شکرستان

شکرستان (چوب های چرخ گاری)

(1)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
112

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شکرستان

تاجر و مرد نمکستانی هم هرکدام قصه خودشان را می گفتند. چیزی که بهلول از حرف های آنها فهمید این بود: تاجر و مرد نمکستانی توی بیابان خدا با هم همسفر شدند. تاجر مرد ترسویی بود و جرات تنها سفر کردن را نداشت ولی چاخان می کرد که خیلی شجاع است. مرد روستایی گفت که دارد می رود شکرستان برای خرید رخت و لباس و ظرف و ظروف. تاجر هم که اهل گنده کردن چیزها و خالی بندی بود، گفت بیش از ده هزار شتر دارد و توی همه اقیانوس ها کشتی دارد...

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی