%20


دفعات مشاهده کتاب
615
علاقهمندان به این کتاب
5
میخواهند کتاب را بخوانند.
3
کتاب را پیشنهاد میکنند
1
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
نشر چشمه منتشر کرد: چي مي شد اگر دعوتش را قبول مي کردم و يک روز صبح، صبحانه را با او مي خوردم؟ چرا نبايد اين کار را بکنم؟ از چي مي ترسم؟ چرا اين ترس لعنتي ولم نمي کند؟ مگر نه اين که حالا آزادم؟ مگر نه اين که حالا براي بهداشت اخلاقي جامعه خطري ندارم؟ از اول هم خطري نداشتم. زنهاي زشت، زنهاي معمولي، هيچ وقت براي جامعه خط ندارند. من زشت نبودم اما خوشگل هم نبودم. معمولي بودم. معمولي شدم، بعد از آنکه دانشجو شدم و آن بيني صد مني را عمل کردم. من کپي پدرم بودم، پوست سبزه، دماغ بزرگ و پيشاني بلند را از او به ارث برده بودم. مادر هيچ چيز به من نداده بود. به بقيه ي بچه ها چيزي داده بود اما به من دريغ از يک انگشت پا. فروشگاه اينترنتي 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9789645571748
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
208 صفحه
نوبت چاپ
6
وزن
234 گرم
سال انتشار
1403
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














176٬000 تومان
220٬000
%20