%21


تانگوی شیطان
3٫0
(27)
0 نظر
نویسنده:
مترجم:
قیمت:
335٬750 تومان
425٬000
دفعات مشاهده کتاب
5352
علاقهمندان به این کتاب
71
میخواهند کتاب را بخوانند.
6
کتاب را پیشنهاد میکنند
4
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات نگاه منتشر کرد: «استاد مجار روايت آخرالزماني که قابل قياس با گوگول و ملويل است» (سوزان سونتاگ) «نگاه کراسنا هورکايي به جهان يادآور نفوس مردهي گوگول است و فرسنگا با دغدغههاي حقير نويسندگان معاصر فاصله دارد» (و.گ.سبالذ) «تنها پيشنهاد من به کساني که کتابهايم را نخواندهاند اين است که از خانه بيرون بروند، جايي-مثلا کنار يک نهر آب- بنشينند و هيچکاري نکنند، به هيچ چيز فکر نکنند و مانند سنگهاي کف رودخانه در سکوت سرجايشان بمانند. سرانجام کسي را ملاقات خواهند کرد که کتابهاي من را خواندهاست.» (لسلوکراسناهورکايي) فروشگاه اينترنتي 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9786003760936
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
288 صفحه
نوبت چاپ
7
وزن
334 گرم
سال انتشار
1402
وقتی نام لاسلو کراسناهورکایی (László Krasznahorkai) در سال ۲۰۲۵ در میان فهرست برندگان جایزه نوبل ادبیات قرار گرفت، بسیاری از منتقدان گفتند که جهان ادبیات بالاخره به نویسندهای ادای احترام کرد که سالهاست در سکوت و وسواس، مرزهای روایت و زبان را جابهجا کرده است. یکی از مهمترین و درخشانترین آثار او، رمان «تانگوی شیطان» (Satantango) است؛ اثری که نخستینبار در سال ۱۹۸۵ در مجارستان منتشر شد و از همان ابتدا به عنوان یکی از آثار شاخص پستمدرنیسم اروپای شرقی شناخته شد.
این رمان نه تنها خواننده را در یک فضای وهمآلود و متافیزیکی فرو میبرد، بلکه در لایههای زیرین خود، استعارهای از فروپاشی نظام اجتماعی، ناامیدی انسان مدرن و جستوجوی بیپایان او برای معناست. تانگوی شیطان داستانی دربارهی زندگی نیست؛ بلکه تجربهای است از خودِ ویرانی، از ناتوانی بشر در مواجهه با پوچی و از امیدی که به رغم همهچیز، همچنان زنده است.
این رمان نه تنها خواننده را در یک فضای وهمآلود و متافیزیکی فرو میبرد، بلکه در لایههای زیرین خود، استعارهای از فروپاشی نظام اجتماعی، ناامیدی انسان مدرن و جستوجوی بیپایان او برای معناست. تانگوی شیطان داستانی دربارهی زندگی نیست؛ بلکه تجربهای است از خودِ ویرانی، از ناتوانی بشر در مواجهه با پوچی و از امیدی که به رغم همهچیز، همچنان زنده است.
خلاصهی داستان
داستان در روستایی متروک و منزوی میگذرد؛ جایی در دل بارانهای بیپایان، گل و باتلاق، که گویی از زمان و جهان جدا شده است. خانهها در حال پوسیدناند، مردم از گرسنگی و تنهایی در هم شکستهاند و هیچ آیندهای پیش رویشان نیست. همهچیز در حالت تعلیق و انتظار فرو رفته — تا اینکه خبری به گوش اهالی میرسد:
ایریمیاس، مردی که سالها پیش مرده پنداشته میشد، زنده است و بازمیگردد.
این خبر به سرعت در روستا میپیچد و مانند جرقهای در تاریکی، در دل روستاییان ناامید، نوری از امید میتاباند. آنها باور دارند که بازگشت ایریمیاس آغاز نجات است، شاید حتی نوعی رستگاری. اما این امید، همانقدر شکننده است که گل و لای زیر پایشان.
در ادامه، روایت بهصورت چندلایه و غیرخطی پیش میرود. کراسناهورکایی از زاویهدیدهای گوناگون استفاده میکند؛ ما از ذهن چند شخصیت مختلف وارد ماجرا میشویم - از دهقانان و مستها گرفته تا زنانی فراموششده و حتی کودکی که در تنهاییاش دیوانه میشود.
ایریمیاس در نهایت بازمیگردد، اما او بیشتر از آنکه ناجی باشد، یک فریبندهی ماهر است؛ شخصیتی مرموز، کاریزماتیک و دوگانه که بهنوعی در مرز میان پیامبری و شیطانی حرکت میکند. او با سخنانش، مردم را به گرد خود جمع میکند، به آنها وعدهی نجات و آغاز دوباره میدهد، اما نتیجهی این وعدهها چیزی جز فروپاشی عمیقتر و بازگشت به پوچی نیست.
