عشق سال های غم

عشق سال های غم

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
268

علاقه مندان به این کتاب
2

می‌خواهند کتاب را بخوانند
1

کسانی که پیشنهاد می کنند
1

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب عشق سال های غم

تلفن زنگ زد...روی از جا پرید.توی خانه جدیدشان بودند و داشتند شام می خوردند.کلی خرت و پرت و جعبه باز نشده دوروبرشان ریخته بود.روی توی فکر بود که شب می روند و توی تخت نو و ترو تمیزشان می خوابند و افتتاح اش می کنند.برگشت به کلارا نگاه کرد.یک لحظه خدا خدا کرد که کلارا جواب ندهدو برود روی پیغام گیر.دوست نداشت جلوی کلارا با دوستانش حرف می زند یک جوری نگاه می کرد که انگار می خواهد از همه جیک و پیکشون سر در بیاورد...احساس می کرد هر حرفی ممکن است باعث رنجش کلارا بشود و خب دلش نمی خواست هنوز چیزی نشده اول زندگی شان اذیت اش کند... کلارا بلند شد و تلفن را برداشت و گفت :«بله؟»

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی