

انتشارات سوره مهر منتشر کرد :
رمان «بیتگل» به عنوان یکی از آثار جدید حوزه نوجوان و بزرگسال، با ترکیب طنز و مسائل جدی اجتماعی، گروهی از نوجوانان پایینشهری را روایت میکند که با وجود شخصیتهای رنگارنگ و ماجراهای خندهدار، تلاش میکنند محله خود را از چنگال اعتیاد نجات دهند.
جمشیدی در «بیتگل» با زبانی ساده و طنازانه، زندگی نوجوانانی را به تصویر میکشد که در حاشیه شهر، میان مشکلات اقتصادی و آسیبهای اجتماعی دستوپا میزنند.
شخصیتهای داستان، با وجود رویکرد کمیک و شوخطبعیهایشان، نمادی از نسلی هستند که میکوشند با روشهای خودساخته، علیه بیعدالتیها و فساد بجنگند و هربار به مشکلی تازه میخورند.
تلاشهای نافرجام آنها برای نجات محله، به طنزی تلخ دامن میزند. این ناکامیهای پیاپی، ضمن ایجاد موقعیتهای خندهدار، مخاطب را به تأمل درباره شکاف بین نیتهای نیک و واقعیتهای پیچیده اجتماعی وا میدارد.
در بخشی از این اثر اینگونه میخوانیم:
«همه ما یک عکس دلخون کن با موتور داشتیم که جان می داد برای روز مبادا.روز مبادا یعنی روزی که با موتور شاخ به شاخ میشدیم با یک موتور دیگر و رویزمین دراز به دراز می افتادیم. یا موقع تک چرخ زدن زمین میخوردیم، یا اصلا همینطوری درخیابان سر میخوریم و سرمان به جدول میخورد و بعد از سی چهل روز یکی با روپوش سفید مثل فیلمها می آمد روبروی خانوادهمان و میگفت: «تسلیت میگم، کاری از دست ما بر نیومد!». بعد خانواده بود که با هزارتا فین فین و چشمای سرخِ پر از قی،همان عکس را می برد عکاسباشی محله، بی نوبت بنر قدی می زد. عکسی که رویش از قول ما نوشته بودند: «بچهها حلال کنید.ما رفیتم!».
بریدهای از کتاب بیتگل
راستش محله ما یکم قوانینش با بقیه محلا فرق دارد. مثلاً پلیس با دعواهای ما زیاد کاری نداشت و میدونست اکثر شرهایی که به پا می شه شخصیه و نباید وقت بذاره و آشخور برامون ردیف کنه بله ببخشید. سرباز ردیف کنه خودشون میدونن خودمون از پس هم برمیایم و نباید وقت گران بهاشونو خرج ما کنن مگه اینکه کشته ای چیزی پیدا میشد میتونستیم زنگ بزنیم کلانتری و شماره اشتراک بدیم یه جورایی انگار پیتزا می خوایم سفارش بدیم همه مون به اشتراک داریم دیگه و نشونی نمیدیم.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













