

هر دو در نهایت میمیرند
انتشارات اندیشه بیگی منتشر کرد:
قاصد مرگ در حال زنگ زدن است و می خواهد هشدار فرا رسیدن زمان مرگم را بدهد امروز قرار است برای همیشه چشم بر این دنیا ببندم و بمیرم. چیزی که گفتم را فراموش کنید، چون «هشدار» کلمه خاصی است کلمه ای که معمولاً وقتی بتوان از چیزی دوری کرد از آن استفاده می شود؛ مثل ماشینی که برای کسی موقع گذشتن از چراغ قرمز، بوق می زند تا به او هشدار دهد خودش را کنار بکشد. اما این تماس فقط برای اطلاع رسانی است صدای زنگ مخصوصشان شبیه ناقوسی است که تمامی ندارد مثل زنگ کلیسا که از یک چهارراه آن طرف تر به گوش می رسد و بلندگوی گوشی ام از آن سمت اتاق مدام پخشش می کند. هنوز هیچی نشده، ترس تمام وجودم را فرا گرفته بود، صدها فکر داشتند مرا در خودشان غرق می کردند. شرط می بندم این همان بحرانی است که اولین بار وقتی چترباز می خواهد از هواپیما به بیرون بپرد، تجربه اش می کند یا حسی که در اولین کنسرت یک پیانیست به او دست می دهد. هرچند، دیگر هیچ وقت، فرصتش را نخواهم داشت که بفهمم آیا واقعاً اینطور است یا نه.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم
























































