انجیرهای سرخ‌مزار

(1)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
305

علاقه مندان به این کتاب
5

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب انجیرهای سرخ‌مزار

نشر چشمه منتشر کرد: پسرك را ما انداختیم در چاه. مجبورمان ساخت كه ما بیندازیمش. و بعد خاك ریختیم در چاه كه بوی‌شان همه جا را پر نكند و كس خبر نشود. خود پیكا به دست ایستاده شد و نگاه‌مان كرد. پسان پیكایش را به شانه‌اش انداخت و قطار خالی مرمی‌ها را دور گردنش. و به طرف قشلاق رفت و ما هنوز بر سر چاه بودیم. نمی‌دانستیم چه بكنیم. از خاك انداختن كه دست كشیدیم، مدتی همان‌جا ماندیم و بعد یكی‌یكی رفتیم. رفتیم تا به زن‌هایمان وقتی كه شب پهلویشان خواب كردیم، آرام‌آرام و با خوف قصه كنیم كه بچه فلانی این‌ها را كشته. رفتیم به پدرها و مادرهایمان قصه كنیم. برای آشناهایمان یا هر كس را كه در راه دیدیم... و صبا روزش همه خبر داشتند. حتی بچه‌های خردسال و حالا این‌ها آمده‌اند، جنازه‌ها را كشیده‌اند و با خودشان برده‌اند. و حالا ما به هر جایی كه می‌رویم، بیم داریم كه مبادا یكی جلومان را بگیرد و... "فروشگاه اینترنتی کتاب 30 بوک"

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی