شکرستان

شکرستان (دزد و گلنسا)

(0)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
49

علاقه مندان به این کتاب
0

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب شکرستان

دزد هم از فرصت استفاده کرد. اسکندر را روی پله ایوان گذاشت و به بهانه قایم موشک بازی کردن رفت که فرار کند. در حیاط را باز کرد و خواست پایش را از درگاه بیرون بگذارد که گلنسا، دختر همسایه را دید. گلنسا سبزی خریده بود و می خواست با ننه قمر آنها را پاک کند. مظفریا همان دزد یک دل نه صد دل عاشق گلنسا شد. و فرار که که نکرد هیچ، همراه گلنسا برگشت توی خانه و کلی کار کرد.

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی