

کامو و بونهافر (مواجهه با دو اومانیسم)
اين جهان دست کم از حقيقت انسان بهره دارد و ما وظيفه داريم که به آن در برابر تقدير، معنا بدهيم. فقط در جهان انسان معنا دارد و اگر مي خواهيم تصويري را که از زندگي ساخته ايم نگاه داريم، بايد بشر نجات يابد. من از لبخند و تحقير شما مي فهمم که مي خواهيد بگوييد که اين نجات بشر ديگر چيست؟ و من با تمام وجود فرياد مي زنم که اين نجات، مثله نکردن انسان و ارزاني داشتن امکانات برخورداري از عدالت، که تنها بشر قادر به درک آن است، به اوست. وقتي يک اسقف اسپانيايي اعدامهاي سياسي را تاييد مي کند، ديگر او نه اسقف است، نه مسيحي و نه حتي انسان؛ او يک سگ است، درست همانند کسي که از منظر يک ايدئولوژي دستور اعدام مي دهد، بي آنکه خود اقدامي کند. ما انتظار داريم آنان که نمي خواهند سگ باشند و مصمم به پرداخت بهايي هستند تا آدمي چيزي بيش از سگ باشد، دوباره دور هم جمع شوند. و اينک مسيحيان چه مي توانند براي ما انجام دهند؟
شاید بپسندید














از این مترجم













