30بوک
کتاب عمومی
فلسفه
عمومی
دیالکتیک جدید و سرمایه
دیالکتیک جدید و سرمایه
تخفیف

%10

دیالکتیک جدید و سرمایه (پژواک)

(4)

500,000ریال

450,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
317

علاقه مندان به این کتاب
7

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب دیالکتیک جدید و سرمایه

مجموعه مقالاتی درباره­ی گرایش جدید هگلی - دیالکتیکی به نظر آرتور علت این شباهت این است که نظام سرمایه­داری درواقع تا حدی از روابط منطقی یا تجریدهای واقعی تشکیل می­شود. به نظر آرتور تجریدهای واقعی یا روابط منطقی در وهله­ی نخست و به میزان بسیار زیادی در سپهر مبادله تکوین می­یابند. زیرا که در سپهر مبادله از ناهمگونی‌ كالاها چشم­پوشی می­شود و همه‌‌ی آن‌ها ­چون نمونه‌هایی از یک امر کلی، یا تجلی ارزش، درک می­شوند. از نظر آرتور این عملکرد شبیه عملکرد نیروی انتزاع اندیشه است، و به­همین جهت هم با ساختاری مشابه با شكل‌های منطقی یعنی شكل‌های ارزش روبرو هستیم. آرتور فقط به روش­شناسی هگل تکیه نمی­کند بلکه هم­چنین به هستی­شناسی او نیز اتکا دارد. این گرایش به نام­های گوناگونی همچون «دیالکتیک جدید»، «مارکسیسم هگلی جدید» و یا «دیالکتیک نظام­مند» شناخته می­شود. این گرایش شامل نویسندگان بسیاری می­شود که همگی بر سبک و سیاق مشابهی فعالیت نمی‌کنند و با این حال می­توان گفت همه در این پارادایم جای دارند. اصطلاح دیالکتیک جدید به تقابل این نوع دیالکتیک و نوع قدیمی آن که همانا مکتب «دیامات» [یا ماتریالیسم دیالكتیكی] است، اشاره دارد. به نظر آرتور دیالکتیک قدیمی که مهر و نشان انگلس را بر خود دارد روایتی عامیانه از روش و دیالکتیک به دست می­داد. «دیالکتیک [در مکتب یاد شده] ­چون یك «جهان­بینی» كلی و روشی كلی ارائه می­شد… انگلس «سه قانون» دیالکتیکی را طرح كرد. مسئله‌ی اصلی این پارادایم تلاش برای انطباق همه چیز با این «سه قانون» بود. پارادایم یادشده مجموعه­ای از مثال­ها را در برمی‌گرفت و نظام‌مند نبود. لنین در دفترهای فلسفی خود گلایه می‌كرد که دیالکتیک به «مجموعه­‌ای از مثال­ها» تقلیل یافته است («مثلاً یک بذر» یا «کمونیسم اولیه») و گوشزد کرد که كار انگلس سنگ­بنای این گرایش را گذاشته است. این فرمالیسم بی­جان طرح‌واره‌های مجردی را از بیرون در مورد مضامین به­ کار می‌برد و خودسرانه آن­ها را به اجبار به شكل و هیئت موردنظرش تبدیل می­کند. آرتور بر این نظر است که خود هگل هم در بخش بیشتر فلسفه‌ی «کاربردی­اش» به چنین فرمالیسمی آغشته بود. در همین زمینه از نقد ???? مارکس از فلسفه­ی سیاسی هگل یاد می­کند که روش او را روشی در جستجوی «پیکری برای منطق­» می­داند. در حالی­که ماركس به­جای آن روش علمی معطوف به «منطقِ یک پیکر» را پیش می­کشد. این گفته به معنای آن است که روش نباید منطبق بر آموزه­هایی کلی و جهانشمول باشد که در حالتی مکانیکی و از بیرون خود را بر موضوع تحقیق تحمیل می­کنند. به­جای آن روش باید برخاسته از مضمون و محتوای موضوع تحقیق باشد و در رابطه­ای دیالکتیکی و درونی با آن به‌سر ببرد. در همین راستا است که آرتور دیالکتیکی بودن سرمایه را نه ناشی از کاربست نوعی روش کلی بلکه ناشی از سرشت خود موضوع تحلیل می­داند که به ناگزیر نظام مقولاتی خاصی را پیش می­کشد. از دهه‌ی ????هم­زمان با افول ستاره­ی بخت ماتریالیسم دیالکتیکی (مکتب دیامات) توجهات به آثار مارکسیست­های تاریخ‌گرا مانند لوکاچ، کرش و گرامشی معطوف شد. پس از آن شاهد عروج و افول ساختارگرایی (به­ویژه نوع آلتوسری آن) و پساساختارگرایی، مارکسیسم تحلیلی، نظریه‌ی گفتمان و نظایر آن بودیم. این نحله­ها همگی هگل را به‌کلی رد می­کردند و به دیالکتیک هم نظر مثبتی نداشتند. اکنون مدتی است با طرفداران یک گرایش جدید نظری در مارکسیسم روبرو هستیم که خود را آشکارا هگلی می‌نامند و دیالکتیک را از نو به سپهر نظریه­پردازی بازگردانده­اند...

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی