

پس لرزه ها
نشر البرز منتشر کرد:
در کودکی به چه چیزی اعتقاد داشتم؟ به یک پدر اعتقاد داشتم به صورت تیره و بی ریای او اعتقاد داشتم. به چشم های آرام پشت لنزهای قطور عینکش ایمان داشتم. به ریش پرپشت گوش های کوچک و لب پایینی درشتش که با انگشت اشاره آن را پایین می کشیدم تا لثه های صورتی روشنش نمایان شود ایمان داشتم؛ به سری گرد که وقتی روی شانه های قدرتمندش می نشستم آن را با دست نگه می داشتم ایمان داشتم .از روی آن شانه ها می توانستم دست هایم را بلند کنم تا برگ درخت ها را بکنم می دانستم نمی گذارد بیفتم. در دوسالگی و در سه سالگی وقتی که پدرم خانه را ترک می کرد نمی دانستم کجا می رود.
نیازی به دانستن نبود. همیشه بر می گشت مهم نبود کجا پنهان می شدم پیدایم می کرد او را می شناختم و چون او را می شناختم عشق را هم شناختم. پدرم مرد مؤمنی نبود اما به انسانیت به ائتلاف و به تلاش ایمان داشت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این مترجم













