای روانی، تلخ و تودرتوی مادربزرگ وبستر لذت بردهاید، این کتاب نیز برایتان سفری آرام اما فراموشنشدنی خواهد بود.
سخن پایانی
رمان «مادربزرگ وبستر» اثری است کوچک در اندازه، اما عظیم در عمق و تأثیر. این کتاب، با نثری تیز و فضایی سرد، پرده از جنبههایی از خانواده، تاریخ و ذهن انسان برمیدارد که معمولاً در تاریکی پنهان ماندهاند. کارولاین بلکوود با نگاهی بیرحم اما صادقانه، ما را وارد خانههایی میکند که در ظاهر باوقار و منظماند، اما در باطن، پر از سکوتهای کشنده، خاطرات سرکوبشده و ویرانیهای روانیاند. او با خلق شخصیتهایی چون «مادربزرگ وبستر»، نشان میدهد که چگونه سنتها، در عین قدرتنمایی، میتوانند منشأ انجماد احساسی و فروپاشی درونی باشند.
در کنار این اثر، بازماندهی روز کازوئو ایشیگورو همچون صدای آرام و درونی فردی است که سالها با همان نظم و انضباط خشک زیسته و حالا در خلوتی دیرهنگام، به جبران نادانستههایش میاندیشد. هر دو رمان، با روایتی موجز و روان، خواننده را به پرسشی عمیق و انسانی دعوت میکنند: آیا آنچه در نگاه اول نظم، قدرت یا وظیفه مینامیم، گاهی چیزی جز انکار زندگی نیست؟
در بخشی از کتاب میخوانیم:
دو سال از اتمام جنگ گذشته بود که مرا فرستادند پیش او بمانم ولی انگار آنجا هنوز هم بساط جنگ به راه بود. همیشهی خدا، حتی در طول روز، پردههای کرکرهای را میکشیدند و یک جور خاموشی خودخواسته در کل فضای خانه برقرار بود. از نور آفتاب حتی بیشار از حملات آلمانیها در اوج جنگ میترسید. چند قالی ایرانی و تیره هم داشت و مدام نگران این که مبادا اشعهی موذی آفتاب به داخل رخنه کند و آنها را از رنگ و جلا بیندازد.
خانهی مادربزرگ وبستر مثل اکثر کلیساها نمور و سرد بود. وعدههای غذا را طبق عادت توی سینی جلوی شومینه میخوردیم که البته به خاطر قناعت و صرفهجویی هیچوقت روشنش نمیکردند و برای همین همیشه غذا از دهان افتاده و ماسیده بود. دورهی ریاضت پس از جنگ بود و با ترتیبی که مادربزرگ وبستر داده بود غذای آنجا به گمانم ناچیزتر و مختصرتر از هرجای دیگری بود. البته شاید هم چون غذایش را همیشه داخل بشقاب نقرهی گرانقیمت میکشیدند، اینطور به نظر میآمد. مادربزرگ وبستر مستخدم شل و چلاقی را که هر روز بشقابش را در زیرزمین خانه برق میانداخت با نام فامیلیاش ریچاردز صدا میزد.
شاید بپسندید














از این مترجم













