مسیح باز مصلوب

یک روز با او از پارسایی سخن گفته بود که پوست تنش ترکیده بود و از آن کرم می ریخت و وقتی کرمی از زخمهای او بر زمین می افتاد پارسا خم می شد و آن کرم را با احتیاط تمام از زمین برمیداشت و دوباره آن را بر زخم میگذاشت و میگفت «بخور برادر بخور آن قدر از گوشتم بخور تا روحم نمایان شود.

ما اگر شریف میمانیم به علت فقدان جرأت است. هوسها در تمام مدت عمر اشباع ناشده و سرخورده در درون ما میمانند و خون ما را مسموم میکنند و ما کف نفس میکنیم و همنوعان خود را فریب میدهیم و شریف و پرهیزگار میمیریم؛ بظاهر در عمر خود کار بد نکرده ایم اما خدا را که نمیشود گول زد.

مسیح گفته است خوشا به سعادتتان وقتی که مردم از شما متنفر شوند وقتی که شما را تکفیر کنند و به شما فحش و ناسزا بگویند و به خاطر من به ناحق از شما بدگویی کنند در چنین روزی شادی کنید و از خوشی به پایکوبی برخیزید زیرا برای شما اجری عظیم در آسمانها منظور شده است زیرا با پیغمبران نیز پدرانشان به همین گونه رفتار میکردند

دنیا سراسر راز است و اشارات و کارهای خداوند در فکر کوتاه بشر بقدری پیچیده و عجیب مینماید و ... و خلاصی و نابودی از راههایی چنان غیر مترقبه حاصل میشود که ما هرگز نمیتوانیم بفهمیم فلان راه به جهنم منتهی میشود یا به بهشت

آدم نباید همه چیز را از خدا بخواهد. البته خدا خوب است من منکر آن نیستم ولی در دستگاه او آن قدر سمن هست که یاسمن توش گم است. آخر خودمان هم باید تکانی بخوریم از تو حرکت از خدا برکت از گرگ پرسیدند تو چطور این قدر چاق و چله ای گفت برای اینکه شکار خودم را تنها خودم میکنم کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما

این فلسفه را میتوان در دو کلمه خلاصه کرد بدبینی قهرمانی عاقل آن است که دستها را صلیب وار بر سینه بگذارد و فکر کند هلنی در کار نیست معنی هلن همان مبارزه به خاطر هلن است هلن مردی را که به خاطر وی مبارزه میکند به شور و هیجان می آورد، بی آنکه مبارز از هیچ سو امید پاداشی داشته باشد و میداند که در این سفر عاقبت به کام آبشاری فروخواهد رفت و آبشار به ریشش خواهد خندید.

جان خود را یک بار برای همیشه فدا کردن آسانتر از این است که آن را قطره قطره در مبارزه ی روزمره نثار کنی.