

انجمن خودکشی (جیبی)
انتشارات رایبد منتشر کرد :
چند وقت پیش داشتم با یکی از دوستانم صحبت میکردم که میگفت تا به حال ندیده کودکی از خواندن “جزیرهی گنج” استیونسون لذت برده باشد. گفتم من هم ندیدهام. بعد گفت حتی ندیده کودکی از خواندن کتاب “ربودهشده” او هم لذت برده باشد. گفتم من هم ندیدهام. اولین برخوردم با این دو کتاب در مجموعهی تصویری کلاسیک “ایلاستریتد” بود. اما بعد، هر دوی این کتابها را خواندم زمانی که دیگر کودک نبودم و بهشدت از خواندنشان لذت بردم. این موضوع دربارهی “دکتر جکیل و آقای هاید” هم صدق میکند. در واقع، استیونسون یکی از نویسندگان فوقالعادهی داستانهای بزرگسالان است که باید کتابهایش را در قفسهها کنار اسمهایی چون جوزف کنراد و جک لندن بگذارند، نه کنار وینی پو و پیتر پن.
– راجر ایبرت، منتقد شهیر سینما
“انجمن خودکشی” اولین بار در مجموعه داستانی با نام “داستان هزار و یک شب جدید” (1882) منتشر شد که شامل سهگانهای بههمپیوسته و غنی از خیالپردازی و تصورات اغراقآمیز است. این داستان ماجراهای شاهزادهی بوهمیا، فلوریزل، و همراه وفادارش، کلنل جرالدین را دنبال میکند که طی ماجراجوییهای خود، انجمنی مخفی از افرادی را کشف میکنند که قصد خودکشی دارند. ماجرای این انجمن خوفناک و رئیس جنایتکارش، آن را به یکی از هیجانانگیزترین و اضطرابآورترین داستانهای رابرت لوییس استیونسون بدل کرده است. از “انجمن خودکشی” در مقاطع زمانی و قالبهای مختلف، آثار اقتباسی متعددی ساختهاند.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
دربارهی کتاب
کتاب انجمن خودکشی (The Suicide Club) مجموعهای از سه داستان کوتاه و به هم پیوسته است که به نوعی هستهی اولیهی خلق شخصیتی ماجراجو به نام «شاهزاده فلوریزل» را شکل میدهد؛ شخصیتی که بعدها در داستانهای دیگر رابرت لوییس استیونسن نیز حضور دارد.
این سه داستان، با نثری کلاسیک، زبانی دقیق و فضاسازی مرموز، مخاطب را وارد دنیایی میکنند که در آن، افرادی درمانده، بیهدف و مأیوس، راهی عجیب برای پایان دادن به زندگی خود یافتهاند: باشگاهی مخفی که در آن هیچکس خودش را نمیکشد، بلکه «مرگ» از طریق قرعهکشی به یکی از اعضا سپرده میشود و «قاتل» هم از بین خود افراد انتخاب میگردد.
استیونسن در این اثر، با لحن خونسرد و طنزی تلخ به سراغ یکی از جدیترین مسائل انسانی، یعنی «مرگ با اختیار» میرود، اما نه به عنوان موعظه یا تراژدی، بلکه در قالب داستانی پُرکشش، معمایی و تا حدی ماجراجویانه. شاهزاده فلوریزل، قهرمانی غیرمتعارف است؛ کسی که برای سرگرمی یا از سر کنجکاوی وارد این جهان میشود، اما در مسیر داستان با لایههایی از واقعیت، تلخی و انتخاب روبهرو میگردد.
ویژگیهای مثبت کتاب
- لحن طنز تلخ: بزرگترین قدرت این کتاب، ترکیب ماهرانهی طنز و تاریکی است. استیونسن بدون آنکه به قضاوت یا شعار رو بیاورد، واقعیتی هولناک را با نیشخند روایت میکند.
- شخصیتپردازی متفاوت: برخلاف بیشتر داستانهای معمایی، قهرمان این قصه شاهزادهای کنجکاو است که از بالای قصر پایین آمده تا با واقعیتهای تلخ زندگی روبهرو شود؛ نه برای قهرمانی، بلکه برای دیدن حقیقت.
- روایت پرکشش: ریتم داستان، تند و بیتوقف است. دیالوگها طبیعی، طنزها هوشمندانه و پیچشهای داستانی به اندازه هستند.
- درونمایهی فلسفی: زیر لایهی ماجراهای جنایی و مرموز، یک فلسفهی انسانی خوابیده و حتی در تاریکترین نقطهی زندگی، انتخاب هنوز ممکن است.
- سبک کلاسیک با درونمایهی معاصر: هرچند بیش از یک قرن از نوشتن این داستان گذشته است، اما دغدغههایش مثل بیهدفی، تنهایی و بیمعنایی به شکل عجیبی به انسان امروز نزدیکاند.
کتاب «انجمن خودکشی» مناسب چه کسانی است؟
- کسانی که به طنز تلخ، سیاه و اجتماعی علاقه دارند
- مخاطبانی که دوست دارند داستانی سرگرمکننده با لایهی پنهان فلسفی بخوانند
- علاقمندان به آثار کلاسیک با ساختار مدرن
- خوانندگان آثار ادبیات معمایی، روانشناختی و اجتماعی
- دانشجویان رشتههای ادبیات، علوم انسانی و فلسفه که به دنبال متن کوتاه و چندلایه هستند
چرا باید کتاب «انجمن خودکشی» را خواند؟
- چون در قالب داستانی ساده، به یکی از مهمترین چالشهای انسانی میپردازد: مرگ و معنا.
- چون به جای گریه یا گلایه، تلخی را با طعنه روایت میکند و خواننده را به فکر میبرد.
- چون میتوان آن را در چند ساعت خواند، اما روزها به آن فکر کرد.
- چون استیونسن نویسندهایست که همیشه حرفهایی برای بعد از خواندن دارد.
- چون این داستان، نوعی تمثیل از جامعهی مدرن و آدمهای تنهاست؛ جامعهای که آدمها به باشگاهی میپیوندند، فقط برای اینکه احساس کنند هنوز عضوی از چیزی هستند، حتی اگر آن چیز «باشگاه مرگ» باشد!
دربارهی نویسنده
رابرت لوییس استیونسن (Robert Louis Stevenson) نویسنده، شاعر و مقالهنویس اسکاتلندی قرن نوزدهم بود که با آثار ماجراجویانه و چندلایهاش به یکی از نامهای ماندگار ادبیات جهان تبدیل شد. او در سال ۱۸۵۰ در شهر ادینبرو متولد شد و از همان نوجوانی به نوشتن، سفر و خیالپردازی علاقه داشت.
استیونسن بیشتر به خاطر رمانهایی مثل جزیرهی گنج و دکتر جکیل و آقای هاید شناخته میشود، اما دامنهی آثارش فراتر از این دو عنوان معروف است. او داستاننویس بود، مقالهنویس، نویسندهی سفرنامه و حتی شاعر کودک بود. سبک نوشتارش ساده، روان، پرکشش و در عین حال پر از تصویرسازی و معناهای پنهان است.
زندگی شخصی او پر از ماجراجویی، سفر و بیماری بود. بیشتر عمرش را با مشکلات ریوی گذراند، اما با وجود این محدودیت، به نقاط مختلفی از دنیا سفر کرد و حتی سالهای پایانی عمرش را در جزایر اقیانوس آرام گذراند. استیونسن، نویسندهای بود که هیچوقت از موضوعات تاریک و پرسشهای فلسفی نمیترسید. در بسیاری از داستانهایش، شخصیتهایی را خلق میکند که بین نیکی و پلیدی، اختیار و اجبار، معنا و پوچی در نوساناند.
او در سال ۱۸۹۴ و ۴۴ سالگی در جزیرهی ساموآ درگذشت. با وجود اینکه بیش از یک قرن از مرگ این نویسنده میگذرد، اما آثارش همچنان خوانده میشوند و الهامبخش نویسندگان، فیلمسازان و فیلسوفاناند. نام استیونسن با ماجراجویی گره خورده، اما درون آثارش همیشه نوعی جستوجوی درونی، تردید و حقیقتجویی نیز جاریست؛ چیزی که در داستان «انجمن خودکشی» به وضوح میتوان مشاهده کرد.
