

انتشارات چشمه منتشر کرد:
کتاب «قانون جاذبه» نوشتهی ژان تولی، اثری تکاندهنده و متفاوت از نویسندهای است که مرز میان واقعیت و هزل را به چالش میکشد.
تولی در این رمان، با نگاهی تلخ و طنزی گزنده، به سراغ فقر، تبعیض، و فروپاشی اخلاقی در جامعهی مدرن میرود. او داستانی را روایت میکند که هم خندهدار است و هم هولناک؛ داستانی که در عین اغراق، بازتاب واقعیتی انکارناپذیر است.
این کتاب بیش از آنکه تنها روایتی داستانی باشد، آینهای است در برابر جامعهی امروز؛ جایی که بیعدالتی، رسانه و طمع انسانی، مرزهای اخلاق را از میان برداشتهاند.
زبان تولی طنزآلود اما تیز است و خواننده را وادار میکند با نگاهی تازه به مفهوم «انسانیت» بنگرد.
اگر به آثاری علاقه دارید که ذهن را میجنبانند و تا مدتها رهایتان نمیکنند، قانون جاذبه انتخابی درخشان است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
دربارهٔ کتاب
.
داستان «قانون جاذبه» در طول یک شب طوفانی در داخل یک ایستگاه پلیس در یک شهر آرام فرانسوی اتفاق میافتد. زنی به نام ژولیت، مادری محترم و شهروندی به ظاهر معمولی، وارد ایستگاه میشود تا به قتل شوهرش در ده سال پیش اعتراف کند. او توضیح میدهد که شوهرش خشن و بدرفتار بوده و یک شب در جریان درگیری روی یک بالکن، دستش را رها کرده و او را به کام مرگ کشانده است. زن که سالها با احساس گناه و سکوت زندگی کرده است، اکنون دیگر تحملش تمام شده و غرق در پشیمانی است و نیاز دارد تا حقیقت را بگوید و تصمیم گرفته خود را به دست عدالت بسپارد. بااینحال، اعتراف او به آن سادگی که به نظر میرسد قضیه را حل نخواهد کرد و حقیقت به آرامی از صحبتهای میان او و افسر در حال انجام وظیفه آشکار میشود. با گذشت شب گفتوگوی میان آن دو تبدیل به یک دوئل روانشناختی در گناه، مجازات و بخشش میشود.
افسر درحالیکه با رنج ژولیت و سالها سکوت او همدردی میکند، مجبور است که همزمان قانون و عدالت را نیز در نظر بگیرد. تنش رمان از طریق این فضای محدود و پرسشهای اخلاقی میان آن دو شکل میگیرد و داستان «قانون جاذبه» پایانی احساسی دارد و میخواهد نشان بدهد که آیا عدالت واقعاً با اجرای قانون به دست میآید و آیا سنگینی احساسات انسانی و وزنِ خود حقیقت در رسیدن به عدالت تأثیرگذارند.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«قانون جاذبه» رمانی روانشناختی و پیچیده از نظر اخلاقی است که به موضوع وجدان انسان تحت فشار میپردازد. ژان تولی داستانی خلق کرده که در فضایی محدود رخ میدهد اما موضوعی بسیار گسترده دارد و در خلال داستان به موضوعاتی مثل گناه، سکوت، عدالت و وجدان میپردازد. قدرت این کتاب در دیالوگهای پُرتنش، مطالعهٔ شخصیتهای زنده و سؤالات فلسفیای است که در مورد اخلاق، قانون و وزن اعمال گذشته مطرح میکند. ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• عمق روانشناختی: این رمان کاوشی عمیق در دنیای درونی ژولیت، گناه، ترسها و معضلات اخلاقی او است و خوانندگان را عمیقاً درگیر روان او میکند.
• محیط پرتنش و محدود: تقریباً تمام وقایع در یک شب در یک ایستگاه پلیس اتفاق میافتد و فضایی تنگ و تاریک ایجاد میکند که تعلیق و شدت عاطفی داستان را افزایش میدهد.
• پیچیدگی اخلاقی و فلسفی: خوانندگان را به چالش میکشد تا ماهیت عدالت، مجازات و بخشش را زیر سوال ببرند و مرزهای بین درست و غلط را محو کنند.
• دیالوگهای استادانه: تعاملات بین ژولیت و افسر پلیس، تیزبینانه، افشاگرانه و در مرکز تنش و کاوش موضوعی داستان قرار دارند.
• داستانی مملو از استعاره: عنوان کتاب «قانون جاذبه» به عنوان استعارهای برای اجتنابناپذیری حقیقت و بار سنگین وجدان عمل میکند و به روایت عمق میبخشد.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
این کتاب برای کسانی است که به مطالعهٔ رمانهای غنی از نظر روانشناختی، داستانهای پُرتعلیق و معضلات اخلاقی علاقه دارند. این کتاب برای طرفداران داستانهای جنایی و تریلرهای ادبی نیز مناسب است. کسانی که به کاوش در مضامین گناه، عدالت و وجدان علاقه دارند نیز از مطالعهٔ این کتاب بسیار لذت خواهند بُرد. علاقهمندان به داستانهای ژان تولی نیز داستان این کتاب را بسیار جذاب خواهند یافت.چرا رمان «قانون جاذبه» را بخوانیم؟
.
• کاوش عمیق روانشناختی: این رمان به زندگی درونی ژولیت میپردازد و ترسها، گناه و کشمکشهای اخلاقی او را آشکار میکند. این امر به خوانندگان اجازه میدهد تا با او همدلی کنند و در عین حال در مورد چگونگی واکنش مردم عادی به شرایط خارقالعاده تأمل کنند. واقعگرایی روانشناختی به داستان وزن و طنین عاطفی میبخشد و آن را به چیزی بیش از یک داستان جنایی تبدیل میکند.• روایتی پرتعلیق و منسجم: این کتاب که تقریباً تمام آن در یک شب در یک ایستگاه پلیس اتفاق میافتد، تنش مداومی را حفظ میکند. فضای محدود داستان یک ویژگی جذاب آن است و گفتگو و تعاملات ظریف را به رویاروییهای پرمخاطره تبدیل میکند. این ساختار، خوانندگان را درگیر داستان نگه میدارد و در عین حال بر شدت تضاد اخلاقی و عاطفی تأکید میکند.
• پیچیدگی فلسفی و اخلاقی: داستان «قانون جاذبه» خوانندگان را به چالش میکشد تا ماهیت عدالت، مرزهای بخشش و وزن حقیقت را در نظر بگیرند. با محو کردن مرز بین حق قانونی و حق اخلاقی، تأمل در مورد سوالات اخلاقی گستردهتر را برمیانگیزد و رمان را از نظر فکری و همچنین از نظر عاطفی جذاب میکند.
• رمانی گفتوگو محور: بخش زیادی از قدرت رمان از تبادل نظر بین ژولیت و افسر پلیس ناشی میشود. این گفتگو تیز، آشکارکننده و سرشار از تنش است، و ماهیت واقعی شخصیت اصلی داستان را آشکار میکند و همزمان طرح داستان را پیش میبرد. استفاده تولی از نمادگرایی، داستان را غنی میکند و لایههایی از معنا را اضافه میکند که خوانندگان را به تفکر فراتر از طرح اولیه دعوت میکند.
کتاب «قانون جاذبه» را بخوانید چون تعلیق، بینش روانشناختی و داستانی عمیقاً فلسفی را در یک رمان جای داده است. ژان تولی از یک محیط محدود و یک موقعیت اخلاقی جذاب برای نشان دادن پیچیدگیهای وجدان، گناه و عدالت استفاده کرده است. این داستان به همان اندازه که از نظر احساسی جذاب است، ذهن شما را نیز درگیر خود میکند. تنش و ابهام اخلاقی این رمان باعث شده تا به کاوشی تأملبرانگیز در رفتار انسان و شرایط دشوار تبدیل شود.
دربارهٔ نویسنده
.
ژان تولی کاریکاتوریست، فیلمنامهنویس و نویسندۀ معروف فرانسوی است. وی در سال 1953 در سنلو به دنیا آمد و در ۲۰۲۲ درگذشت. معروفترین و پرفروشترین اثرش «مغازۀ خودکشی (The Suicide Shop) است که در سال 2007 منتشر شد. به غیر از این کتاب تاکنون ده اثر موفق منتشر کرده و دستی نیز در نوشتن زندگینامه دارد. کتابهایش به بیش از بیست زبان ترجمه شده است. ژان تولی با بازیگر فرانسوی میو-میو ازدواج کرده و اکنون 69 ساله است. از دیگر کتابهای پرفروش این نویسنده میتوان به رمان «آدم خواران» اشاره کرد. تولی در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲ در سن ۶۹ سالگی بر اثر ایست قلبی درگذشت.معرفی کتاب مشابه: سلول شیشهای (The Glass Cell)
.
