حکایت عشق و عاشقی ما

حکایت عشق و عاشقی ما

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
277

علاقه مندان به این کتاب
1

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب حکایت عشق و عاشقی ما

انتشارات چشمه منتشر کرد:
«امیرحسین مرا به جا نیاورد. من او را شناختم. با پسر رقیب عشقی پدرم روبه‌رو شده ‌بودم. لامذهب‌ها دارودسته درست کرده بودند علیه سلطنت. هپوها، کور خوانده بودند. همه‌شان گیر افتاده بودند. نیت کرده بودند اسلحه پیدا کنند بیایند جنگ ما. چه آدم‌های خوش‌خیالی! همان اول، حرفی نزده، جواب سلامش را ندادم. با لگد، با تخت کفشم کوبیدم به ساق پایش، داد زدم: «کله‌خر!» آن وقت فهمید با چه کسی طرف است. به روی خودش نیاورد. نامرد! زدم به رگ. گفتم: «به جان مادرم حوریه، اگه همه‌چیز رو گفتی، آزادی. ما همه‌چیزو می‌دونیم. حاشا نکن. پرت و پلا نگی‌ها. تو رو خوب می‌شناسم. می‌خوام کمکت کنم...»
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی