توضیحات کتاب
انتشارات چشمه منتشر کرد:
«امیرحسین مرا به جا نیاورد. من او را شناختم. با پسر رقیب عشقی پدرم روبهرو شده بودم. لامذهبها دارودسته درست کرده بودند علیه سلطنت. هپوها، کور خوانده بودند. همهشان گیر افتاده بودند. نیت کرده بودند اسلحه پیدا کنند بیایند جنگ ما. چه آدمهای خوشخیالی! همان اول، حرفی نزده، جواب سلامش را ندادم. با لگد، با تخت کفشم کوبیدم به ساق پایش، داد زدم: «کلهخر!» آن وقت فهمید با چه کسی طرف است. به روی خودش نیاورد. نامرد! زدم به رگ. گفتم: «به جان مادرم حوریه، اگه همهچیز رو گفتی، آزادی. ما همهچیزو میدونیم. حاشا نکن. پرت و پلا نگیها. تو رو خوب میشناسم. میخوام کمکت کنم...»
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9789643625771
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
151 صفحه
نوبت چاپ
2
وزن
160 گرم
سال انتشار
1398
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده













