

وقتی آسمان به زمین میآید
انتشارات کتاب چار منتشر کرد:
داستانی فراموشنشدنی از قدرت دوستی بین انسان و حیوان و امیدی که در دل تاریکی جوانه میزند.
سال 1941 است، جنگ دنیا را دربرگرفته و آسمانها در اشغال بمبافکنهاست. در میانهی این هرجومرج پسری به نام جوزف را به شهری میفرستند که جنگ آن را ویران کرده است. جوزف که خودش از زمینوزمان شاکی و عصبانی است، قرار است با زنی به نام خانم اِف زندگی کند که سختگیر، بدخلق و بیعلاقه به بچههاست. تنها دلخوشی خانم اف باغوحشی متروکه و جنگزده است.
بیشتر حیوانات باغوحش یا فرار کردهاند یا رها شدهاند یا از گرسنگی مردهاند... بهجز آدونیس؛ گوریلی پشتنقرهای و خطرناک که اگر بمبی به قفسش اصابت کند، ممکن است کل شهر را به خطر بیندازد. اما در روزهای سخت مدرسه، تنهایی و دلتنگی، جوزف آرامآرام در کنار آدونیس آرامشی مییابد که نه جنگ میتواند آن را از او بگیرد و نه ترس.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دربارهی کتاب
سال ۱۹۴۱ است؛ جهان در آتش جنگ جهانی دوم میسوزد و آسمان بریتانیا زیر رگبار بمبها فرو میریزد. جوزف پسرکی لجوج و ناآرام است که به اجبار به شهر فرستاده میشود تا از خطر دور بماند، اما سرنوشت او را به خانهی زنی به نام خانم کرگ میکشاند؛ زنی تندخو و مرموز که نگهبان باغوحش کوچکی در حاشیهی شهر است.
در آنجا جوزف با گوریلی عظیم و تنها روبهرو میشود؛ حیوانی که خشم و اندوهش انعکاسی از درون خود اوست. اما با شدت گرفتن بمبارانها، خبر میرسد که اگر دشمن نزدیک شود، حیوانات باغوحش باید کشته شوند تا فرار نکنند. جوزف میان ترس و شجاعت، میان انسان و حیوان، میان دستور و وجدان گرفتار میشود.
در لحظات سقوط آسمان و ویرانی زمین، تصمیم او معنای واقعی انسانیت را فاش میکند.
ویژگیهای مثبت کتاب
- روایت پرکشش و احساسی: نثر کتاب پر از تصویر و حس است؛ صحنههای جنگ، ترس و دوستی را زنده میکند.
- شخصیتپردازی عمیق: رابطهی میان جوزف، خانم کرگ و گوریل از زیباترین جنبههای داستان است.
- پیامهای انسانی: شجاعت، مهربانی، همدلی و مسئولیت در تاریکترین شرایط میدرخشند.
- ترکیب واقعگرایی و استعاره: جنگ در ظاهر بیرونی و درونی هر دو روایت میشود - هم بمبها میافتند، هم دلها فرو میریزند.
- پایانی تأثیرگذار و ماندگار: کتاب بهجای قهرمانسازی، حقیقتِ رشد و رهایی را نشان میدهد.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
- نوجوانان و جوانانی که به رمانهای احساسی و تاریخی علاقه دارند.
- والدین و آموزگارانی که به دنبال متنی آموزنده دربارهی جنگ، دلسوزی و مسئولیت هستند.
- دوستداران داستانهایی مانند پسر در پیژامهی راهراه، اسب جنگی و پسر پشت کلاس.
- کسانی که به دنبال نوری کوچک در دل تاریکیاند؛ نوری که تنها با مهربانی روشن میشود.
تحلیل شخصیتها
جوزف
جوزف، پسری ۱۲ ساله، نمایندهی کودکانی است که در دل جنگ و بحرانهای بزرگتر از خود گرفتار شدهاند. شخصیت او ابتدا به نظر میرسد که لجوج و بیقرار است؛ پسرکی که از دنیا چیزی نمیفهمد و احساس میکند که جهان علیه اوست. او که به اجبار از خانهاش دور شده و در خانهی خانم کرگ زندگی میکند، با دلخوری و بیاعتمادی به همه چیز و همه کس نگاه میکند. اما با گذشت زمان و در مواجهه با دنیای جدید خود، تغییرات زیادی را تجربه میکند.
جوزف نهتنها باید خود را با شرایط سخت جنگ سازگار کند، بلکه باید درونیات خود را نیز بشناسد و با ترسها و خشمهای درونیاش روبهرو شود. رابطهی او با گوریل و خانم کرگ او را از یک پسر خودمحور و شجاع بیپناه به فردی مسئول و دلسوز تبدیل میکند. تصمیمات جوزف در طول داستان بهویژه در مواجهه با خطر برای نجات گوریل، نمایانگر بلوغ معنوی اوست. او یاد میگیرد که گاهی شجاعت نه در مبارزه با دشمن، بلکه در انتخاب درست در برابر درد و رنج قرار دارد.
خانم کرگ
خانم کرگ، نگهبان سختگیر و تنها باغوحش، یکی از پیچیدهترین شخصیتها در داستان است. او از همان ابتدا بهعنوان شخصی سرد، مرموز و دافعهدار به نظر میرسد، که در ابتدا هیچگونه رابطهای با جوزف برقرار نمیکند. اما در طول داستان، لایههای شخصیت او یکییکی آشکار میشود. خانم کرگ در ظاهر فقط یک زن سخت و بهظاهر بیاحساس است که از دنیای بیرون کناره گرفته، اما در حقیقت او نیز زخمی از گذشتههای خود دارد.
خانم کرگ در دل خود احساس گناه و درد از دست دادن عزیزانش را پنهان کرده است. او در ابتدا نمیتواند به کسی اعتماد کند، اما در مواجهه با جوزف و نیاز به مراقبت از گوریل، کمکم در برابر او نرم میشود. خانم کرگ بهنوعی نماد بزرگتر از همهی کسانی است که در دنیای جنگ از خودشان جدا شدهاند، اما در نهایت دوباره قادر میشوند که بخشی از دنیای انسانیت را در خود پیدا کنند.
گوریل
گوریل در این داستان بیشتر از یک حیوان است؛ او نمادی از خشم و اندوه انسان است. در ابتدا، گوریل تنها بهعنوان یک موجود وحشی و در معرض خطر در قفس به تصویر کشیده میشود، اما در فرآیند داستان و رابطهاش با جوزف، بیشتر به نماد درونیات پنهان شخصیتها تبدیل میشود. گوریل احساسات خود را از طریق رفتارهایش، نگاهی که به جوزف دارد و در نهایت از طریق واکنشهای او در مواجهه با خطر، بیان میکند.
گوریل در واقع همزمان نمایانگر «سکوت» و «فریاد» است؛ در ابتدا او ساکت است و تنها درون خود زندگی میکند، اما با نزدیک شدن جوزف به او و درک درونیات او، این موجود بیصدا، از درون «فریاد» میزند و در مواجهه با تصمیماتی که جوزف میگیرد، همچنان وفادار میماند.
دربارهی نویسنده
فیل اِرل (Phil Earle) نویسنده و ویراستار بریتانیایی است که آثارش عمدتاً برای نوجوانان نوشته شدهاند و اغلب از تجربههای واقعی الهام میگیرند. او پیش از نویسندگی در کتابفروشی و نشر کار میکرد و همین آشنایی با ذهن و دل نوجوانان در آثارش بهخوبی پیداست.
معرفی کتاب مشابه: پسری با پیژامهی راهراه (The Boy in the Striped Pyjamas)
رمان پسری با پیژامهی راهراه یکی از تأثیرگذارترین داستانهای ادبیات معاصر دربارهی جنگ جهانی دوم است؛ داستانی که از نگاه کودکی بیگناه، به یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ بشر مینگرد.
قهرمان داستان، برونو، پسرک هشتسالهی یک افسر آلمانی است که همراه خانوادهاش از برلین به خانهای دورافتاده در نزدیکی اردوگاه مرگ منتقل میشود. روزی برونو در کنار سیمخاردارهای اردوگاه، با پسربچهای همسن خود به نام شموئل آشنا میشود؛ کودکی یهودی با پیراهنی راهراه که برای او فقط شبیه لباس خواب به نظر میرسد. میان این دو، در میان ترس، بیخبری و دیوارهای آهنی، دوستی عمیقی شکل میگیرد.
جان بوین با زبانی ساده و بیپیرایه، اما تکاندهنده، از بیگناهیای سخن میگوید که قربانی جهل و نفرت میشود. در این رمان، جنگ نه از نگاه سربازان یا فرماندهان، بلکه از دریچهی چشم کودکی روایت میشود که معنای «مرز» و «دشمن» را نمیفهمد؛ و همین ندانستن، او را به انسانیتر بودن نزدیکتر میکند.
پسری با پیژامهی راهراه داستانی است از دوستی، ناآگاهی و فاجعه، که تا مدتها پس از پایانش در ذهن خواننده باقی میماند. این کتاب مانند وقتی آسمان به زمین میآید یادآور آن است که در هر جنگی، پیش از هر چیز، کودکی و معصومیت است که قربانی میشود.
سخن پایانی
«وقتی آسمان به زمین میآید» فقط داستانی دربارهی جنگ و ویرانی نیست؛ این کتاب دربارهی آن چیزی است که در دل انسان باقی میماند وقتی همهچیز از بیرون فرو میریزد. جوزف در مسیر رشد و تغییر، میآموزد که شجاعت همیشه فریاد زدن در میان آتش نیست، بلکه گاهی در سکوت و نگاه مهربانی خلاصه میشود که میتواند جان موجودی دیگر را نجات دهد.
فیل اِرل در این رمان نشان میدهد که جنگ، بیش از هر چیز، درون انسان را میآزماید. آسمان در این داستان نهفقط بر شهر که بر دلها فرود میآید. اما درست در همان لحظهای که همهچیز تاریک میشود، دوستی و همدلی مانند نوری کوچک از میان خاکستر سر برمیآورد و به ما یادآوری میکند که هنوز میشود انسان ماند.
این کتاب مخاطب را به اندیشیدن وامیدارد: اگر ما جای جوزف بودیم، در برابر ترس، خشم و وظیفه چه میکردیم؟ آیا هنوز میتوانستیم در جهانِ فروپاشیده، به درون خود نگاه کنیم و نیکی را برگزینیم؟
در نهایت، وقتی آسمان به زمین میآید پیامی ساده اما ژرف دارد - که حتی در سختترین لحظهها، عشق و مهربانی نیرومندتر از جنگ و نفرتاند. این داستان یادمان میآورد که شاید انسانها نتوانند از فرو ریختن آسمان جلوگیری کنند، اما میتوانند یاد بگیرند که زیر باران آتش، همچنان دست یکدیگر را رها نکنند.
شاید بپسندید














از این مترجم
















