کتاب «سلول شیشهای» رمان روانشناختی و هیجانانگیز اثر پاتریشیا های اسمیت (Patricia Highsmith) نویسندهٔ آمریکایی است. این رمان داستان فیلیپ کارتر، یک مهندس سادهلوح و خوشمشرب را دنبال میکند که به ناحق به جرم کلاهبرداری محکوم و به ده سال زندان محکوم میشود. در طول دوران حبس، او مورد آزار و اذیت جسمی قرار میگیرد، از جمله اینکه از انگشت شستش آویزان میشود که باعث آسیب دائمی به او میشود. او همچنین به مورفین که توسط پزشکان زندان تجویز میشود، معتاد میشود. شش سال بعد او آزاد میشود اما بسیار تغییر کرده است. کارتر حالا فهمیدهتر، مشکوکتر و خشنتر شده است. او متوجه میشود که همسرش، هیزل، با وکیلش، دیوید سالیوان، که برای آزادی او تلاش میکرد، رابطه داشته است. این رمان به بررسی اثرات روانی و جسمی حبس غیرقانونی میپردازد و مضامین خیانت، هویت و ظرفیت انسان برای خشونت را بررسی میکند.نویسنده در این رمان نیز درست مانند «قانون جاذبه» به پیامدهای جرم و عوارض روانی آن بر افراد پرداخته است. هر دو شخصیتهای اصلی را نشان میدهند که مرتکب جرایم جدی شدهاند یا به آنها متهم شدهاند و به پیامدهای روانی و اثرات این اقدامات بر افراد درگیر میپردازند. مضامین گناه، خیانت و رستگاری در هر دو داستان محوریت دارند. از جمله شباهتهای هر دو کتاب میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
• تحول روانی پس از تروما: هر دو داستان نشان میدهند که چگونه تحمل گناه در طول یک دوره طولانی، درک شخصیتها از خود و گذشتهشان را تغییر میدهد.هر دو رمان بررسی میکنند که چگونه شرایط شدید، روان درونی و قطبنمای اخلاقی شخصیتهای اصلی را تغییر میدهد.
• تمرکز بر گناه و ابهام اخلاقی: هر دو اثر، خوانندگان را در دوراهیهای اخلاقی غرق میکنند و نشان میدهند که رفتار انسان به ندرت سیاه و سفید است و توسط زمینه و تجربه شکل میگیرد.
• کاوش در روابط انسانی تحت فشار: هر دو رمان، شکنندگی پیوندهای انسانی را در مواجهه با فریب، خیانت و بحرانهای اخلاقی بررسی میکنند.
• عناصر تریلر روانشناختی: هر دو به شدت بر تعلیق و دروننگری تکیه دارند و تجربیات درونی شخصیتها را بر کنش بیرونی اولویت میدهند.
سخن پایانی
.
رمان «قانون جاذبه» کاوشی چشمگیر در وجدان، گناه و مرز اغلب مبهم بین درست و غلط است. ژان تولی دنیایی را خلق میکند که از نظر فیزیکی محدود است، اما از نظر احساسی وسیع است و دههها تنش اخلاقی، ترس و پشیمانی را به تصویر میکشد. درخشش این رمان در این است که چگونه یک اعتراف به ظاهر ساده را به پژوهشی عمیق در اخلاق انسان تبدیل میکند و نشان میدهد که چگونه وزن اعمال گذشته میتواند انتخابهای فعلی و زندگی درونی را شکل داده یا به شدت تحتتأثیر قرار دهد. شدت روانشناختی کتاب با روایت دیالوگمحور آن افزایش مییابد. مکالمات بین ژولیت و افسر پلیس تبدیل به یک میدان نبرد میشود، جایی که آسیبپذیری، قضاوت و همدلی با هم تلاقی دارند. خوانندگان به این عرصه اخلاقی صمیمی و پرتعلیق دعوت میشوند و دائماً از خود میپرسند که عدالت واقعاً به چه معناست و آیا قانون به تنهایی میتواند به پیچیدگیهای تجربه انسانی بپردازد. تولی در این کتاب نه تنها تنش بیرونی را به نمایش گذاشته، بلکه به تنش درونی شخصیت اصلی نیز پرداخته و مبارزهٔ عمیق او میان گناه، مسئولیت و امید به عدالت و بخشش را نشان میدهد.
کتاب «قانون جاذبه» تأملی بر وضعیت انسان است. این رمان با طرح داستانی منسجم، نمادگرایی غنی و عمق احساسی خود، مدتها پس از صفحهٔ آخر با خواننده باقی میماند و نشان میدهد که قوانین وجدان به اندازهٔ خود قوانین جاذبه اجتنابناپذیر و سرسخت هستند. این کتابی است که خواننده را به چالش میکشد و او را کلمه به کلمه مجذوب خود میکند. اگر به دنبال داستانی متفاوت در باب عدالت و حقیقت میگردید، این رمان را از دست ندهید.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم















































