

ژرف نمایی (پرسپکتیو)(برگ نو)
پرسپکتيو را به زبان پارسي، ژرف نمايي ترجمه کرده اند و دانشي است خردمندانه در رابطه با سامانه ي خطاي حس بينايي، اين دانش قوانين دوري و نزديکي را به نمايش ميگذارد و از شيرين ترين و کارآمدترين بخش هاي آموزش طراحي و نقاشي است، نخست توليد انگيزه ميکند و سپس با آفريدن فضاي مانوس سه بعدي در صفحه دوبعدي، چراغ اميد بخش فراگيري را روشن و روشن تر مي سازد، در نتيجه ذهن را به سوي فضايي شدن پيش مي برد و هنرجو، اجسام را در فضاي اطراف، بهتر لمس ميکند و به پنهاني هاي آن آگاه مي شود. در سده پانزدهم ميلادي پس از تحولات دوره ي رنسانس که در اروپا اتفاق افتاد، دگرگوني هاي بنياديني رقم خورد. از جمله در هنرهاي تجسمي، حرکتي اساسي صورت گرفت. نقاشان ايتاليايي چون جوتو، مازاتچو، دناتلو، لئوناردو داوينچي و ميکل آنژ نمايش تصاوير سه بعدي را به طور عملي پايه ريزي کردند و سپس هنرمنداني چون برونلسکي، پيرو دلا فرانچسکا و آلبرت دورر به تکميل قوانين ژرف نمايي پرداختند و از آن پس نقاشان اروپايي به تابلوهاي خود واقعيت و عينيت بخشيدند. در قرن نوزدهم، نقاشان با پژوهش هايي، حرکت را عامل خطاي حس بينايي دانستند و بر اين مبنا تابلوهاي زيبايي خلق کردند، همچون تابلوي "حرکت از پلکان" اثر مارسل دوشان "رژه ي آزاد" اثر فرانسيس پيکابيا و بسياري ديگر که بر اثر اين جريان سبک فوتوريسم از ايتاليا سر برآورد و اروپا را فرا گرفت. از جمله هنري که در اين قرن بر پايه ي خطاي حس بينايي آفريده شد ، هنر هفتم، يعني سينما بود. عبور سريع تصاوير مستقل از مقابل دوربين و به حداقل رساندن فاصله ي آنان، به خطاي حس بينايي انجاميد و سبب حرکت در تصاوير شد. اما نگارگران ايراني همچون نقاشان قبل از رنسانس از قيد ژرف نمايي رها بوده اند. تا زمان صفويه که اين دانش به طور کم رنگ به نگارگري ايراني را مسحور کرد. در زمان قاجار که بين ايران و اروپا سامانه اي برقرار شد، در پي سفر استاد کمال الملک به فرانسه و آشنايي او با آثار رمبرانت، اين دانش به طور عملي وارد ايران شد. در صورتي که هنرمندان اروپا در قرن نوزدهم رويکرد حذف ژرف نمايي را در مکاتب کوبيسم، اکسپرسيونيسم، سوررئاليسم و .... داشتند و آثار ارزنده اي به تاريخ هنر عرضه کردند.
شاید بپسندید














از این نویسنده













