

انتشارات ماهي منتشر کرد:
رودين اولين رمان ايوان تورگنيف است منتشر شده به سال 1852 ميلادي. داستان مردي که مشابهش بارها در داستانهاي ديگر تورگنيف تکرار ميشود؛ مردي ناتوان از عمل کردن، با ارادهاي ضعيف و مالامال از غمي مبهم اما همچنان درگير ايدهآلها. رودين نمونهي ايدهآل چنين شخصيتي است که در ادبيات روسي از پوشکين تا گنچارف و لرمانتف تکرار شده است.
رودين مردي است که ميان ستايش نسلهاي پيشين و به طور همزمان در آغوش گرفتن دورهي پررنگ انقلاب گير کرده و ناتوان شده است.
حضور چنين مردي، ماخوليايي و ناتوان در کنار زني ايدهآليست و قدرتمند، جزو تمهاي اصلي داستانهاي تورگنيف است که در اين اثر به عيانترين شکلش نمايان شده است.
ايوان تورگنيف، رماننويس بزرگ روس، در نهم نوامبر 1818 در خانوادهاي اشرافي به دنيا آمد. پدرش سرهنگ ارتش روسيه بود و در سال 1820، وقتي ايوان دو ساله بود، زن و سه پسرش را به اروپاي غربي برد. ايوان به روسيه که بازگشت نزد استادان و آموزگاران مجرب تعليم و تربيت يافت. او شيفتهي زبان روسي بود و متأسف بود از اينکه آموزگارانش اين زبان را به او نميآموختند، اما سرانجام توانست از طريق يکي از دهقانان املاک پدر کتابي روسي به دست آورد و با شوق بسيار بخواند.
ايوان شانزده ساله بود که پدرش را از دست داد. او در 1834 به دانشگاه مسکو و سپس دانشگاه سنپترزبورگ رفت و تا سال 1837 با تمرکز بر فرهنگ کلاسيک، ادبيات روسي و فقهاللغه به تحصيل پرداخت و همچنين کار نويسندگي را آغاز کرد. او تحصيلاتش را از 1838تا 1841 در دانشگاه برلين پي گرفت و آنجا به مطالعهي تاريخ و فلسفه، بهخصوص فلسفهي هگل، پرداخت. تورگنيف تحت تأثير جامعهي آلمان به روسيه بازگشت و فکر کرد که کشورش ميتواند با کمک ايدههاي عصر روشنگري بهبود يابد. او نيز مانند بسياري از تحصيلکردگان معاصرش به شدت با سرفداري مخالف بود. نخستين کوششهاي تورگنيف در ادبيات و شعر نشاني از نبوغ داشت و توانست توجه ويساريون بلينسکي، يکي از پيشروان نقد ادبي روسيه، را جلب کند.
تورگنيف هرگز ازدواج نکرد و همهي عمر دلباختهي پولين وياردو، خوانندهي مشهور اپرا، بود. او بخش دوم زندگياش را اغلب خارج از روسيه، در پاريس يا بادنبادن، به سر برد و تقريباً تا پايان عمر در نزديکي خانوادهي پولين مقيم بود. تورگنيف در سال 1883 در پاريس درگذشت و در روسيه به خاک سپرده شد.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
دربارهٔ کتاب
.
داستان «رودین» بر شخصیت دیمیتری رودین متمرکز است؛ روشنفکری کاریزماتیک و سخنور که اطرافیانش را با ایدههای فلسفی والایش مجذوب خود میکند، اما ارادهای برای عمل به آنها ندارد. وقتی او به یک ملک روستایی میرسد و به سرعت در مرکز توجه قرار میگیرد. مکالمات فلسفی و سخنرانیهای پرشور او، اشراف محلی، بهویژه ناتالیای جوان و باهوش را تحتتأثیر قرار میدهد و مجذوب عقل و بینش او میشود.با پیشرفت روایت، آرمانهای رودین با واقعیت در تضاد قرار میگیرد. گرچه او با شور و شوق در مورد پیشرفت و اصلاحات صحبت میکند، اما توانایی او در تبدیل کلمات به عمل مورد آزمایش قرار میگیرد و نویسنده در خلال این داستان به بررسی تنش بین فکر و عمل میپردازد و نشان میدهد که چگونه محدودیتهای شخصی میتواند حتی شریفترین نیتها را هم تضعیف کند. تورگنیف از طریق تعاملات رودین با دیگران، بهویژه ناتالیا و خانوادهاش، تصویری از مردی را ترسیم میکند که بین آرمانها و محدودیتهای شخصیاش گرفتار شده است.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.
«رودین» کاوشی ظریف و ژرف در تضاد بین درخشش فکری و ضعف اخلاقی است. تورگنیف از طریق شخصیت اصلیاش که مردی اهل حرف اما نه عمل است، فلج روحی نخبگان تحصیلکرده در روسیهٔ اوایل قرن نوزدهم را به تصویر میکشد. زیبایی این رمان در دقت ظریف نویسنده، طنز و واقعگرایی روانشناختی آن است که شخصیتهایش را تبدیل به نمادهای ادبیات کرد. نثر زیبا و آرام تورگنیف، یک داستان عاشقانه را به تأملی عمیق در شکست، غرور و شکاف دردناک بین حرف و عمل تبدیل کرده است. ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:• عمق روانشناختی و واقعگرایی: تورگنیف شخصیتهای خود را با پیچیدگیهای ظریف عاطفی و فکری ارائه میدهد. رودین صرفاً یک ریاکار یا خیالپرداز نیست؛ او مردی است که واقعاً بین آرمانهای والا و ضعف درونی گیر افتاده است.
• کهن الگوی مرد زیادی: رودین به تعریف یکی از ماندگارترین تیپها در ادبیات روسیه کمک کرد. تورگنیف از طریق رودین، سرخوردگی نسلی را به تصویر میکشد که از پیشرفت صحبت میکند اما در دام انفعال گرفتار میماند.
• نثر زیبا و غنایی: نوشتههای تورگنیف با ریتم موسیقیایی و تصاویر ظریفش متمایز است. توصیفات او از حومهٔ روسیه، مکالمات پر از مضامین فلسفی و تغییرات عاطفی ظریف، فضایی شاعرانه و در عین حال مهار شده ایجاد میکند.
• نقد اجتماعی و فلسفی: در زیر درام شخصی، «رودین» نقدی به جامعهٔ روسیه قرن نوزدهم، به ویژه روشنفکران بیکار و سلسله مراتب اجتماعی سفت و سخت آن است. تورگنیف بررسی میکند که چگونه ایدههای والا میتوانند بدون عمل، بیمعنی شوند.
• آرمانگرایی و شکست: اگرچه رمان «رودین« ریشه در تاریخ روسیه دارد، از فاصله دردناک بین رویاها و اعمال سخن میگوید. این اثر نشان میدهد که آیا اشتیاق بدون هدف یا عقل بدون شجاعت میتواند به کمال منجر شود یا خیر.
افتخارات و جوایز
.
از زمان انتشار «رودین» در سال ۱۸۵۶، این اثر هیچ جایزهٔ ادبی رسمی دریافت نکرده است شاید چون هنوز جوایز ادبی در آن دوران وجود نداشتند. بااینحال، «رودین» جایگاه مهمی در تاریخ ادبیات روسیه دارد. این رمان به عنوان اولین اثر تورگنیف برای آشنایی با کهنالگوی «مرد زیادی» به حساب میآید و گرچه جایزهٔ ادبی دریافت نکرد، اما به تثبیت شهرت تورگنیف به عنوان یک چهرهٔ ادبی برجسته کمک کرد. تصویر ظریف نویسنده از تضاد درونی شخصیت اصلی و انتقاد او از روشنفکران روسی، این رمان به سنگ محکی برای نویسندگان و متفکران بعدی تبدیل کرد.این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
این کتاب مناسب علاقهمندان به ادبیات کلاسیک و ادبیات روسیه در قرن نوزدهم است. دانشجویان فلسفه، تاریخ یا ادبیات روسیه نیز این کتاب را بهخاطر تصویر جذاب و واضحاش از زندگی در قرن نوزدهم روسیه ارزشمند خواهند یافت. خوانندگانی که از مطالعهٔ آثار نویسندگانی چون داستایوفسکی، تولستوی یا چخوف لذت میبرند نیز سبک ظریف تورگنیف و تواناییاش در آشکار کردن حقایق عمیق را خواهند ستود.چرا رمان «رودین» را بخوانیم؟
.• تضاد جاودانه بین عقل و عمل: رودینِ تورگنیف مردی با هوش و فصاحت فراوان است، اما نمیتواند افکار خود را به اعمال معنادار تبدیل کند. این تضاد یک مبارزهٔ جهانی را نشان میدهد. هنوز هم بسیاری از مردم میدانند چه باید کرد اما از ترس، شک یا غرور در انجام آن شکست میخورند. این رمان خوانندگان را با این شکاف درونی روبهرو میکند. تورگنیف از طریق تراژدی «رودین» هشدار میدهد که ایدهها، هر چقدر هم که والا باشند، وقتی به مرحلهٔ عمل نرسند، ارزش خود را از دست میدهند.
• توصیفات واضح از شخصیت اصلی: دیمیتری رودین قهرمان یا شرور نیست؛ او عمیقاً انسان است. کاریزما، خودفریبی و عذاب درونیاش، او را هم تحسینبرانگیز و هم رقتانگیز میکند. خوانندگان به سمت او جذب میشوند زیرا او پیچیدگی طبیعت انسان را تجسم میکند. او نشان میدهد که چگونه یک فرد میتواند با شور و اشتیاق الهامبخش دیگران باشد، اما در عین حال نتواند به آرمانهای خود عمل کند. توانایی تورگنیف در به تصویر کشیدن چنین تناقضات ظریفی به خوانندگان این امکان را میدهد که همدلی و ناامیدی را همزمان تجربه کنند.
• لحظهای محوری در تاریخ روسیه و بشر را به تصویر میکشد: این رمان روسیهٔ اواسط قرن نوزدهم را منعکس میکند، جامعهای که بین سنتهای قدیمی و ظهور جنبشهای فکری مدرن گرفتار شده است. رودین نمایندهٔ نسلی کامل از متفکرانی است که رویای اصلاحات را در سر میپروراندند، اما قدرت تحقق آن را نداشتند. با این حال، فراتر از بستر روسی خود، این مضمون همچنان جهانی است. مطالعهٔ کتاب «رودین» به ما کمک میکند تا هم یک دورهٔ فرهنگی خاص و هم یک الگوی تکرارشونده در پیشرفت بشر را درک کنیم.
• نثری زیبا و شاعرانه: نثر تورگنیف دلنشین، تغزلی و ساده است. توصیفات او از حومهٔ روسیه، دیالوگهای ملایم و لحن تأملبرانگیز او باعث میشود که هیچگاه این کتاب را از یاد نبرید. رمان «رودین» آرامشبخش و چالشبرانگیز است. خوانندگانی که از نثر زیبا و متفکرانه قدردانی میکنند، «رودین» را نه تنها از نظر فکری غنی، بلکه از نظر زیباییشناختی نیز ارزشمند خواهند یافت.
کتاب «رودین» را بخوانید چون نه تنها یکی از آثار مهم و ماندگارِ ادبیات روسیه است، بلکه مطالعهای جاودان از تناقضات انسانی نیز هست. نویسنده در این کتاب فاصلهٔ بین دانستن آنچه درست است و شجاعت انجام آن را به تصویر کشیده است. ایوان تورگنیف داستانی ظریف و از نظر احساسی هوشمندانه دربارهٔ مردی را گفته است که درخشش خود را با تردید تضعیف میکند. این کتاب مناسب هر کسی است که تابهحال رویای بزرگی داشته اما در عمل تردید کرده و دست به انجام کار نزده است. ظرافت این رمان در دروننگری آرام آن است و به تأملی در مورد جاهطلبی و خودآگاهی تبدیل شده و این حقیقت دردناک را به نمایش میگذارد که عقل به تنهایی نمیتواند سرنوشت را شکل دهد.
دربارهٔ نویسنده
.
ایوان سرگئیویچ تورگنیف در سال 1818 به دنیا آمد و در سال 1883 از دنیا رفت. او در ملک اربابی مادرش بزرگ شد و به دانشگاه مسکو و سپس پترزبورگ رفت. در سال 1838 برای ادامۀ تحصیل راهی آلمان شد. در بازگشت به روسیه، در حالی که شیفتۀ غرب شده بود کمکم به ادبیات روی آورد؛ در ابتدا شعر میسرود بعد طرحوارههایی نوشت و در آنها هولناک بود نظام سرواژ در روسیه را (که در رفتار مادرش با رعایایش از نزدیک هم شاهد آن بود) برملا کرد. انتشار این طرحوارهها باعث شهرت او شد. نمایشنامهای هم نوشت اما در سال 1852 دستگیر و به ملک مادری تبعید شد. از این پس به سراغ نوشتن رمان کوتاه رفت و «رودین»، «آشیانۀ نجبا»، «در آستانۀ فردا» و «پدران و پسران» را نوشت. واکنش انتقادی خصمانه به قهرمان نیهیلیست رمان آخرش، باعث شد تصمیم بگیرد که در خارج زندگی کند و پس از جنگ فرانسه و پروس، در پاریس زندگی کرد و رمانهای بعدیاش و داستانهای کوتاهاش را در غربت نوشت. در اواخر عمرش شهرتش تحتالشعاع نویسندگان هموطنش همچون تالستوی و داستایفسکی قرار گرفت اما او اولین نویسندۀ روس بود که در اروپا و آمریکا شناخته شد. او استاد رمان کوتاه اجتماعی- سیاسی و نثر عاشقانه و تغزلی بود و از این لحاظ در میان نویسندگان روس بیهمتا مانده است. ارنست رنان (Ernest Renan)، سخنگوی مراسم هنرمندان برجسته، در سخنرانی تشییع جنازهٔ تورگنیف او را به عنوان یکی از بزرگترین نویسندگان زمان ما معرفی کرد و مورد ستایش قرار داد.
معرفی کتاب مشابه: پطرزبورگ (Petersburg)
.
کتاب «پطرزبورگ» اثر آندری بیه لی (Andrei Bely) رماننویس، شاعر و نمادگرای روسی و رمانی مدرن و پیچیده است که در اوایل قرن بیستم در پایتخت روسیه اتفاق میافتد. داستان حول محور نیکولای آپولونوویچ میچرخد؛ مرد جوانی که بین وفاداری به پدرش، آپولونوویچ، یک مقام عالیرتبه دولتی، و درگیری او در توطئههای انقلابی گیر افتاده است. این رمان فضای پرتنش روسیه قبل از انقلاب را به تصویر میکشد و عمق روانشناختی، دسیسههای سیاسی و تصاویر نمادین را با هم ترکیب میکند. بیلی از طریق توصیفات پیچیده از خیابانها و معماری پترزبورگ، هم هرج و مرج بیرونی شهر و هم مبارزات درونی شخصیتهایش را منتقل میکند. مضامین سرنوشت، هویت و برخورد بین نسلها در روایت اصلی هستند که از طریق سبک نثری تکهتکه و بسیار شاعرانه بررسی میشوند. این رمان از نظر موضوعی و ساختاری بسیار به رمان «رودین» شبیه است. هر دو اثر بر مردان جوانی تمرکز دارند که در دوراهیهای فکری، عاطفی و اخلاقی در جامعه روسیه قرار دارند. هر دو رمان همچنین تنش بین آرمانهای شخصی و انتظارات اجتماعی را بررسی میکنند، در حالی که تعامل عمیق نویسندگان با جامعهٔ روسیه و اندیشه فلسفی آنها را نیز نشان میدهند. علاوه بر این، هر دو نویسنده بر عمق روانشناختی و تضادهای درونی شخصیتهای خود تأکید دارند، اگرچه سبک بیهلی در مقایسه با رئالیسم کلاسیک تورگنیف مدرنتر و تجربیتر است. از جمله شباهتهای هر دو رمان میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
• شخصیت اصلی مرد جوان: هر دو رمان، مردان جوانی را به تصویر میکشند که با آرمانها در مقابل واقعیت دست و پنجه نرم میکنند.
• عمق روانشناختی و فکری: شخصیتها از طریق تضادهای درونی و تضادهای اخلاقیشان مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرند.
• آگاهی اجتماعی و سیاسی: هر دو منعکس کننده دغدغههای نویسندگان در مورد فشارهای اجتماعی و جریانهای فکری در روسیه هستند.
• تضاد بین خواستههای شخصی و وظیفه: نیکولای و رودین با چالشهایی در تطبیق باورهای شخصی خود با انتظارات خانواده یا جامعه روبهرو هستند.
• کاوش آرمانها در مقابل واقعیت: هر دو رمان شخصیتهایی را به تصویر میکشند که جاهطلبیهای والا یا آرمانهای انقلابی آنها با محدودیتهای دنیای واقعی در تضاد است.
سخن پایانی
.
کتاب «رودین» شخصیتی را نشان میدهد که همزمان جذاب است و وضعیتی تراژیک نیز دارد. تورگینف مردی درخشان را به تصویر کشیده که همه مجذوبش میشوند، اما ناتوانیاش در عمل به آرمانهایش، هم خودش و هم دیگران را ناکام میگذارد. وقایع باشکوه این رمان بار عاطفی و اخلاقی شخصیت اصلی را به دوش میکشند. «رودین» تجسم تنش بین فکر و عمل، آرمانگرایی و واقعیت است و نشان میدهد پتانسیل انسان چه آسان ممکن است تحت تأثیر غرور یا ترس ضعیف شود. تورگنیف از طریق داستان خود، پارادوکس نبوغ را نیز بررسی میکند.آنچه «رودین» را جاودانه میکند، کاوش آن در معضلات جهانی بشر است. این رمان با هر کسی که با جاهطلبی، سرگردانی یا اشتیاق برای ایجاد تأثیر معنادار دست و پنجه نرم کرده است، صحبت میکند. فصاحت و جذابیت «رودین»، او را به چهرهای امیدبخش تبدیل میکند، با این حال شکستهایش هشداری به خواننده است که هوش و اشتیاق به تنهایی برای تغییر زندگی یا شرایط کافی نیستند. طنز ظریف و بینش عاطفی تورگنیف، ما را به تأمل در انتخابهایمان، شجاعت یا فقدان آن وامیدارد و پیامدهای عدم اقدام در عرصههای شخصی و اجتماعی را نشان میدهد.
این کتاب تأملی بر شکنندگی آرمانهای انسانی و تنش پایدار بین رویاها و واقعیت است. ظرافت آن در توانایی تورگنیف در به تصویر کشیدن زیبایی و تراژدی روح انسان نهفته است. این رمان مانند یک ملودیِ ملایم و فراموشنشدنی در ذهن باقی میماند و به خواننده نشان میدهد که چگونه موفقیت را اندازهگیری میکنیم، چگونه با محدودیتهای خود روبهرو میشویم و چگونه تلاش میکنیم تا در جهانی که اغلب فصاحت را بر عمل ارجح میداند، به طور اصیل زندگی کنیم. این کتاب را بخوانید تا بتوانید از این پس با شجاعت زندگی کنید.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
کنستانتین دیامیدیچ بانگ زد: «با کمال میل.» و بازویش را برای همراهی در اختیار آلکساندرا پاولوونا گذاشت. او هم بازو به بازوی پاندالفسکی داد و دوتایی به سمت عمارت شخصی آکلساندرا پاولوونا به راه افتادند.کنستانتین دیامیدیچ ظاهراً از این که بازو به بازوی آلکساندرا پاولوونا راه میرفت خیلی سرخوش بود. گامهای کوچکی برمیداشت، لبخند میزد و حتی در چشمهای شرقیاش اشک مسّرت حلقه زده بود. البته برای او اتفاق نادری نبود؛ معمولا زود متأثر و اشکهایش جاری میشد. کیست که خوشش نیاید بازو به بازوی زن جوان و زیبا و رعنایی راه برود؟ همهٔ اهالی استان ا... همصدا بودند که آلکساندرا پاولوونا زنی است بسیار زیبا. اشتباه هم نمیکردند. تنها همان بینی کوچک و راست و اندکی سربالای او کافی بود که عقل و هوش از انسان برباید. حالا کاری نداریم به چشمهای میشی، مژگان بلند، موهای طلایی روشن و چالههای گود گونهها و زیباییهای دیگرش. ولی مهمتر از همه حالت صورت نمکینش بود: قابل اعتماد، خوشقلب، آرام و گیرا و جذاب. مثل بچهها میخندید و مثل بچهها هم نگاه میکرد. خانمهای اشرافی او را آدم سادهدلی میدانستند... با چنین اوصافی دیگر پاندالفسکی چه آرزویی میتوانست داشته باشد؟
شاید بپسندید














از این نویسنده




















