رمان در حلقهای بسته شکل گرفته است؛ ساختار آن مانند خودِ تانگوست - شش قدم به جلو، شش قدم به عقب و در پایان، خواننده درمییابد که هیچچیز تغییر نکرده و این رقص، همان چرخهی بیپایانِ سقوط است.
ویژگیهای مثبت کتاب
نثر موسیقایی و خیرهکننده
کراسناهورکایی در «تانگوی شیطان» از زبانی استفاده میکند که بیش از آنکه روایتگر باشد، جریان دارد. جملههای او گاهی بسیار طولانیاند - در حد یک صفحه یا بیشتر - اما هر واژه در خدمت ریتم است. نثر او مانند موسیقی باران، سنگین و پیوسته است، و خواننده را به درون ذهن شخصیتها میکشاند. فضاسازی منحصربهفرد
اگر بخواهیم تنها با یک واژه فضای کتاب را توصیف کنیم، آن واژه «ویرانی» است. اما این ویرانی فقط بیرونی نیست؛ در روح و ذهن شخصیتها هم رسوخ کرده است. کراسناهورکایی چنان مهارت دارد که از چیزهای ساده - بوی خاک، صدای چکیدن باران، زوزهی باد - جهانی کابوسوار میسازد که در آن امید نیز رنگی از تباهی دارد. تمثیل و لایهمندی فلسفی
«تانگوی شیطان» فقط یک رمان روستایی نیست؛ تمثیلی است از اجتماع انسانی، از ساختارهای قدرت، از دین و سیاست و خودِ مفهوم ایمان. ایریمیاس میتواند نمادی از نجاتدهندههای دروغین باشد، از رهبران و پیامبرانی که مردم در ضعف و ترس، به آنها پناه میبرند. این اثر، پرسشی عمیق دربارهی طبیعت امید و خودفریبی انسان مطرح میکند. ساختار دورانی و فرم خلاقانه
رمان ساختاری شبیه به رقص تانگو دارد. بخشهای ابتدایی به سمت فاجعه حرکت میکنند، سپس روایت در نیمهی دوم همان مسیر را برعکس طی میکند. این ساختار حلقوی، نه تنها فرم را با محتوای اثر پیوند میدهد، بلکه نمادی از چرخهی بیپایان تباهی بشر است.این کتاب مناسب چه کسانی است؟
اگر به دنبال رمانی هستید که در چند ساعت تمام شود و ذهنتان را خسته نکند، تانگوی شیطان برای شما نیست. این کتاب، چالشی فکری و حسی است؛ از آن دسته آثاری که باید در سکوت خوانده شود و هر فصلش زمان میخواهد تا در ذهن تهنشین شود.
اما اگر از رمانهایی مثل ابله داستایوفسکی، بیابان تاتارهای دینو بوتزاتی، یا در انتظار گودوی بکت لذت بردهاید، این کتاب میتواند یکی از تجربههای منحصربهفرد شما باشد.
«تانگوی شیطان» برای کسانی مناسب است که از آثار فلسفی، نمادین و عمیق لذت میبرند؛ کسانی که در ادبیات، بهدنبال معنا و ساختار هستند، نه فقط روایت.
همچنین اگر به رمانهای پستمدرن، ادبیات اروپای شرقی یا آثار سینمایی تارکوفسکی و بلا تار علاقه دارید، این کتاب بدون شک شما را مجذوب خواهد کرد.
معرفی کتابهای مشابه
اگر از فضای تاریک، فلسفی و شاعرانهی «تانگوی شیطان» خوشتان آمده، مطالعهی آثار زیر میتواند تجربهی مشابهی برایتان باشد:
کوری - ژوزه ساراماگو
رمان کوری (Blindness) نوشتهی ژوزه ساراماگو، نویسنده پرتغالی و برنده نوبل ادبیات ۱۹۹۸، یکی از تکاندهندهترین تمثیلهای قرن بیستم دربارهی فروپاشی تمدن است. داستان با نابینایی ناگهانی مردی در پشت فرمان آغاز میشود؛ نابیناییای سفید و درخشان که خیلی زود مانند یک بیماری واگیردار، تمام شهر را فرا میگیرد. دولت برای مهار بحران، نابینایان را قرنطینه میکند، اما درون آن اردوگاه، انسانیت به سرعت از بین میرود.
ساراماگو در این اثر با نثری خاص، بدون نقطهگذاری سنتی و با جملههایی طولانی، جریان آگاهی جمعی را به تصویر میکشد. در جهانی که چشمها کورند، اخلاق، قانون و حتی رحم نابود میشوند و تنها یک زن - همسر دکتری که نابینا شده - بیناست؛ صدای وجدان بشری در دل تباهی.
«کوری» استعارهای است از جامعهای که دیدن را از دست داده؛ نه فقط دید فیزیکی، بلکه توانایی درک حقیقت و شفقت. این رمان تلخ و فلسفی، ما را به پرسش وامیدارد: در جهانی پر از خشونت و خودخواهی، آیا بینایی واقعاً نجاتدهنده است یا فقط باری سنگینتر بر وجدان ما؟
سقوط - آلبر کامو
رمان سقوط (La Chute) اثر آلبر کامو، یکی از شخصیترین و عمیقترین نوشتههای اوست. این اثر در قالب گفتوگویی طولانی و یکطرفه روایت میشود؛ راوی، ژان-باتیست کلمانس، وکیل مشهوری است که در کافهای در آمستردام برای مخاطبی خاموش از گذشتهی خود اعتراف میکند.
کلمانس مردی است که زمانی خود را نیکسرشت و درستکار میدانست، اما پس از رویدادی ساده - نجاتندادن زنی در حال خودکشی - با حقیقتی تکاندهنده روبهرو میشود: تمام فضیلتهایش، تنها نقابی برای خودخواهی بودهاند. او از آن پس به «قاضی-اعترافکننده» تبدیل میشود؛ کسی که با اعتراف به گناه، دیگران را نیز به گناه خودشان آگاه میکند.
کامو در «سقوط» با نثری تند و اندیشمندانه، مفاهیم گناه، قضاوت، پوچی و مسئولیت اخلاقی را میکاود. این کتاب آینهای است روبهروی خواننده، که در آن، هرکس سایهای از خود را میبیند. در جهانی بیخدا و بیمعنا، کامو نشان میدهد که سقوط واقعی انسان، نه از آسمان، بلکه از درون خویش آغاز میشود.
دربارهی نویسنده
لاسلو کراسناهورکایی متولد ۱۹۵۴ در مجارستان است. او یکی از مهمترین نویسندگان معاصر اروپاست و آثارش به دلیل نثر خاص، جملههای طولانی و مضامین فلسفی شناخته میشوند.
کراسناهورکایی تحصیلاتش را در رشتههای حقوق و زبان مجاری گذراند و پس از آن به نوشتن داستانهای کوتاه و رمانهایی با مضامین آخرالزمانی و استعاری پرداخت.
او به ندرت مصاحبه میکند، چهرهای درونگرا و منزوی دارد و معمولاً آثارش را در سکوت و انزوا خلق میکند. منتقدان از او به عنوان وارث روح داستایوفسکی و کافکا یاد میکنند؛ نویسندهای که جهان را بیپرده و بیرحمانه میبیند.
کراسناهورکایی در کنار نویسندگی، همکاری نزدیکی با کارگردان مجارستانی بِلا تار داشت. اقتباس سینمایی «تانگوی شیطان» در سال ۱۹۹۴ با کارگردانی بلا تار ساخته شد؛ فیلمی هفتساعته، سیاهوسفید و شاعرانه که یکی از شاهکارهای سینمای هنری جهان به شمار میرود.
سخن پایانی
تانگوی شیطان از آن دسته آثاری است که خواندنش آسان نیست، اما فراموشکردنش غیرممکن است. این کتاب نه تنها دربارهی مردمانی در یک روستای متروک است، بلکه دربارهی خودِ انسان معاصر است؛ دربارهی ما، که در میان آشوب، فساد و تکرار، همچنان به امیدِ نجاتی نادیدنی چنگ میزنیم.
خواندن این رمان، تجربهای است از فرو رفتن در بارانی بیپایان، در تاریکی ذهن، و در جستوجوی نوری که شاید هرگز پیدا نشود. اما همانطور که کراسناهورکایی در تمام آثارش نشان میدهد، ارزش زندگی نه در یافتن رهایی، بلکه در ادامه دادنِ رقص است - حتی اگر آن رقص، تانگوی شیطان باشد.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
سید مجتبی پژمان
10 تیر 1402
2
تو این طویله به دنیا میآیم مثل خوک تو کثافت خودمون غلت میزنیم آخرش هم سر در نمی آریم این همه این ور اون ور زدن و شاخ به شاخ شدن با مشکلات که آخرش یا به طغار غذا ختم میشه یا به این که دم غروب نعشمون بیفته رو تخت چه فایده ای داره.
سید مجتبی پژمان
10 تیر 1402
1
بعضی چیزا اشتباهه خیلی وقته ایمان دارم که هیچ فرقی بین من و یه حشره، یه حشره و رودخونه یا به رودخونه و صدای فریادی که بلند شه نیست هیچ چیز هیچ مفهومی نداره فقط شبکه ای از چیزهاییه که به هم وابسته ان و این وابستگی بسته به شرایط کم و زیاد میشه همه چی فقط تو کله ی ما میگذره ربطی به چیزی که میبینیم یا میشنویم یا حس میکنیم و مدام ما رو به اشتباه می اندازه
سید مجتبی پژمان
08 تیر 1402
1
تا آن لحظه گمان می کرد تنها شکست، تحمل ناپذیر است اما حال متوجه شده بود پیروزی را نیز نمی توان تاب آورد، آن چه در آن تلاش مذبوحانه شرمنده اش می کرد برتری اش نبود، بلکه این بود که کوچک ترین احتمال شکستی وجود نداشت.
شاید بپسندید














از این نویسنده














335٬750 تومان
425٬000
%21


























