

گتسبی بزرگ
انتشارات ماهي منتشر کرد:
گتسبي بزرگ در 1925 منتشر شد؛ در آن هنگام منتقدان و مخاطبان چندان از اين رمان استقبال نکردند. اين رمان در نظر اول داستاني عاشقانه است. جي گتسبي، پسري فقير از غرب ميانه، عاشق ديزي في، زني از کنتاکي است که او را در بحبوحهي جنگ جهاني اول، در قامت افسري جوان، ديده بوده است. اما اين رمان، که بسياري آن را در زمرهي بزرگترين آثار ادبي قرن بيستم ميشمارند، به توصيف دوراني ميپردازد که فيتز جرالد خود آن را «عصر جز» ميناميد؛ دوراني در سالهاي پس از جنگ جهاني اول که زندگي پر زرق و برق و انحطاط اخلاقي و سرمايهداري افسارگسيخته و قاچاق مشروبات الکلي از جمله ويژگيهاي آن بهشمار ميرود. راوي داستان جواني به نام نيک کاراوي است که در همسايگي گتسبي زندگي ميکند و رابطهي خويشاوندي دوري هم با ديزي دارد. منتقدان نيک را نه فقط راوي داستان و يک تماشاچي بيگناه، بلکه وجدان اخلاقي کتاب ميدانند.
فروشگاه اينترنتي 30بوک.
داستان کتاب
راوی داستان، نیک کاراوی (Nick Carraway)، مردی اهل غرب میانهی آمریکاست که برای کار در والاستریت به نیویورک آمده و در منطقهای به نام وست اگ (West Egg) سکونت میکند. خانهی او درست در همسایگی عمارت باشکوه و مجلل جِی گتسبی(Jay Gatsby) قرار دارد، مردی مرموز که مهمانیهای افسانهای شبانهاش زبانزد همه است.
نیک به تدریج با گتسبی آشنا میشود و درمییابد که او مردی ثروتمند، پرشور و جاهطلب است که زندگیاش را صرف دستیابی به رویایی کرده: به دست آوردن دوبارهی دیزی بیوکنن (Daisy Buchanan)، زنی از طبقهی بالای جامعه و عشق دوران جوانیاش که اکنون با مردی ثروتمند و خودخواه به نام تام بیوکنن (Tom Buchanan) ازدواج کرده است.
درونمایهی اصلی رمان، تلاشی بیوقفه برای بازگشت به گذشته و رسیدن به رویای دور و شکستخوردهای است که دیگر وجود ندارد. در پایان تراژیک رمان، گتسبی در حالی جان میبازد که همچنان در حال انتظار دیزی و تحقق آرزویش است. نیک که تحت تأثیر رفتارهای سطحی و پوچگرایانهی جامعهی اطرافش قرار گرفته، سرانجام نیویورک را ترک میکند تا از آنچه در شرق تجربه کرده بگریزد.
تحلیل شخصیتها
- جِی گتسبی: شخصیتی پیچیده، رویاباف و در عین حال، بیرحمانه گرفتار گذشته. گتسبی نماد تلاش انسان برای بازسازی یک رویای از دست رفته به شمار میرود. او با خلق هویتی جدید، به ثروت و شهرت دست یافته اما همهی اینها را تنها وسیلهای برای بهدست آوردن دیزی میبیند. در پس ظاهر پرزرق و برق او، مردی تنها و شکننده نهفته است.
- نیک کاراوی: راوی داستان و در عین حال، شاهد بیطرف ماجراها. نیک به عنوان صدایی معقول و پرسشگر، خود نیز به مرور از بیطرفی خارج میشود و در پایان، گتسبی را انسانی اصیلتر از دیگران مییابد. او با وجود تمایلات محافظهکارانهاش، نگاهی فلسفی و گاه انتقادی به اطراف خود دارد.
- دیزی بیوکنن: زنی زیبا، ظریف و پیچیده که بیش از هر چیز، نماد زرقوبرق دنیای سطحی طبقهی مرفه است. دیزی گویی تجسم رویای گتسبی است، نه انسانی واقعی. او گرچه گاه احساساتی میشود، اما در بزنگاهها، همواره به نفع آسایش خود تصمیم میگیرد.
- تام بیوکنن: نماد طبقهی سلطهگر، خشن و متکبر. تام نژادپرست، زنباره و خودمحور است و بدون هیچ پیامدی برای رفتارهایش، به زندگی ادامه میدهد. او تجسمی از فساد و قدرت بدون مسئولیت است.
- جردن بیکر: دوست دیزی و معشوقهی نیک. جردن زن ورزشکاری مستقل است که گرچه در ظاهر با نیک رابطهای دارد، اما ویژگیهای اخلاقیاش سست است.
ویژگیهای کتاب
- نثر شاعرانه و دقیق: سبک نگارش فیتزجرالد بهشدت فشرده، شاعرانه و پر از استعاره است. او با استفاده از جملاتی ساده اما چندلایه، احساسات عمیق را منتقل میکند.
- سمبلیسم و نشانهشناسی: از چراغ سبز در انتهای اسکله گرفته تا تابلوی چشمان دکتر تی.جی. اکلبرگ، پر از نمادهایی است که مفاهیم مهمی چون رویای آمریکایی، نظارت الهی، پوچی زندگی و زوال اخلاق را القا میکنند.
- بازتاب دههی ۱۹۲۰ آمریکا: کتاب تصویر دقیقی از فرهنگ مصرفگرایی، مهمانیهای شبانه، بیثباتی اخلاقی و زندگی سطحی طبقهی مرفه ارائه میدهد.
- ساختار محکم روایی: راوی دانای محدود (نیک) به خوبی ما را در دل داستان هدایت میکند، بیآنکه نقش خداگونه داشته باشد.
دلایل اهمیت کتاب
- بازتاب رویای آمریکایی: «گتسبی بزرگ» ریشهی رؤیای آمریکایی را به چالش میکشد و نشان میدهد که این رویا در واقع، به پوچی، فساد و فریب میانجامد.
- نقد اخلاقی و اجتماعی: رمان، نقدی هوشمندانه بر اخلاقیات پوسیدهی جامعهی سرمایهداری است. فیتزجرالد نشان میدهد که پول، عشق، عدالت و اخلاق را نابود میکند.
- بیزمان بودن مضمون: اگرچه داستان در دههی ۲۰ میلادی رخ میدهد، اما مفاهیمی چون آرزو، طمع، خودفریبی و روابط نابرابر، همواره در زندگی انسانها جریان دارند.
- الهامبخش هنرهای دیگر: اقتباسهای سینمایی، تئاتری و هنری بسیاری از این اثر انجام شده که نشاندهندهی قدرت بصری و دراماتیک داستان است.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
- دانشآموزان و دانشجویان ادبیات که میخواهند با شاهکارهای کلاسیک جهان آشنا شوند.
- علاقهمندان به روانشناسی شخصیت و روابط انسانی.
- کسانی که به نقد اجتماعی، تحلیل طبقاتی و نمادشناسی علاقهمندند.
- خوانندگانی که به نثر شاعرانه و توصیفهای هنرمندانه عشق میورزند.
- علاقهمندان به تاریخ فرهنگی آمریکا، بهویژه دههی ۱۹۲۰.
حواشی حول محور کتاب
در سال 1974 فیلمی با بازی میا فارو و بروس درن بر اساس رمان گتسبی بزرگ ساخته شد که موفقیت چندانی نداشت اما در سال 2013 با همکاری سینمای آمریکا و استرالیا فیلم دیگری بر پایهی همین رمان ساخته شد. کارگردان این فیلم باز لورمن است و ستارگانی همچون لئوناردو دیکاپریو، توبی مکوایر، کری مولیگان و الیزابت دبیکی در آن به ایفای نقش پرداختهاند. با اینکه منتقدان نظرهای متفاوتی نسبت به این فیلم داشتند اما اکثرا از آن راضی بودند و حتی نوهی فیتزجرالد گفت «اگر اسکات زنده بود به این فیلم افتخار میکرد.» در هشتاد و هشتمین دورهی جوایز اسکار این فیلم نامزد دریافت جوایز بهترین طراحی صحنه و بهترین طراحی لباس شد و هر دو جایزه را از آن خود کرد.
دربارهی نویسنده
اف.اسکات فیتزجرالد با نام کامل فرانسیس اسکات کی فیتزجرالد در 24 سپتامبر سال 1896 در آمریکا به دنیا آمد. فیتزجرالد داستاننویس و رماننویس آمریکایی است و درخشانترین رمانش گتسبی بزرگ است. زندگی خصوصیاش با همسرش زلدا هم در آمریکا و هم در فرانسه تقریباً به اندازهی رمانهایش مشهور بود. فیتزجرالد تک پسر یک پدر ناموفق و اشرافی و مادری پُرانرژی و کوتهفکر بود. فیتزجرالد معمولاً احساسی دوگانه نسبت به زندگی آمریکایی داشت.
به نظرش زندگی آمریکایی در عین ابتذال، بسیار خیرهکننده بود. همچنین فیتزجرالد تخیلات شدیداً عاشقانهای داشت، چیزی که خودش زمانی آن را «حساسیت شدید نسبت به وعدههای زندگی» مینامید و مصمم بود تمام این افکار را در زندگی تجربه کند. در هر دو آکادمی سنت پل و نیومن آنقدر تلاش کرد تا منفور شد اما در دانشگاه پرینستون به تحقق رویای موفقیت و درخشانش نزدیک شد. در دانشگاه تبدیل به شخصیتی برجسته در زمینهی ادبی شد و با ادموند ویلسون و جان پیل بیشاپ دوست شد که دوستیشان مادامالعمر بود. بعد عاشق ژینورا کینگ یکی از دختران زیبای همسن و سالش شد. بعد رابطهاش با ژینورا خراب و از دانشگاه پیرینستون نیز اخراج شد.
پاییز سال بعد دوباره به پرینستون برگشت اما تمام موقعیتهای رویاییاش را از دست داده بود. در نوامبر 1917 به ارتش پیوست و در جولای سال 1918 زمانی که در نزدیکی مونتگومری آلاباما زندگی میکرد با زلدا دختر قاضی دادگاه عالی آلاباما آشنا شد. آنها عمیقاً عاشق هم شدند و فیتزجرالد به محض اینکه توانست راهی نیویورک شد تا به موفقیت برسد و هر چه زودتر با زلدا ازدواج کند. آنجا نتوانست شغل خوبی برای خودش پیدا کند و زلدا نامزدیشان را بهم زد و فیتزجرالد برای تسکین دردش به مشروبات الکلی روی آورد. بعد دوباره به پرینستون برگشت تا رمانی که شروع کرده بود بازنویسی کند. رمانش در سال 1920 چاپ شد و او با زلدا ازدواج کرد.
کتاب «این سوی بهشت» باعث شهرت فیتزجرالد شد. اسمش در مجلات معتبر ادبی و پرطرفدار چاپ شد. این شکوفایی ناگهایی باعث شد مردم آن منطقه فیتزجرالد و زلدا را شاهزاده و پرنسس نسلشان بنامند. با اینکه آنها این القاب را دوست داشتند اما فیتزجرالد در پایان دومین رمانش به نام «زیبا و ملعون» نشان داد که چقدر از شهرت و این القاب میترسد. خانوادهی فیتزجرالد (به همراه دخترشان فرانسیس متولد (1921) برای فرار از این زندگی در سال 1924 به ریویرا نقل مکان کردند. اندکی بعد از ورودشان به فرانسه، فیتزجرالد درخشانترین رمانش یعنی گتسبی بزرگ را به پایان رساند. تمام ماهیت خود فیتزجرالد در این رمان پیداست، جی گتسبی که فردی سادهلوح و اهل ایالات میانهی غربی آمریکاست و در رویای آمریکایی زندگی میکند و راویاش نیک کراوی دلسوز که نجیبزادهای تحصیل کرده است.
دههی بعدی زندگی فیتزجرالدها ناآرام و ناراحت بود. فیتزجرالد دوباره شروع به نوشیدن کرد و همسرش زلدا به طور وحشتناکی شب و روز تمرین رقص باله میکرد. زلدا یکبار در سال 1930 دچار فروپاشی روانی شد و در سال 1932 نیز دوباره دچار مشکل روانی شد و هرگز کاملاً خوب نشد. فیتزجرالد نتوانست تا آخر سال 1934 کتاب «لطیف است شب» را به پایان برساند. این کتاب تکاندهندهترین کتاب فیتزجرالد است ولی فروش چندان موفقی نداشت. فیتزجرالد در سال 1940 سکتهی قلبی کرد و زمینگیر شد. وی در همان سال در سن 44 سالگی از دنیا رفت و ده سال بعد از مرگش، دخترش تمام آثار او را به دانشگاه پرینستون اهدا کرد.
دربارهی مترجم
رضا رضایی (زادهی 1335 ساری) و از سال 1360 تاکنون مترجم فعال ایران بوده است. وی در رشتهی مهندسی مکانیک تحصیل کرده اما آن را رها کرد. این مترجم قبلاً عضو تیم ملی شطرنج بوده است. او به طور حرفهای آثار ادبی و بهخصوص ادبیات کلاسیک را ترجمه میکند. رضا رضایی همچنین آثار متعددی را در زمینههای علمی، ادبی و فلسفی ترجمه کرده و مقالههایی هم در همین حوزهها نوشته است. رضا رضایی از سال 1385 تا سال 1388 تمام آثار جین آستین را به فارسی ترجمه کرده که نشر نی آنها را چاپ کرده است. او همچنین آثار خواهران برونته را نیز ترجمه کرده است.
معرفی کتابهای مشابه
مرشد و مارگریتا - میخائیل بولگاکف
مرشد و مارگریتا (The Master and Margarita) شاهکاری خارقالعاده از میخائیل بولگاکف (Mikhail Bulgakov) است که در اواخر عمرش نوشته شد اما تا سالها پس از مرگ او اجازهی انتشار نیافت. این رمان تلفیقی است از سوررئالیسم، فلسفه، عشق و نقد اجتماعی و یکی از مهمترین آثار ادبیات روسیه در قرن بیستم به شمار میرود.
داستان در دو بُعد موازی روایت میشود. در بعد اول، شیطان با نام «وولاند» به همراه همراهان عجیبش (از جمله گربهای سخنگو به نام بئاتریکس) وارد مسکو میشود و با برهم زدن نظم ظاهری شهر، چهرهی واقعی آدمها را آشکار میسازد. در این مسیر، فساد، دروغ، نفاق و ریاکاری جامعهی شوروی آن زمان به تصویر کشیده میشود. در بعد دوم، نویسندهای به نام «مرشد» در تیمارستان بستری است که رمانی دربارهی پیلاتس و محاکمهی مسیح نوشته، اما آن را به دلیل فشار و سانسور از بین برده است. عشق پاک و فداکارانهی «مارگریتا» او را به زندگی بازمیگرداند.
بولگاکف با قدرت تخیل بالا و نثری قوی، جهان واقعی و خیالی را به هم میدوزد و مفاهیم عمیقی چون آزادی، ایمان، عدالت و قدرت را به چالش میکشد. ویژگی بارز این اثر، زبان طنزآلود، پیچیدگی ساختار و لایههای متعدد روایی آن است. هرچند خواندن آن نیازمند دقت و آشنایی با زمینههای تاریخی و سیاسی زمانهاش است، اما تجربهای بینظیر و تکاندهنده را رقم میزند.
مرشد و مارگریتا همانند «گتسبی بزرگ»، دنیایی را میسازد که در آن آرزو، حقیقت و فریب در هم تنیدهاند. هر دو اثر، به شیوهای هنرمندانه، ضعفهای انسانی را در برابر رؤیا و قدرت نمایش میدهند.
ناتور دشت - جی. دی. سلینجر
ناتور دشت (The Catcher in the Rye)، رمان معروف جی. دی. سلینجر (J.D. Salinger)، داستانی تأثیرگذار از سرگشتگی، بلوغ و نافرمانی جوانی است. این کتاب که نخستین بار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد، به سرعت به یکی از جنجالیترین و محبوبترین رمانهای معاصر آمریکا تبدیل شد و هنوز هم مورد توجه جوانان و منتقدان است. راوی و شخصیت اصلی داستان، «هولدن کالفیلد»، نوجوانی ۱۶ ساله است که پس از اخراج از مدرسه، چند روزی را سرگردان در نیویورک میگذراند. در این مدت، او با افراد مختلفی روبهرو میشود، اما بیشتر اوقات درگیر افکار خود، تنهایی، دلسردی از جامعه و ناتوانی در برقراری ارتباط عمیق با دیگران است. هولدن از ریاکاری، سطحینگری و بیاحساسی بزرگترها متنفر است و تنها در رابطه با خواهر کوچکش «فیبی» آرامش و صداقت مییابد.
رمان از زاویهی دید اول شخص روایت میشود و زبان آن غیررسمی، محاورهای و بسیار صمیمی است، چیزی که باعث شده خوانندگان نوجوان حس نزدیکی بیشتری با آن داشته باشند. صداقت روایی، نگاه انتقادی به نظام آموزشی، خانواده، جامعه و همچنین بیان رنجهای پنهان بلوغ، این کتاب را به اثری ماندگار و تأثیرگذار تبدیل کرده است.
ناتور دشت همچون «گتسبی بزرگ» دغدغههایی دربارهی هویت، ریاکاری اجتماعی و تنهایی انسان مدرن دارد. اگر گتسبی درگیر رویای گذشته است، هولدن گرفتار بیاعتمادی به آینده است. هر دو، به نحوی قربانیان جامعهایاند که نمیفهمندشان.
تصویر دوریان گری - اسکار وایلد
تصویر دوریان گری (The Picture of Dorian Gray) تنها رمان اسکار وایلد (Oscar Wilde)، نویسندهی برجستهی ایرلندی، است که برای نخستین بار در سال ۱۸۹۰ منتشر شد. این اثر تلفیقی است از فلسفه، زیباییشناسی، اخلاق، و ماجرایی تاریک دربارهی تمایل انسان به جاودانگی، لذتگرایی و فرار از مسئولیت اخلاقی.
داستان دربارهی جوانی زیبا به نام دوریان گری است که نقاشیاش توسط هنرمندی به نام باسیل هالوارد کشیده میشود. دوریان، تحت تأثیر حرفهای لرد هنری، مردی نیهیلیست و لذتگرا، آرزو میکند که خودش همیشه جوان بماند و فقط تصویرش پیر شود. این آرزو به گونهای اسرارآمیز تحقق مییابد؛ دوریان همچنان جوان و زیبا میماند، اما پرترهاش رفتهرفته زشت، فاسد و بدکار میشود – آینهای از زوال روح و اخلاق او.
با گذر زمان، دوریان هرچه بیشتر در کام لذتطلبی، بیتفاوتی نسبت به دیگران و جنایت فرو میرود، بیآنکه چهرهاش نشان دهد. اما سرانجام، تقابل میان حقیقت درونی و ظاهر فریبنده، به فاجعه میانجامد.
تصویر دوریان گری با طنز تلخ، نثر زیبا و فلسفهپردازی خاص وایلد، مرزهای میان اخلاق، هنر و خودشیفتگی را به چالش میکشد. موضوع اصلی آن - فساد در پشت چهرهای بینقص - شباهت آشکاری با گتسبی دارد که در ظاهر مردی موفق و رویایی است، اما در درون، انسانی غمزده، تنها و گمگشته. هر دو اثر، چهرهی فریبکار جامعه و آرزوهای شکستخورده را عریان میکنند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
در سالهایی که جوانتر و زودرنجتر بودم، پدرم نصیحتی به من کرد که هنوز آن را در ذهنم مرور میکنم. پدرم گفته بود: «هر وقت دیدی که میخوای از کسی ایراد بگیری فقط یادت باشه که آدمهای دنیا همهی این موقعیتها رو نداشتن که تو داری.»
چیزی بیشتر از این نگفته بود، ولی ما همیشه با کمترین کلمات منظورمان را خوب میرساندیم و من میفهمیدم که پدرم منظورش خیلی بیشتر از همین یک جمله بوده. در نتیجه، من عادت کردهام که قضاوتهایم را توی دلم نگه دارم و همین خصوصیت باعث شده که باطن عجیب و غریب خیلی از آدمها برایم رو بشود و در عین حال گرفتار آدمهای پرچانهی کارکشتهای بشوم.







شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













