خاطرات یک بیعرضه (7)(قهوه‌ای)

فضايي شاد در مدرسه حکم‌فرماست، اما اين چه مفهومي براي گرگ هفلي دارد؟ روز جشن در مدرسه‌ي راهنمايي گرگ هفلي، زندگي او را وارونه کرده است. وقتي گرگ تلاش مي‌کند همراهي براي رفتن به جشن پيدا کند، دائم نگران اين است که در سرماي آن شب بزرگ، تنها بماند. بهترين دوست او، رالي، کسي را سراغ ندارد و او هم تنهاست، اما دست کم مي‌تواند کمي به او دلداري بدهد. در پي اتفاقي غيرقابل پيش‌بيني، گرگ همراهي براي رفتن به جشن مدرسه پيدا مي‌کند و رالي تک مي‌ماند؛ اما با اتفاق‌هايي که آن شب و در انتهاي مهماني مي‌افتد، حتي نمي‌تواني حدس بزني که شانس به کدام‌يک از آن‌ها رو مي‌کند...