

پادشاه غرور (کتاب دوم)
انتشارات مات منتشر کرد:
آن دختر در هر زمینهای نقطهی مقابل اوست…
و بزرگترین وسوسهای که تا به حال احساس کرده است. کای یانگ، کم، حرف خویشتندار و بیش از حد شایسته نه وقتی برای هرج و مرج دارد و نه تمایلی به آن.
ایزابلا با موهای بنفش و شوخیهای نامناسب میتواند تعریف کاملی از هرج و مرج باشد. این وارث میلیاردر با توجه به رای حیاتی مدیر عاملی و یک امپراتوری رسانهای در خطر نمیتواند حواس پرتیهایی را که منشأ آنها ایزابلاست، تحمل کند.
آن دختر از هر نظر با او متضاد است و همین طور بزرگترین وسوسه ایست که تا به حال با آن مواجه شده. ایزابلا تمام چیزی است که او نباید بخواهد ولی با هر نگاه و و هر برخورد وسوسه میشود تا تمام قوانین خودش را زیر پا بگذارد و او را مال خودش بکند.
ایزابلا والنسیا جسور، دمدمی مزاج و سرشار از زندگی که تا به حال به هیچ تفریح و مهمانی «نه» نگفته است و هیچ مردی هم نبوده است که مجذوبش نشده، باشد البته جز کای یانگ این نباید اهمیتی داشته باشد چون آن مرد با سلیقهاش مطابقت ندارد و حتی تفریحش خسته کننده و ترجمه متون کلاسیک به لاتین است عضویت کای در کلوپ انحصاری والهالا که ایزابلا در آن کار میکند است که کای کاملاً قدغن و ممنوع است، اما ایزابلا نمیتواند انکار کند که در زیر ظاهر آرام خونسرد، کای مردی وجود دارد که میتواند تنها با یک حرف او را ذوب کند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دربارهٔ کتاب
داستان «پادشاه غرور» دربارهٔ کای یانگ است، یک تاجر محتاط و فرهیخته که بهشدت زندگیاش را کنترل میکند. شخصیت زنِ داستان ایزابل وانگ است؛ یک متصدی بار پُر جنبوجوش و آزاد که دقیقاً قطب مخالفِ کای است. کای و ایزابل در آسیبپذیرترین لحظهٔ زندگیشان با هم آشنا میشوند و ارتباط بعید آنها، شروع به از بین بُردن مرزهایی میکند که هر کدام در اطراف قلبهایشان ساختهاند.درحالیکه کای سعی میکند در برابر کششی که نسبت به ایزابل احساس میکند، مقاومت کند، گرمی و اصالتِ ایزابل شروع به برهم زدن دنیای سفت و سخت کای میکند. درعینحال ایزابل نیز با ناامنیهای خودش و ترس از کافینبودن برای کسی مانند کای دستوپنجه نرم میکند.
با عمیقتر شدن روابط بین این دو نفر، هر دو مجبور میشوند با گذشتهٔ خود روبهرو شوند و تصمیم بگیرند که آیا حاضرند برای عشق، آسایش خود را به خطر بیندازند یا خیر.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
«پادشاه غرور» یک عاشقانهٔ آرام و جذاب برای نشاندادن تضادها میان انسانها است. دو شخصیت داستان با وجود تضادهایشان، عاشق یکدیگر میشوند و حالا مجبورند با ترسها، ناامنیها و موانع عاطفی خود روبهرو شوند. نویسنده با عمیقتر شدن پیوند دو شخصیت به موضوعاتی مثل آسیبپذیری، عزت نفس، اختلاف طبقاتی و التیام عاطفی پرداخته است. برخی از ویژگیهای شاخص آن عبارتاند از:• پویایی تضادها: زوج اصلی این کتاب از دنیاهای متفاوتی میآیند؛ کای ثروتمند، خونسرد و کاریزماتیک است؛ درحالیکه ایزابل بیخیال، سرزنده و از خانوادهای متواضع است. رسیدن این دو نفر به هم در چگونگی به چالش کشیدن و ایجاد تعادل نهفته است.
• رمانی آرام و جذاب: رابطهٔ بین کای و ایزابل طی زمان توسعه مییابد و قبل از نزدیک شدن بیشتر به هم، تنش و عمق عاطفی بین این دو نفر شدت مییابد. این ریتم باعث میشود رشد عاطفی شخصیتها حس اصیلتری داشته باشد.
• آسیبپذیری عاطفی و رشد شخصیت: هر دو شخصیت اصلی با کشمکشهای درونی روبهرو میشوند. کای با مشکلاتی مثل کنترل و ترس از احساسات واقعی دستوپنجه نرم میکند؛ درحالیکه ایزابل با عزت نفس و مسئولیت خانوادهاش درگیر است. داستان به هر دو اجازه میدهد تا به صورت جداگانه و در کنار هم رشد کنند.
• طبقه و تضاد اجتماعی: نویسنده در این رمان تفاوت در جایگاه، ثروت و تربیت ناشی از آن را برجسته کرده است، اما نشان میدهد که چگونه عشق و سازگاری عاطفی و همچنین احترام متقابل میتواند بر این شکافها غلبه کند.
افتخارات و جوایز
از زمان انتشار «پادشاه خشم» در سال ۲۰۲۳، این اثر با استقبال چشمگیری از سوی خوانندگان و منتقدان مواجه شده و تحسین طرفداران این نویسنده را به خود جلب کرده است. گرچه کتاب رسماً هیچ جایزهای دریافت نکرده اما بسیاری از نویسندگان این کتاب را بسیار احساسی و خواندنی توصیف کردند.این کتاب مناسب چه کسانی است؟
اگر از مطالعهٔ داستانهایی مثل «عشق پیچیده» یا «ما تمامش میکنیم» لذت بردید یا به مضامینی مثل عشقهای غافلگیرکننده، عاشقانههای آرام و فضاهای سرشار از ماجراهای خانوادگی و احساسات علاقه دارید، این کتاب انتخابی جذاب است که تا مدتها در پس ذهن شما باقی خواهد ماند. کتاب به دلیل صحنههای پُرشور و عاشقانهاش بسیار مورد تحسین قرار گرفته است و برای طرفداران داستانهای عاشقانه بسیار جذاب است. کتاب با اینکه جزوی از یک مجموعه است، اما میتوانید آن را به صورت مستقل نیز مطالعه کنید و نیازی به خواندن جلد اول کتاب نیست.چرا رمان «پادشاه غرور» را بخوانیم؟
• تضاد و جذب عشق: تضاد بین رفتار محتاطانه و آراستهٔ کای و شخصیت جسورانه و گرم ایزابل، یک داستان غنی و باورپذیری را شکل داده است که از خواندن آن لذت خواهید بُرد.• داستانی عاشقانه اما عمیق: هر دو شخصیت مجبورند با ناامنی و مشکلات شخصی خود روبهرو شوند و بهصورت فردی رشد کنند و همین رابطهشان را واقعی، رضایتبخش و قابل درک میکند.
• تنش آرام: نویسنده با ایجاد ارتباطی بین دو شخصیت کتاب لحظات عاشقانه و پُرشوری را به تصویر کشیده است. همچنین در کتاب با دقت به این موضوع میپردازد که چگونه ثروت، جایگاه و تربیت بر روابط و درک انسانها از یکدیگر تأثیر خواهند گذاشت.
• سبک خاص آنا هوانگ: هوانگ رمانهای عاطفی، عاشقانه و طنزی مینویسد و برای نوشتن چنین داستانهایی به شهرت رسیده است. اگر به این سبک داستانها علاقه دارید، خواندن این کتاب عاشقانه را از دست ندهید.
اگر به رمانهای عاشقانه و غنی از نظر احساسی و همچنین شخصیت محور با تضادهای درونی قوی علاقه دارید، کتاب «پادشاه غرور» را بخوانید. آنا هوانگ دنیایی خلق کرده است که تنش در آن موج میزند، آسیبپذیریها آشکار میشوند و عشق به کاتالیزوری برای تحول شخصی تبدیل میشود. این رمان با قهرمان جذاب اما محتاط و قهرمان زن سرسخت خود، هم دلشکستگی و هم شور و هیجان را به تصویر کشیده است.
دربارهٔ مجموعه
آنا هوانگ در هر قسمت از مجموعهٔ «پادشاهان گناه» یک مرد آلفا را به تصویر کشیده است. هر کدام از شخصیتهای مرد داستانهای آنا، اخلاقی خاص دارند که نویسنده این اخلاق را با الهام از هفت گناه کبیره به تصویر کشیده است. کتاب «پادشاه خشم» نمایانگر خشم است و نویسنده در آن مردی را نشان میدهد که با خشم، انتقام و غرورش به پیش میرود تا زمانی که عشق سرنوشتش را برای همیشه تغییر میدهد. کتاب «پادشاه غرور» با اینکه یک عنوان مستقل است، اما از طریق شخصیتهای تکراری و دنیای مشترک مردان قدرتمند که هرکدام مظهر یک گناه متفاوت هستند، گناهان کبیره را به تصویر کشیده و کتابهای این مجموعه از همین طریق به هم مرتبط هستند.دربارهٔ نویسنده
آنا هوانگ نویسندهٔ پرفروش نیویورک تایمز، یواِساِی تودی و آمازون است. او را بیشتر به خاطر نوشتن مجموعهٔ «عشق پیچیده» (Twisted Love) میشناسند؛ کتابهای عاشقانهای مخصوص بزرگسالان که پس از انتشار با استقبال مخاطبین و منتقدان مواجه شد. کتابهای این نویسنده بسیار پرطرفدار هستند و در رسانههایی مانند فایننشال، کازموپولیتن، اِنپیآر تایمز و گلامور انگلستان معرفی شدهاند. هوانگ به سفر کردن علاقهمند است و دوست دارد مقاصد زیبای سفرهایش را در داستانهایش نیز بگنجاند.معرفی کتاب مشابه: زندگی کوتاه است (Life's Too Short)
اگر به رمانهای عاشقانهٔ آرام علاقه دارید که در آن شخصیتها رفتهرفته از طریق عشقی غافلگیرکننده تغییر میکنند، کتاب «زندگی کوتاه است» اثر ابی همینز نویسندهٔ آمریکایی را بخوانید. این رمان داستان دختری به نام ونسا است که به دلیل یک بیماری ژنتیکی هر لحظه انتظار مرگ را میکشد، اما ورود یک نوزاد به زندگیاش و آشنایی با پسری زندگیاش را کاملاً زیرورو میکند.شخصیت اصلی این رمان ونسا است و او دوست دارد زندگی را طبق شرایط خودش پیش ببرد و در لحظه زندگی کند. او نمیخواهد حتی یک لحظه را تلف کند یا تجربهای را از دست بدهد چون میداند که اگر همان بیماری ژنتیکی را از مادرش به ارث برده باشد زیاد عمر نخواهد کرد. او این تجربه را لمس کرده که زندگی واقعاً کوتاه است و حالا میخواهد بر همین اساس زندگیاش را به پیش ببرد و نویسنده سعی دارد در کتاب در لحظه زندگیکردن را به شما بیاموزد.
شباهتها و پیوندها با «زندگی کوتاه است»
این دو کتاب از لحاظ محتوایی هر دو عاشقانه هستند و چندین شباهت اساسی با هم دارند؛ بهخصوص در نحوهٔ بررسی شخصیتهای مرد از نظر احساسی، که هر دو در ابتدای داستان بسیار محافظهکار هستند و بهتدریج عشق آنها را تغییر میدهد و قهرمان زن گرما، قدرت و حس ثبات را به زندگی آنها میآورد.• شخصیتهای اصلی مرد: هر دو کتاب شخصیتهای اصلی خود را به گونهای به تصویر کشیدهاند که در ابتدا از نظر عاطفی دور و کمحرف به نظر میرسند ولی بهتدریج عشق آنها را تغییر میدهد. در طول داستان آنها به تدریج از نظر عاطفی احساس امنیت بیشتری میکنند.
• قهرمانان قوی و دلسوز: هر دو شخصیت اصلی زن داستان، زنانی بااعتمادبهنفس و خونگرم هستند که از احساسات دشوار خود دور نمیکنند. آنها سعی میکنند در عین حفظ استقلال خود، قدرت خودشان را نیز حفظ کنند و همین این داستانهای عاشقانه را تبدیل به داستانهایی قوی کرده است.
• عاشقانهای آرام: هیچکدام از این رمانها با شور و اشتیاق آنی شروع نمیشوند. روابط به آرامی و واقعگرایانه شکل میگیرند و بر اساس اعتماد، آسیبپذیری و نه صرفاً جذابیت عاطفی، بلکه ارتباط واقعی بنا میشوند.
• داستانی دربارهٔ رشد و التیام عاطفی: هر دو داستان بر شخصیتهایی متمرکز هستند که به مرور در طی داستان با ترسهای شخصی، آسیبهای گذشته و موانع عاطفی روبهرو میشوند. رابطهٔ عاشقانه برای آنها التیام و دگرگونی خاصی را به همراه دارد.
• دنیای معاصر: هر دو رمان در دنیایی مُدرن و قابل درک با چالشهای واقعگرایانه مثل سلامتی، خانواده، شغل و مشکلات عاطفی روایت شدهاند و باعث میشود سفر شخصیتها و ماجراهایشان برای خواننده بسیار ملموس باشد.
در نهایت هر دو داستان یک عاشقانهٔ آرام و منطقی هستند و به موضوعاتی مثل آسیبپذیری، التیام و تحول شخصی در چارچوب یک عاشقانهٔ مُدرن میپردازند. این دو رمان لحظاتی دلگرمکننده را به نمایش میگذارند و روابطی را به تصویر میکشند که به مرور تکامل مییابند و زندگی شخصیتهای را تغییر میدهند.
سخن پایانی
این کتاب ترکیبی جذاب از عاشقانهای آرام، آسیبپذیری عاطفی و رشد شخصی است و خوانندگانی که از مطالعهٔ داستانهای عاشقانهٔ شخصیتمحور لذت میبرند، محوِ این کتاب خواهند شد. آنا هوانگ روایتی جذاب و خواندنی خلق کرده است که در آن شخصیتهایش به تدریج تکامل مییابند و ارتباط عاطفی به آنها اجازه میدهد تا خودِ حقیقیشان را پیدا کنند.این رمان از طریق مضامینی مثل اعتماد، عزت نفس و التیام زخمهای گذشته به پیش میرود و عاشقانهای میسازد که فراتر از جذابیت سطحی است و پیچیدگیهای عشق را به نمایش میگذارد. «پادشاه غرور» فراتر از یک داستان عاشقانهٔ پرشور، به این موضوع میپردازد که چگونه دو فرد محتاط میتوانند با عشق یاد بگیرند که چطور از ناامنیهای خود عبور کنند.
رمان این ایده را تقویت میکند که قدرت به معنای کمال نیست و نمایش نقصها درواقع یکی از شجاعانهترین کارهایی است که میتوان کرد. درنهایت، این کتاب با ظرافت و لطافت خاص خود، نشان میدهد که چطور عشق میتواند بر ترس غلبه کند و اثری ماندگار بر جای بگذارد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
مشغول حرف زدن بودم و فقط نیمی از حواسم به حرکاتم بود. بعد از یک سال کار کردن در کلوپ والهالا، یک جامع انحصاری برای قدرتمندان و ثروتمندان دنیا، بیشتر کارهایم حاصل حافظه عضلانیام بود. ساعت شش عصر روز دوشنبه بود. ساعتی بسیار شلوغ در مکانهای دیگر شهر و دنیا و ساعتی بسیار خلوت در کلوپ والهالا. من و تسا از این زمان برای غیبت کردن و گپ زدن در مورد هفتهمان استفاده میکردیم.
فقط به خاطر حقوق بود که اینجا کار میکردم و تصمیم داشتم تا تمام شدن کتابم و تبدیل شدن به یک نویسنده معتبر اینجا بمانم، هر چند کارکردن با کسی مثل تسا ـ که واقعاً از او خوشم میآمد ـ کار دلپذیری بود.
تعداد قابلتوجهی از همکاران قبلیام آدمهای چندش و ترسناکی بودند.
شاید بپسندید














از این نویسنده













