افسانه

افسانه

(1)
نویسنده:
نشر:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
291

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب افسانه

صدای سوت قطار افکارش را گسست. پایان جاده های طولانی و زمان رسیدن به مقصد بود. آهنگ یکنواخت تق تق قطار دیگر به گوش نمی رسید و اعصابش تسکین پیدا می کرد. قدم هایش روی سکوی سیمانی کشیده می شد. ساعت ها می شد که در میان تکان ها و صدای یکنواخت ترن سست و خمار در بهت به سر می برد. نه خوابی عمیق داشت نه آرامش و سکوتی. سرش به دوران افتاده بود و زمین به دورش می چرخید. وقتی وارد سالن شد، لحظاتی ایستاد و به ستونی تکیه کرد تا تمرکز پیدا کند و به حالت طبیعی بازگردد و بتواند قلب شکسته و جسم خسته اش را آسان تر تحمل کند و با خود بکشاند! قلبی که درد مرگ های بی وقفه خانواده آن را شکسته و عذابش داده بود، ولی هنوز در روزنه های آن عشق و ایمان منور بود و در میان اندوه بی پایانش نشاط و حس دوست داشتن را باور می کرد. ‏چشمانش در جست و جوی یافتن کسی بود که بتواند دردها و اندوه های فراوانش را با او قسمت کند و درکنار او به عزاداری بپردازد. به سوی جسد برادری می رفت که چون او خسته از غم و جور زمانه و دلخون از غصه ها و کسانی بود که او را بی رحمانه آزردند. اویی که برای پنهان کردن غم درونش در بیابان ها به دنبال عشق و ایمانی حقیقی می دوید و عاقبت نیز جانش را در آن راه ایثار کرد. برای مرز و بوم و سرزمینی که چون او هزاران شهید و ایثارگر دیگر را در خود جای داده و در آغوش خاک خود به خوابی ابدی فروبرده بود؛ او که برای مردم سرزمینش از بزرگ ترین و شیرین ترین سرمایه خویش که جانش باشد، گذشت تا دیگران بیاسایند و در صلح و آرامش زندگی کنند. و او نمونه بارزی نبود فقط قطره ای گم شده در خیل شهیدان بود که این گونه فدا شدند.

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 474 گرم
    • 1
    • 1388

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی