

بنده خدا
انتشارات ثالث منتشر کرد:
«بندهی خدا» رمانیست تاریک، تکاندهنده و درخشان از کورمک مککارتی، نویسندهی بزرگ آمریکایی، که با ترجمهی شاهین نعمتی توسط نشر ثالث منتشر شده است. این کتاب، همچون دیگر آثار مککارتی، سفریست در ژرفای روان انسان، جایی که مرز میان جنون و واقعیت، میان انسانبودن و سقوط در حیوانیترین سطوح وجود، کمکم رنگ میبازد. قهرمان داستان، لِستر بالارد، مردی راندهشده و شکستهحال است؛ فردی که در تنهایی و طردشدگی، آرامآرام از چارچوبهای اخلاقی و انسانی فاصله میگیرد. لستر نه یک ضدقهرمان معمولی، بلکه تمثیلیست از آدمی بیپناه در برابر نیروهای کور طبیعت و جامعه. رمان در فضایی خفقانآور و بهغایت سرد و بیرحم پیش میرود؛ تصویری شاعرانه و خشونتبار از انزوا، فقر و جنایت. زبان مککارتی، خشک، مینیمال و پر از سکوتهای معنادار است؛ بدون نشانهگذاریهای مرسوم، بدون شفقت. در این روایت بیپیرایه، خدا هست، اما خاموش؛ انسان هست، اما فراموششده؛ و لستر، تنهاست، در جهانی که دیگر نه نجات میدهد، نه قضاوت میکند. تنها رها میکند. «بندهی خدا» نه فقط داستانیست از یک انسان در حال فروپاشی، بلکه تمثیلیست از همهی ما، وقتی که نور معنا در زندگیمان خاموش میشود و سایههای درون، آرام و بیصدا ما را میبلعند.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دربارهٔ کتاب
.
«بنده خدا» رمانی محکم و ترسناک است که به اعماق انحطاط انسانی میپردازد. وقایع این رمان در دههٔ ۱۹۶۰ رخ میدهند و دربارهٔ لستر بالارد است؛ مردی بیخانمان و خشن که راوی او را «بنده خدا» توصیف میکند. بالارد بهطرز خشونتآمیزی از خانهاش بیرون رانده شده و خانهاش در حراج به یکی دیگر از ساکنان شهر فروخته شده است. او که اکنون بیخانمان است، در یک کلبه چمباتمه میزد و به چشمچرانی از زوجهای جوان میپردازد.تا اینکه زنی به دروغ او را که در کنار جاده خوابیده به تجاوز متهم میکند و بالارد به مدت ۹ روز به زندان میافتد. در این میان راوی، داستان مردم شهر از زندگی بالارد را روایت میکند که نشان میدهد از اوایل زندگیاش رفتاری خشونت آمیز داشته و پدرش نیز خودکشی کرده است. بالارد به زندگیاش مملو از جنایات وحشتناک از جمله مُردهپرستی و قتل روی میآورد. مک کارتی سعی داشته است تا با شخصیت بالارد، ترحم و وحشت را به تصویر بکشد و نشان بدهد که چگونه انزوا و محرویت میتواند انسان را به سوی تباهی غیرقابل تصوری سوق دهد.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«بنده خدا» رمانی تاریک و دلهرهآور است و داستان مردی است که از جامعه طردشده و به خشونت، قتل و مُرده پرستی روی میآورد. بررسیهای استادانهٔ نویسنده از افراط و تفریط در رفتارهای انسانی و همچنین موضوعاتی مثل انزوا، زوال اخلاقی و فساد انسانی، این رمان را تبدیل به یک رمان ناهمتا کرده است. برخی از ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• نثر شاعرانه و مختصر: مک کارتی در رمان «بنده خدا» از زبان مینیمالیستی استفاده کرده است و سبکی خام و محسورکننده خلق کرده است.
• خشونت و گناه: نویسنده در این رمان به وضوح از قتل، مرده پرستی و بیگانگی اجتماعی گفته است و سعی دارد حس اخلاقی خواننده را به چالش بکشد.
• تصویر روانشناختی از یک مطرود: لستر بالارد به گونهای به تصویر کشیده شده که هم وحشت و هم نوعی ترحم را برمیانگیزد و نویسنده نشان میدهد اگر شخصی توسط یک جامعه طرد شود، دقیقاً چه اتفاقی رخ خواهد داد.
• پسزمینهٔ تاریک: داستان در مناظر خشن و دورافتادهٔ شهر تِنسی به تصویر کشیده شده و ویرانی شخصیت اصلی را منعکس میکند و به لحن تلخ رمان میافزاید.
• مضامین بیگانگی و زوال اخلاقی: مک کارتی در کتاب «بنده خدا» نشان میدهد که چگونه انزوا و از دست دادن روابط انسانی میتواند منجر به فروپاشی کامل اخلاق یک انسان بشود.
• لحن واقعبینانه: روایت این رمان بیطرفانه و بسیار غیراحساسی است و وقایع وحشتناک آن با لحنی واقعبینانه تعریف شدهاند که تأثیر رمان را چند برابر کرده است.
افتخارات و جوایز
.
از زمان انتشار «بنده خدا» در سال ۱۹۷۳ این رمان هیچگونه جایزهٔ ادبی مهمی دریافت نکرده است اما با استقبال چشمگیری از سوی خوانندگان و منتقدان مواجه شده است. منتقدان و خوانندگان نثر کتاب را دلهرهآور با فضای گوتیک و بینش روانشناختی تاریک توصیف کردند و معتقد بودند که این رمان یک گوهر کمتر شناختهشده است. برخی از افتخارات و جوایز آن عبارتاند از:• سومین کتاب برتر نویسنده به انتخاب جیسون دایمون از مجلهٔ فلیور وایر (Flavorwire) در سال ۲۰۱۴
اقتباس از کتاب «بنده خدا»
.
در فوریه ۲۰۱۲، جیمز فرانکو فیلمبرداری اقتباسی بر اساس رمان «بنده خدا» را در هیلزبورو، ویرجینیای غربی آغاز کرد. در این فیلم اسکات هیز (Scott Haze) نقش لستر بالارد و جیم پاراک (Jim Parrack) نقش معاون کاتن را برعهده داشتند. این فیلم برای نمایش در بخش مسابقهٔ رسمی هفتادمین جشنوارهٔ بینالمللی فیلم ونیز انتخاب شد و بهطور رسمی در جشنوارهٔ بینالمللی فیلم تورنتو در ۲۰۱۳ به نمایش درآمد و با نقدهای متفاوتی روبهرو شد. این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
اگر به داستانهای ادبیای علاقه دارید که به تاریکترین زوایای تجربههای انسانی میپردازد و از طرفداران سبک گوتیک، داستانهای دلهرهآور و مطالعات روانشناختی شخصیتهای مبهم هستید، خواندن این کتاب را از دست ندهید. کسانی که مجذوب نشر شاعرانه و صریح نویسندگانی مانند مک کارتی باشند، کاوش بیچونوچرای او در موضوعات خشونت و بیگانگی را جذاب خواهند یافت. گرچه رمان به دلیل توصیفات بسیار خشن و دلهرهآورش مناسب افراد بسیار حساس نیست اما اگر به روایتهای چالشبرانگیزی علاقه دارید که شما را به تأمل در ماهیت شر و طرد اجتماعی وامیدارد، حتماً این رمان مناسب شماست.چرا رمان «بنده خدا» را بخوانیم؟
.
• نثر استادانه: سبک شاعرانه و بیتکلف مک کارتی، یک کلاس عالی در هنر ادبی است و نشان میدهد که حتی بدون جزئيات فراوان یک رمان میتواند بسیار قدرتمند ظاهر شود. آثار مک کارتی و صد البته رمان «بنده خدا» میتواند درک شما از دستاوردهای ادبی را عمیقتر کند.• بررسی سوالات عمیق اخلاقی: این رمان شما را مجبور میکند تا با سؤالاتی دشوار در مورد خیر، شر و نقش جامعه در شکلدهی یا نابودی افراد روبهرو شوید و یک تجربهٔ مطالعاتی فلسفی عمیق خواهد بود.
• واقعگرایی: نویسنده در این رمان با ورود به ذهن لستر بالارد نشان میدهد که چگونه بیگانگی میتواند یک فرد را منحرف کند و درک شما از فروپاشی روانی و اجتماعی در شرایط دشوار را دگرگون خواهد ساخت.
• داستانی کلاسیک و گوتیک: این رمان اثری مهم در سنت گوتیک جنوبی است و به شما کمک میفهمد تا بفهمید که چگونه ادبیات آمریکا، زوال، خشونت و سبک گروتسک را در جوامع حاشیهنشین نشان میدهد.
رمان «بنده خدا» را بخوانید چون کاوشی قدرتمند در وضعیت انسان و اثر یکی از بزرگترین نویسندگان صاحب سبک ادبی آمریکایی است. نثر صریح و زیبای مک کارتی شما را عمیقاً به چالش میکشد تا با سؤالات ناراحتکنندهای در مورد آنچه چه چیزی واقعاً یک هیولا را خلق میکند، روبهرو شوید و نشان میدهد چگونه انسانها وقتی ارتباط خود را با دنیای اطرافشان از دست بدهند تا چه حد ممکن است سقوط کنند.
دربارهٔ نویسنده
.
کورمک مک کارتی با نام اصلی چارلز جوزف مک کارتی جونیور (Charles Joseph McCarthy Jr) در ۱۹۳۳ به دنیا آمد و در ۲۰۲۳ درگذشت. او نویسندهٔ آمریکایی بود که دوازده رمان، دو نمایشنامه، پنج فیلمنامه و سه داستان کوتاه نوشت که ژانرهای وسترن، پساآخرالزمانی و گوتیک جنوبی را در برمیگرفتند. او در آثارش اغلب خشونت را به تصویر میکشید و او را یکی از بزرگترین رماننویسان آمریکایی میدانند. مک کارتی در رود آیلند به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۱ در دانشگاه تنسی ثبت نام کرد اما دانشگاه را برای پیوستن به نیروی هوایی ایالات متحده ترک کرد.اولین رمانش با نام «نگهبان باغ» (The Orchard Keeper) در ۱۹۶۵ منتشر شد و او با دریافت کمک هزینههای ادبی توانست به جنوب اروپا سفر کند؛ جایی که دومین رمانش را با عنوان «تاریکی بیرونی» (Outer Dark) نوشت که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. او برای رمانهایش عموماً نقدهای مثبتی دریافت میکرد اما هیچکدام از لحاظ فروش موفق نبودند. بورسیهای دیگر به او امکان داد تا به جنوب غربی آمریکا سفر کند، جایی که پنجمین رمانش با عنوان »نصفالنهار خون» (Blood Meridian) را نوشت که در ۱۹۸۵ منتشر شد. این رمان در ابتدا با استقبال گرم منتقدان و مخاطبان مواجه شد و برخی آن را شاهکار مک کارتی و بزرگترین رمان بزرگ آمریکایی نامیدند.
مک کارتی اولین موفقیت گستردهاش را با انتشار رمان »همهٔ اسبهای زیبا» (All the Pretty Horses) در سال ۱۹۹۲ به دست آورد که برای آن برندهٔ جایزهٔ ملی کتاب و جایزهٔ ملی حلقهٔ منتقدان کتاب شد. معروفترین اثرش «جایی برای پیرمردها نیست» (No Country for Old Men) در ۲۰۰۵ با نقدهای متفاوتی روبرو شد و رمان «جاده»اش (The Road) جایزهٔ پولیتزر (Pulitzer Prize) را در سال ۲۰۰۶ برای او به ارمغان آورد.
معرفی کتابهای مشابه:
.
اگر به دنبال داستانهایی میگردید که همین فضای تاریک و دلهرهآور را داشته باشند و به بررسی موضوعات روانشناختی پرداخته باشید یا به ادبیات جنوب آمریکا علاقهمند هستید، این کتابها را نیز به همین اندازه دوست خواهید داشت و از مطالعهٔ آنها لذت خواهید بُرد.• کتاب شیطان همیشه (The Devil All the Time)
.
کتاب «شیطان همیشه» اثر دونالد ری پولاک (Donald Ray Pollock) رمانی تلخ و گیرا است که در جنگلهای دورافتادهٔ اوهایو و ویرجینیای غربی در سالهای پس از جنگ جهانی دوم رخ میدهد و داستان گروهی از افراد آسیبدیده و ناامید را دنبال میکند که زندگیشان با خشونت، ایمان و فساد گره خورده است. نثر خام و بیپروای پولاک، لایههای زیرین جامعهٔ روستایی آمریکایی را آشکار کرده است و به بررسی چگونگی انتقال خشونت، مذهب گمراه کننده و ناامیدی از نسلی به نسل دیگر میپردازد.در مرکز این رمان آروین راسل قرار دارد، پسری که به دست پدری آسیبدیده بزرگ شده و پس از مرگ همسرش بر اثر سرطان، به قربانی کردن وسواس پیدا کرده است. زندگی او در پسزمینهای از قتلهای زنجیرهای، واعظان فاسد و وحشیگری در شهرهای کوچک میگذرد و او برای زنده ماندن و حفظ حس اخلاقی در جهانی مسموم و پُر از ظلم دستوپا میزند. نویسنده در نتیجهٔ این داستان، تصویری تاریک اما گیرا از جهانی درهم شکسته را به تصویر کشیده که در آن مرز بین خیر و شر به طرز وحشتناکی باریک است.
• کتاب کلکسیونر (The Collector)
.
کتاب «کلکسیونر» اثر جان فاولز (John Fowles) یک تریلر روانشناختی است که نویسنده از طریق دیدگاههای متناوب و روایتهای سادهلوحانه و نگرانکنندهٔ شخصیت اصلی و یادداشتهای روزانه آن را روایت کرده و تضاد شدید بین اسیر کننده و اسیر را نشان میدهد و به بررسی موضوعاتی مثل قدرت، کنترل و وسواس پرداخته است و عواقب خطرناک تنهایی و آرزوهای برآورده نشده را آشکار ساخته است. این رمان داستان مردی دستوپاچلفتی به نام فردریک است که شیفتهٔ یک دانشجوی هنر جوان به نام میراندا میشود. فردریک که قادر به ایجاد روابط عادی نیست، میراندا را میریابد و او را در یک خانهٔ روستایی دورافتاده زندانی میکند به این امید که با منزویکردنش، بتواند محبت او را جلب کند. مقاومت میراندا و توهمات فردریک پویایی پرتنش و نگرانکنندهای ایجاد میکند و این رمان را تبدیل به مطالعهای جذاب از روانشناسی و اخلاقی انسانی کرده است.
• کتاب حیوانات شبرو (Nocturnal Animals)
.
کتاب «حیوانات شبرو» اثر آستین رایت نویسندهٔ آمریکایی است که اولینبار سال 1993 با عنوان «تونی و سوزان» منتشر شد. «حیوانات شبرو» پس از انتشار با استقبال منتقدان مواجه شد و خیلی زود به 13 زبان ترجمه شد. در سال 2010 این کتاب برای اولینبار در بریتانیا منتشر شد و بسیار با اقبال مواجه شد و باعث شد این کتاب در ایالات متحده مجدداً به چاپ برسد. رمان حیوانات شبرو اثری خیرهکننده است و نویسنده در این رمان هیجانانگیز به عمق لایههای روانشناختی نفوذ کرده است و ترس و پشیمانی، انتقام و بلوغ و همچنین ازدواج و شکست را به تصویر کشیده است.این کتاب داستانی در دلِ داستانی دیگر است و نویسنده از سوزان مورو میگوید، زنی که با دریافت دستنوشتهای از همسر سابقش و درخواست نظر او بسیار غافلگیر میشود. پس از خواندن دستنوشتهٔ کتاب همسرسابق با عنوان «حیوانات شبرو»، سوزان بهشدت با شخصیت اصلی داستان همذاتپنداری میکند و مجبور میشود با تاریکی ویرانگر درونِ خودش مواجه شود.
سخن پایانی
.
در این رمان مک کارتی به کاوشی بیوقفه و عمیقاً نگرانکننده در مورد تاریکترین زوایای بشریت با زبانی پرداخته که به اندازهٔ موضوع اصلی رمان تلخ و تکاندهنده است. او از طریق داستان مردی رها شده که به اعمال وحشتناکی دست میزند، خوانندگان را به چالش میکشد تا بدون هیچ تردیدی به عواقب بیگانگی و زوال اخلاقی نگاه کنند. تصویر سازشناپذیر رمان «بنده خدا» از خشونت و تباهی، خواننده را وادار میکند تا با حقایق ناخوشایند و مرز شکنندهٔ بین تمدن و وحشیگری روبهرو شود.درعینحال هنر نوشتاری مک کارتی، ارزش این کتاب را بسیار بالا بُرده است. نثر مینیمالیستی، محیط خاطرهانگیز و سبک روایت بیطرفانهاش، فضایی زیبا اما دلهرهآور شکل داده است و خواننده را به دنیایی میکشاند که همزمان وحشتناک و مسحورکننده است. حتی با اینکه رمان اعمال وحشتناکی را وصف کرده است، اما خواننده نمیتواند در میان این تصویر پیچیده وبیپیرایه به سادگی قضاوت کند. این پیچیدگی همدلی خواننده را برمیانگیزد و از او میخواهد که ماهیت خودِ شر را زیر سؤال ببرند.
درنهایت میتوان اینطور گفت که این کتاب گواهی قدرتمند بر توانایی مک کارتی در کاوش مرزهای تجربیات انسانی است. این کتاب، گرچه برای خواندن کتابی آسان نیست و قرار هم نیست که باشد؛ اما مضامین آن تا مدتها در ذهن خواننده باقی خواهد ماند و ما را به چالش میکشند تا ریشههای شکست اجتماعی و ظرفیت انسان برای خشونت را در نظر بگیریم.
بنابراین اگر دوست دارید با حقایق بیرحمانهٔ زندگی روبهرو شوید، این رمان یک سفر ادبی فراموشنشدنی و عمیقاً تأملبرانگیز برایتان خواهد شد.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
لستر بالارد بعد اون ماجرا دیگه نتونست سرش رو درست و درمون نگه داره. احتمالاً گردنش یهجوری داغون شده بود. ندیده باستر بزندش، اما دیده افتاده رو زمین. من پیش کلانتر بودم. دمر روی زمین دراز کشیده بود و با چشمهای لوچ همه رو نگاه میکرد و اون ورم ترسناک هم روی کلهش بود. همونجا دراز کشیده بود و از گوشهاش خون میاومد. باستر با تبر توی دستش هنوز اونجا وایستاده بود. با ماشین کلانتری بردنش و سی بی حراج رو ادامه داد، انگار که هیچ اتفاقی نیفتاده. اما گفت این ماجرا باعث شد بعضیها مبلغ پیشنهادیشون رو اعلام نکنن، که اگه اون ماجرا اتفاق نمیافتاد میکردن. شاید قصد لستر هم همین بود، خبر ندارم. جان گریر اهل گرینچر کانتی بود. پشتش حرف نمیزنم، ولی اهل اونجا بود.شاید بپسندید














از این نویسنده