معرفی کتاب مشابه: بیگانه از آلبر کامو (Albert Camus)
کتاب بیگانه (The Stranger)، شاهکار فلسفی و داستانی آلبر کامو، نویسنده و فیلسوف فرانسویست که یکی از ستونهای تفکر اگزیستانسیالیستی و فلسفهی پوچی به شمار میرود. این رمان کوتاه اما پرمغز، از نظر فضای ذهنی و فلسفی، شباهتهای زیادی با انجمن خودکشی اثر رابرت لوییس استیونسن دارد. هر دو اثر به نوعی با مسئلهی معنا، مرگ، تنهایی و بیهدفی انسان در جامعهی مدرن دست و پنجه نرم میکنند.
داستان بیگانه دربارهی مردی به نام مورسو است که خلق و خوی خاصی دارد. او مرگ مادرش را با سردی عجیبی پذیرا میشود، در رابطههای انسانی احساسی نشان نمیدهد و وقتی در یک حادثهی پیشپاافتاده، فردی را به قتل میرساند، واکنش جامعه، دادگاه و حتی نزدیکانش بیش از آنکه به عمل قتل توجه کنند، به «بیتفاوتیاش» نسبت به دنیا معطوف میشود. مورسو در این رمان نماد کسی است که قواعد قراردادی زندگی را نمیپذیرد و در مواجهه با مرگ، به درک تازهای از زندگی میرسد.
در رمان «انجمن خودکشی» هم با انسانهایی روبهرو هستیم که احساس پوچی، آنها را به مرز مرگ کشانده، اما همین لحظههای تاریک است که امکان پرسش، انتخاب و حتی دگرگونی را به وجود میآورد. هر دو کتاب، در بطن خود این سؤال را مطرح میکنند: آیا انسان در جهانی بیمعنا، باز هم میتواند معنا بسازد؟
از نظر سبک، بیگانه مانند «انجمن خودکشی» نثری ساده، موجز و مستقیم دارد، اما قدرت آن در سکوتهایش، در نگاه خونسردش به واقعیت و در پرسشهای فلسفی عمیقیست که بدون توضیح اضافه، خواننده را درگیر میکند.
اگر «انجمن خودکشی» برایت تلنگری دربارهی مرگ، قانون، جامعه و انتخاب فردی بود، بیگانهی کامو ادامهی همان مسیر است: مواجهه با مرگ از دریچهای تازه برای درک زندگی!
سخن پایانی
«انجمن خودکشی» از آن کتابهاییست که ظاهر ساده دارد، اما در دلش حرفهای عمیق و تأملبرانگیز پنهان شدهاند. استیونسن با مهارتی مثالزدنی، طنز و تاریکی را کنار هم مینشاند و داستانی خلق میکند که هم سرگرمکننده است، هم تفکربرانگیز.
این کتاب به ما نشان میدهد که حتی در مواجهه با مرگ، قانون، تنهایی و بیمعنایی هنوز میتوان انتخاب کرد، پرسید و اندیشید. اگر دنبال داستانی هستی که در عین کوتاه بودن، ذهن و دلت را مشغول کند، «انجمن خودکشی» انتخابی دقیق و ارزشمند است.
گاهی لازم است از بالا به زندگی نگاه کنیم، مثل شاهزادهای که خودش را به میان مردم میزند، و ببینیم در باشگاههایی که ساختهایم، چقدر به زندگی وفادار ماندهایم. این کتاب دعوتیست به تماشا، تأمل و شاید تغییر.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
چند وقت پیش داشتم با یکی از دوستانم صحبت میکردم که میگفت تابهحال ندیده کودکی از خواندن جزیرهی گنج استیونسون لذت برده باشد. گفتم من هم ندیدهام. بعد گفت حتی ندیده کودکی از خواندن کتاب ربوده شدهی او هم لذت برده باشد. گفتم من هم ندیدهام. اولین برخوردم با این دو کتاب در مجموعهی تصویری کلاسیک ایلاسترید بود. اما بعدا! هر دوی این کتابها را خواندم، زمانی که دیگر کودک نبودم و به شدت از خواندنشان لذت بردم. این موضوع دربارهی دکتر جکیل و آقای هاید هم صدق میکند و در واقع، استیونسون یکی از نویسندگان فوقالعادهی داستانهای بزرگسالان است که باید کتابهایشان را در قفسهها کنار اسمهایی چون جوزف کنراد و جک لندن بگذارند، نه کنار وینی پو یا پیتر پن.
راجر ایبرت، منتقد شهیر سینما (1996)
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













