مرگ ایوان ایلیچ

(89)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
7478

علاقه مندان به این کتاب
145

می‌خواهند کتاب را بخوانند
12

کسانی که پیشنهاد می کنند
18

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب مرگ ایوان ایلیچ

انتشارات چشمه منتشر کرد:
در عمارت بزرگ دادگستری، هنگام رسیدگی به دعوای خانواده ملوینسكی دادستان و اعضای دادگاه طی زمان تعطیل جلسه برای تنفس در اتاق ایوان یگورویچ شبك گرد آمده بودند و بحث به پرونده پر سر و صدای كراسوسكی كشیده بود. فیودور واسیلی یویچ با حرارت بسیاری می‌كوشید ثابت كند كه دادگاه صلاحیت رسیدگی به این پروند را ندارد و ایوان یگورویچ سر حرف خود پافشاری می‌كرد كه دارد. اما پیوتر ایوانویچ كه از ابتدا به بحث وارد نشده بود توجهی به آن چه می‌گفتند نداشت و سر خود را به خبرنامه‌ای كه تازه آورده بودند گرم كرده بود. گفت آقایان ایوان ایلیچ هم مرد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، به شما پیشنهاد می‌کنیم کتاب پدران و پسران را نیز بخوانید.



...

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (7)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • ستاره روشن
    • پاسخ به نظر

    تالستوى در این اثر هشتادوهشت صفحه‌اى توانسته مراحل پذیرش مرگ را به چالش بکشد. البته پایان کتاب به زیبایى کتاب شیطان نبود اما بهرحال اثرى بود که ارزش خواندن داشت.

  • تصویر کاربر

    • فرزانه یاری
    • پاسخ به نظر

    کتابی برای آنها که دغدغه مرگ همیشه روی ذهنشون سنگینی می کنه به نظرم فلسفی ترین کتاب تولستوی هست

  • تصویر کاربر

    • زهرا جعفری
    • پاسخ به نظر

    جزو 100 کتابی که قبل از مرگ باید خونده بشه. حتی قبل از میانسالی. کتاب بی نظیر و شوکه کننده.

  • 1
  • 2
  • 3

بریده ای از کتاب (6)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 0

    تنها که می‌ماند، سخت افسرده بود و می‌خواست کسی را صدا کند تا همدمش باشد اما از پیش می‌دانست که با دیگران حالش از این که بود بدتر می‌شد.

  • تصویر کاربر

    • ساناز طاهری
    • 0

    تمام آن‌چه برایش زندگی کرده‌ای و می‌کنی دروغ است و فریبی که زندگی و مرگ را از تو پنهان می‌دارد.(ص100)

  • تصویر کاربر

    • ساناز طاهری
    • 0

    یک بار وقتی ایوان ایلیچ او را مرخص می‌کرد گفت «عاقبت همه یک روز می‌میریم. این یک خرده زحمت به جایی برنمی‌خورد.» او با این حرف می‌خواست بگوید که مختصر زحمتی که برای او می‌کشد برایش شاق نیست. زیرا این زحمت را برای محتضری متحمل می‌شود و امیدوار است که روزی کسی بار همین زحمت را برای او بپذیرد.(ص74)

  • 1
  • 2
عیدی