ماجراهای ابی هایز

ماجراهای ابی هایز (2)(ابی آشتی می کند)

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
42

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب ماجراهای ابی هایز

ابی عزیزم در این لحظه که دارم این نامه را مینویسم, روی نیمکتی در پارک نشسته ام و گربه کوچولوی من, زیپر, در حال تعقیب سنجابها روی درختهاست. امروز یک روز گرم و آفتابی است و گلهای زعفرانی رنگ همه جا را پر کرده اند. امروز عصر, قرار است که به باغچه ام رسیدگی کنم. دوست داری که برای تعطیلات بهاری به دیدنم بیایی؟ ابی دست از خواندن کشید و در حالی که مشتش را در هوا تکان می داد, فریاد زد «بله! مامان بزرگ یک روز از زندگی ام را نجات داد, منظورم یک هفته از زندگی ام است!»

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی