بندهای خالی

چشمک گفت:ببين گاگارين اين موتور بخاري يه ها! بهزاد گفت:بخاري؟يعني چي؟ برادرش گفت:دزدي يه.آوردن اينجا. چشمک گفت:حواست باشه.يه کاري نکني باش بگيرنت. برادرش گفت:مال ماها نيس.معلوم نيس مال کيه. و چشمک زد:کارت مارتش دست ما نيست. اگه بيفته تو پارکينگ پليس ديگه د بيا... چشمک گفت:ديگه هيچکس نمي تونه بيارتش بيرون. ... پيمان فيوضات پس از دو مجموعه آچمز شده ها و نمايشگاه نگاتيو در سوين اثر خود بندهاي خالي با نگاه و فرمي متفاوت و رگه هايي از طنز اما با دغدغه هاي اجتماعي کمابيش يکسان به تشريح نوعي از زندگي جوانان در خيابان هاي شهر مي پردازد.