وانیل و شکلات
تخفیف

%10

وانیل و شکلات

(4)

4,250,000ریال

3,825,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
3579

علاقه مندان به این کتاب
13

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
3

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب وانیل و شکلات

انتشارات البرز منتشر کرد :
وانیل و شکلات: دومزه متفاوت که با هم بسیار عجین هستند. همانطور که گاهی در عشق اتفاق می‌افتد. همان طور که برای پپه و آندرا اتفاق افتاد، که پس از هجده سال زندگی مشترک و سه فرزند، هنوز عاشق یکدیگرند. اما یک روز جادو باطل می‌شود و زن ناامید و سرخورده از فرارهای گاه و بی‌گاه شوهر، تصمیم به ترک وی می‌گیرد و او را با هزاران مشکل روزمره تنها می‌گذارد تا به تنهابی با آن‌ها مواجه شود و آن‌ها را حل کند. جدایی‌ای که مسائل زیادی را برای هردوی آن‌ها آشکار می‌سازد و به آنان کمک می‌کند که خود را پیدا کنند و شخصیت فردی‌شان را جلا می‌بخشد…
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

معرفی کتاب وانیل و شکلات اثر ازووا کاساتی مودینیانی

امتیاز در گودریدز: ☆ ☆ ☆ ☆ ☆

کتابِ وانیل و شکلات از سایت گودریدز امتیاز 3.7 از 5 را دریافت کرده است.

معرفی رمانِ وانیل و شکلات:

کتابِ وانیل و شکلات اثر نویسندهٔ معروف ایتالیایی ازووا کاساتی مودینیانی است. این رمان در سال 2000 منتشر و یکی از پرفروش ترین کتاب‌های ایتالیا شد. این رمان داستان زنی است که در سی‌سالگی به پوچی می‌رسد و بنابراین تصمیم می‌گیرد برای پیدا کردن معنای واقعی زندگی همسر و فرزندانش را ترک کند. نویسنده در این رمان به شما معنای واقعی احساسات، عشق و رسیدن به آرزوها را نشان می‌دهد.

چرا باید رمانِ وانیل و شکلات را بخوانیم؟

وانیل و شکلات تنها یک رمان سرگرم‌کننده نیست بلکه می‌تواند راهنمای درونی انسان‌ها باشد. نویسنده در خلال این رمان و داستان پنلوپه، می‌خواهد به دیگران یاد بدهد که گاهی برای رسیدن به آرامش و شادی واقعی باید جرئت به‌خرج داد و قدم به مسیری نامعلوم گذاشت. اگر به رمان‌های عاشقانه و عمیق علاقه دارید، خواندن این رمان زیبا را از دست ندهید.

جملات درخشانی از کتابِ وانیل و شکلات:

«آندرئای عزیز، نکبت زندگی من!
بارها تو را تهدید کردم که ترکت می‌کنم و هرگز این کار را نکردم. اما اکنون می‌روم. خوب می‌دانی که در تصمیماتم کند اما مصمم هستم. در هژده سال زندگی زناشویی به خودخواهی تو، به قدرتت در دروغ گفتن، به ترسهایت، و به ناپختگی کودکانه‌ات پی بردم. نمی‌خواهم بدانم بدون من چطور از پس مشکلات برمی‌آیی، با توجه به اینکه به تنهایی قادر به باز کردن یک قوطی آبجو نیز نیستی! اگر مایل به ادامه زندگی باشی، مطمئناً یاد خواهی گرفت که از خودت، از سه فرزندمان، و از باغ وحشی که اسمش را خانه گذاشته‌ایم، مراقبت کنی. دستور دادن و اداره کردن مستخدم که تو او را با مهربانی و لطف «احمق» صدا می‌کنی، کار ساده‌ای نخواهد بود. همینطور مدارا کردن با خواهر آلفونسینا که هربار می‌گوید اگر لوکا کوچولو را غسل تعمید ندهیم به عقوبت الهی گرفتار خواهیم شد، همچنین کنارآمدن با مادرت که از خانه خارج می‌شود و برای پیدا کردنش باید تمام شهر را زیر پا بگذاری، با روانشناسِ لوکا، با دانیل که در پانزده سالگی هنوز جایش را خیس می‌کند، با قبضهای پرداختی به پست و قبضهایی که باید به بانک بپردازی و با صورت خرید روزانه. باید مانند باد بین مدرسه و مهدکودک لوکا و مدرسه رقص لوچیا در حرکت باشی. باید برای توالت که آب می‌دهد لوله‌کش پیدا کنی و سمپاشی لشکر مورچه‌های غول‌پیکری را که از سوراخ تراس خارج می‌شوند و در مقابل همه نوع سم مصونیت دارند به عهده بگیری. باید با تمام اینها مواجه شوی و دیگر اینکه من نخواهم بود تا این قایق شکسته در حال غرق‌شدن را نجات دهم.»

«نمی‌توانست تهمتهای پنلوپه را بپذیرد، اما در درجه اول نمی‌توانست باور کند که او ترکش کرده باشد. احساس می‌کرد به او توهین شده! همچنان که نامه را به گوشه‌ای پرتاب می‌کرد گفت: «کاش هرگز او را نمی‌دیدم. این احمق بزرگ را! واقعاً فکر می‌کند که کیست؟ تلفن همراهش را هم خاموش کرده! الان سوار ماشین می‌شوم، گردنش را می‌گیرم و با مشت و لگد به خانه برش می‌گردانم.» همه اینها را با فریاد درحالی‌که به سانسونه نگاه می‌کرد گفت. سگ به گمان اینکه این فریادها برای اوست فوراً حالت دفاعی گرفت و لب بالا را برای نشان دادن دندانها بالا برد. آندرئا به او دستور داد: «بس کن!» و در همان حال به دنبال جایی می‌گشت که نامه را انداخته بود. پیدایش کرد، جمعش کرد، صافش کرد و به اتاق خواب، تنها اتاقی که کمی مرتب بود، بازگشت. روی لحافی که چند دقیقه پیش از آن بیرون آمده بود، زمانی که هنوز اطلاعی از فاجعه‌ای که اتفاق افتاده بود نداشت و هنوز گرمای بدنش را حفظ کرده بود، نشست و نامه همسرش را دوباره خواند، در حالی‌که بر روی هر کلمه آن تأمل می‌کرد. پنلوپه تصویر یک آدم عوضی را که او نمی‌شناخت برایش ترسیم کرده بود. او خانواده از هم پاشیده‌ای را ترسیم کرد هبود که نمی‌توانست مال او باشد. خودش را چون برده‌ای، قربانی یک انسان سؤاستفاده‌چی، یک ظالم، شرح داده بود.»

«پروفسور بریگانتی همیشه واضح صحبت می‌کرد و از همه مهمتر اینکه هرگز از کسی نمی‌پرسید که منظورش را فهمیده یا نه، بلکه می‌پرسید خودش خوب توضیح داده است یا نه؟ پنلوپه این مرد میانسال را که شاگردانش را در خانه می‌پذیرفت، دختران و پسران کوچکی که به آنان تاریخ و فلسفه درس می‌داد و مانند انسانهای میانسال و بالغ با آنان برخورد می‌کرد دوست می‌داشت. و اینگونه بود که پنلوپه شروع کرد به یادداشت کردن شکها، تلخیها، قضاوتها، اشتباهها و نادرستیهای بزرگترها و شعر گفتن. قافیه‌های مناسب به موقع و به آسانی به سراغش می‌آمدند. دفتر یادداشت را برداشت، مدادی را که با ریسمانی به آن بسته شده بود آزاد کرد، در قوطی را بست و متفکرانه به طرف گذرگاه عقبی ویلا به راه افتاد. در زیر بالکن شیشه‌ای توقف کرد، جایی که مامان مشغول پذیرایی از آن مهمان عجیب بود. اکنون مادربزرگ هم آنجا بود. مادربزرگ با همان زبان و لحن قدیمی‌اش که سرشار از کلمات نامفهوم بود و همه را می‌خنداند اما به نظر خودش نشانه تربیت خوب و غنای فرهنگی و جاه و مقام وی بود گفت: «دلیل این سجود و تکریم را نمی‌دانم.» مادرش گفت: «تو اصلا متوجه بدبختی که به بار آورده‌ای هستی؟ خانه‌ها و زمینهای سنت آرک آنجلو را فروختی و حال می‌خواستی ویلا را به گرو بگذاری.»»

تحلیلی بر رمانِ وانیل و شکلات‌:

رمانِ وانیل و شکلات داستانی پرشور و پرهیجان و درعین حال خواندنی است که در بافت فرهنگی و زیبای کشور ایتالیا ریشه دوانده است. ازوِوا کازاتی مودینیانی در این کتاب نگاهی به زندگی پنهان زوجی در پسِ زندگی روزمره انداخته و احساساتی را توصیف کرده که به‌مرور تحت‌تأثیر زندگی روزمره و مسئولیت‌های زندگی قرار گرفته‌اند. وانیل و شکلات تمثیلی از تضادهای زندگی است؛ وانیل در واقع نمادی از آرامش، پایداری و شیرینی ملایم زندگی است و شکلات نمادی از شور و اشتیاق و لذت‌هایی است که گاه‌به‌گاه به زندگی انسان‌ها نفوذ می‌کند. بنابراین در حین خواندن این رمان متوجه می‌شوید که زندگی می‌تواند گاهی شیرین و گاهی تلخ باشد و ترکیب همین تلخی و شیرینی زندگی را می‌سازد. رمانِ دلنشینِ وانیل و شکلات از دیدِ شخصیت‌های متفاوت آن روایت می‌شود. شخصیت‌هایی که هر کدام دیگری را مقصر می‌دانند و یک دنیا خاطره و احساس را با خود به این‌طرف و آن‌طرف می‌کشانند.

خلاصهٔ رمان وانیل و شکلات:

داستانِ رمانِ وانیل و شکلات حول زندگی پنلوپه می‌چرخد؛ زنی سی ساله که در ظاهر همه چیز دارد: یک همسر موفق، فرزندانی خوب و یک زندگی آرام و بدون دغدغه در یک شهر زیبا در ایتالیا. اما روزی سر می‌رسد که جادوی عشق این دو زوج باطل می‌شود و زن ناامید و سرخورده از فرارهای گاه‌وبی‌گاه همسرش، متوجه می‌شود که زندگی‌اش به نوعی تکراری و پیش‌بینی‌پذیر شده است. او که همیشه تمام توان و زمانش را برای همسر و فرزندانش خرج کرده، به این سؤال می‌رسد که آیا زندگی تمامش همین است و بنابراین تصمیم می‌گیرد همه چیز را رها کند و برای اولین‌بار در زندگی مشکلاتش را به‌تنهایی به دوش بکشد. در این میان پنلوپه شما را به زندگی گذشته‌اش می‌کشاند و شما به‌مرور با زندگی و گذشتهٔ این شخصیت آشنا می‌شوید. در نهایت پنلوپه به‌طور تصادفی با یک نقاش آشنا می‌شود و همین نقاش به او نشان می‌دهد که زندگی می‌تواند بسیار متفاوت باشد.

حواشی حول محور کتاب

فیلمی ایتالیایی با مضمونی عاشقانه با همین نام در سال 2004 به کارگردانی چیرو ایپولیتو براساس رمان وانیل و شکلات ساخته شد.

اگر از خواندن کتاب وانیل و شکلات لذت بردید، از مطالعۀ کتاب‌های زیر نیز لذت خواهید برد:

• کتاب عروسک چوبی اثر دیگری از ازوِوا کازاتی مودینیانی نویسندهٔ ایتالیایی است. کتاب داستان زنی به نام مارگریتا است، زنی میانسال که پس از مرگ ناگهانی شوهرش متوجه می‌شود که هیچ‌وقت خود واقعی‌اش را کشف نکرده و بنابراین در پی یافتن معنای جدیدی برای زندگی‌اش می‌گردد.

• کتاب نفرت بازی رمانی عاشقانه و جذاب اثر سالی تورن نویسندهٔ استرالیایی است. این کتاب داستان دختری به نام لوسی هاتون و پسری به نام جاشوا تمپلن است که پس از ادغام دو انتشارات مجبور می‌شوند با هم کار کنند. میز آن دو روبه‌روی هم است اما این دو نفر از دو دنیای متفاوت هستند و از یکدیگر متنفرند. تا این‌که روزی رقابت بین آن دو شدت می‌گیرد و لوسی به این نتیجه می‌رسد که شاید آن‌چنان از جاشوا متنفر نیست یا شاید این هم یک بازی دیگر باشد.

• کتاب و تنها باد می‌ماند رمانی عاشقانه اثر امی هارمن روزنامه‌نگار آمریکایی است. این کتاب داستان زنی است که به‌عشق پدربزرگش به گذشته و ایرلند برمی‌گردد اما ایرلندی که به آن برمی‌گردد در آستانهٔ جنگ و مکانی خطرناک است. این زن مجروح می‌شود و درنهایت به‌دلیل اشتباهی موقتاً از هویت زن دیگری استفاده می‌کند و در میان تاریخ و احساساتش گیر می‌کند.

• کتاب ما تمامش می‌کنیم کتاب پرفروش کالین هوور و داستانی عاشقانه است. نویسنده در کنار عشق به داستان خشونت خانگی و تأثیر آن بر اعضای خانواده نیز پرداخته است. هوور در این کتاب داستان دختری به نام لیلی را تعریف می‌کند که سال‌ها شاهد خشونت پدرش نسبت به مادرش بوده است و همین باعث می‌شود در رابطه‌هایش حساسیت زیادی به خرج بدهد.

دربارۀ ازوِوا کازاتی مودینیانی‌: نویسندهٔ ایتالیایی

وانیل و شکلات

ازوِوا کازاتی مودینیانی، یکی از محبوب‌ترین نویسندگان معاصر ایتالیا است. رمان‌هایش تاکنون به سیزده زبان زندهٔ دنیا ترجمه شده‌اند و بیش از هشت میلیون نسخه از آن‌ها به فروش رفته‌اند. در سال 1981 اولین رمان او با نام «با چشمان سبز» منتشر شد که تقریباً بلافاصله با اقبال بی‌سابقه‌ای روبه‌رو شد. او در این رمان نوعی خاص از صحنهٔ یک زندگی امروزی ایتالیایی را به‌تصویر کشیده بود. پس از اولین رمانش، باقی رمان‌هایش نیز مورد توجهٔ منتقدان قرار گرفتند تا جایی که برنامه‌های تلویزیونی متعددی راجع به موفقیت این نویسنده پخش شد. این نویسنده جایزهٔ بهترین و پرفروش‌ترین نویسندهٔ اول زن ایتالیایی را نیز دریافت کرده و هم‌اکنون در میلان زندگی می‌کند.

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (5)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • فافا اسماعیلی
    • پاسخ به نظر

    وانیل و شکلات داستان زنی هستش که برای یافتن هویتش، همسر، مادری و درواقع همه‌چیز رو کنار می‌ذاره و سعی می‌کنه خودش رو از یه رابطهٔ سمی بیرون بکشه.

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • پاسخ به نظر

    یه رمان شیرین ایتالیایی که با ترک همسری وفادار از خونه شروع می‌شه و از همون اول جذب کتاب می‌شید. داستان درام هستش و خیلی آروم جلو می‌ره و به‌نظرم شرح خوبی از زندگی پر از مشکل متأهلی باشه.

  • تصویر کاربر

    • مریم نظری
    • پاسخ به نظر

    داستانی جذاب و خوندنی و البته پُر جزئیات از مشکلات زندگی یک زن متأهل که البته شوهرش هم بهش خیانت کرده واقعاً این داستان خیلی قشنگ نشون می‌ده که تحمل هم حدی داره و یک‌جایی باید رها کرد و رفت.

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • مهرناز بهروش
    • 0

    نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورد. عکس‌العمل غیرعادی شوهرش کمی شک‌برانگیز بود. پرسید «باز چه فکری در سرت است؟»

  • تصویر کاربر

    • فافا اسماعیلی
    • 0

    پس از مدتی توقف کردند و دست در دست به نرده‌های آهنی که قسمت غیرقابل عبور را مشخص می‌کردند نزدیک شدند و به هواپیماهایی چشم دوختند که با پروازشان به آسمان رؤیاهای آنها را نیز با خود می‌بردند.

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • 0

    البته دخترش در مورد لوکا به کمکش آمده بود و با رفتاری فرز و چابک او را متعجب ساخته بود. شاید او این روش کمی خشونت‌آمیز برای مهار ساختن بهانه‌های عصبی لوکا را از مادرش آموخته بود؟ او هرگز به خود جرأت سیلی‌زدن به لوکا را نمی‌داد.

  • 1
  • 2
عیدی