%20


دفعات مشاهده کتاب
3991
علاقهمندان به این کتاب
77
میخواهند کتاب را بخوانند.
5
کتاب را پیشنهاد میکنند
3
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
3
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
انتشارات ماهي منتشر کرد:
اولریکا و هشت داستان دیگر نُه داستان کوتاه از خورخه لوئیس بورخس را دربرمیگیرد: «اولریکا»، «فرقهی سی»، «شب عطیهها»، «اوندر»، «خدعهی جنگی»، «ابِلینو ارِدوندو»، «جده»، «دوئل» و «دوئلی دیگر». مترجم داستانهای این مجموعه را از دو کتاب بورخس برگزیده است؛ شش داستان نخست از کتاب شن و سه داستان آخر از گزارش برودی. آلبرتو مانگوئل، نویسندهی آرژانتینی که در نوجوانی برای بورخس که بیناییاش را از دست داده بود کتاب میخواند، در کتاب با بورخس سرچشمهی زبان و آثار بورخس را چنین معرفی کرده است: «زبان بورخس کموبیش از گپوگفتهای روزانهاش سرچشمه میگرفت، از عادت لذتبخش بحث و گفتوگو با دوستانش بر سر میز کافهای یا دور میز شام. گفتوشنودی توأم با ذکاوت و ظرافت طبع در باب پرسشهای بزرگ ابدی.»
فروشگاه اينترنتي 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
مترجم
نشر
شابک
9789642091836
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
جیبی
تعداد صفحه
96 صفحه
نوبت چاپ
8
وزن
70 گرم
سال انتشار
1403
کتاب «اولریکا» (Ulrikke) مجموعهای از نُه داستان کوتاه اثر خورخه لوئیس بورخس (Jorge Luis Borges) نویسندهٔ مشهور آرژانتینی است که از گلچین مجموعه داستانهای کتاب شن (The Book of Sand) و به اسپانیایی (El libro de arena) گردآوری شده است. مترجم داستانهای این مجموعه را از دو مجموعهٔ کتاب شن (شش داستان نخست) که در سال ۱۹۷۵ منتشر شد و گزارش برودی (Doctor Brodie's Report ) (سه داستان آخر) که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد، برگزیده است. داستان «اولریکا» قابلتوجهترین داستانِ کوتاه این مجموعه است چون یکی از معدود داستانهای بورخس است که در آن زنان و مسائل جنسی نقش محوری دارند. در این داستان، یک استاد اسطورهشناسی نورث، شیفتهٔ زنی نروژی میشود که در یورکشایر با او آشنا شده است. داستانهای این مجموعه از زبان اسپانیایی به فارسی برگردانده شدهاند.
دربارهٔ کتاب
.
کتاب «اولریکا» مجموعهای از داستانهای «اولریکا»، «فرقهٔ سی»، «شب عطیهها»، «اوندر»، «خدعهٔ جنگی»، «ابِلینو ارِدوندو»، «جده»، «دوئل» و «دوئلی دیگر» اثر خورخه لوئيس بورخس است. شش داستان نخست این کتاب از کتاب شن انتخاب شده، که یکی از آخرین و بهیادماندنیترین مجموعه داستانهای این نویسنده است. داستانهای این کتاب شیفتگی بورخس به بینهایت، زمان و محدودیتهای درک انسان را منعکس میکند. این مجموعه تأملات بورخس در اواخر دوران حرفهایش در مورد مرگ، پوچی بینهایت و جستوجوی گریزان برای معنا در جهانی بدون مرزهای مشخص را نشان میدهد.سه داستان آخر این مجموعه از کتاب گزارش برودی و نشاندهندهٔ یک تغییر در سبک نویسنده است. بورخس پس از سالها نوشتن داستانهای پیچیده و پرپیچوخم، به سبک روایی سادهتر و مستقیمتری که از داستانسرایی قرن نوزدهم الهام گرفته شده بود، روی آورد. داستانهای این مجموعه نیز بر تضاد اخلاقی، خشونت و جنبهٔ بدوی طبیعت انسان تمرکز دارند.
در حالی که شخصیتهای مجموعه داستانهای کتاب شن با وقایع متافیزیکی دستوپنجه نرم میکنند، مجموعه داستانهای گزارش برودی بازتابهای خود را در واقعیتهای خام و بیرحمانهٔ بشریت بنا میکند و در کنار هم این مجموعه داستانها، دامنهٔ خارقالعادهٔ هنر ادبی بورخس و دغدغهٔ پایدار او برای نشان دادن اسرار وجود، اخلاق و روح انسان را آشکار میکند.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
.«اولریکا» مجموعهای از داستانهای کوتاه دو مجموعهٔ قابل توجه بورخس است که عمق و تکامل نبوغ ادبی او را به نمایش میگذارند. این مجموعه داستانها بلوغ نثر بورخس را منعکس کرده و داستانهای سورئال و متافیزیکی آن، هویت و ماهیت ناشناختهٔ واقعیت را بررسی میکند. بورخس در این داستانهای کوتاه با روایتهای خاص و ریشهدار خود، بر غرایز انسانی، اخلاق و خشونت متمرکز شده است. داستانهای این مجموعه در کنار هم، قطبهای عاطفی و فکری هنر بورخس، شیفتگی او به بینهایت و درک او از هستهٔ اولیه وجود انسان را نشان میدهند. ویژگیهای برجستهٔ این کتاب عبارتاند از:
• کاوش در بینهایت و ناشناختهها: بورخس مضامین همیشگی خود در مورد بینهایت، پارادوکس و محدودیتهای دانش را دوباره در این داستانها بررسی میکند. داستانهایش، خواننده را با معماهای متافیزیکی روبرو میکنند.
• تغییر به رئالیسم و شفافیت اخلاقی: بورخس برخلاف آثار اولیهاش، سبک داستانسرایی سادهتر و تقریباً کلاسیکی را در برخی از داستانهای کوتاه این مجموعه، اتخاذ میکند. داستانهایش بیشتر بر وحشیگری، ایمان و تضاد فرهنگی انسان تمرکز دارند.
• دوگانگی سبکی و تکامل هنری: با خواندن این داستانهای کوتاه، با دامنهٔ هنری بورخس آشنا خواهید شد: از ساختارهای انتزاعی و بینهایت گرفته تا روایتهای مستقیم دربارهٔ طبیعت انسان.
• داستانهای تأملبرانگیز: تضادهای داستانهای کوتاهِ بورخس، نویسندهای را نشان میدهد که از بازآفرینی خود نمیترسد و ثابت میکند که پرسشهای فکری و داستانسرایی احساسی میتوانند در یک جهان ادبی همزیستی داشته باشند.
• بینش فلسفی و روانشناختی: داستانهای کوتاهِ کتاب «اولریکا» توانایی بینظیر بورخس را در بافتن اندیشههای فلسفی در قالب روایتهای کوتاه و قدرتمند آشکار میکنند.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
.
این مجموعه داستان برای خوانندگانی است که از مطالعهٔ داستانهای تأملبرانگیز که فلسفه، تخیل و روانشناسی را در هم آمیخته باشند، لذت میبرند. دانشجویان و علاقهمندان به ادبیات جهان، فلسفه یا داستانهای آمریکای لاتین و همچنین نویسندگانی که به داستانهای الهامبخش بورخس علاقه دارند نیز مطالعهٔ این کتاب را بسیار ارزشمند خواهند یافت.چرا رمان «اولریکا» را بخوانیم؟
.
• پیچیدگی بینهایت وجود را بررسی میکنند: در این داستانهای کوتاه، بورخس ایدههای فلسفی انتزاعی را به آثار تخیلی جذاب تبدیل میکند. داستانهایش با هویت و ناشناختهها سروکار دارند. آنها خوانندگان را به مواجهه با سؤالاتی دعوت میکنند که پاسخهای آسانی ندارند: وقتی دانش هیچ محدودیتی ندارد چه اتفاقی میافتد؟ آیا میتوانیم واقعاً خودمان را بشناسیم؟ بورخس از نمادهای سورئال برای تجسم وسعت عظیم واقعیت استفاده میکند. خواندن این داستانها مانند ورود به هزارتوی اندیشه است که در آن عقل و رمز و راز در هم میآمیزند و خواننده را هم آشفته و هم روشن میسازند.• جنبه اخلاقی و انسانی بورخس را آشکار میکنند: داستانهای کوتاه کتاب «اولریکا» بورخس متفاوتی را نشان میدهند. آنها نویسندهای را نشان میدهند که به جای درون، به بیرون نگاه میکند. او معماهای متافیزیکی را با تنش اخلاقی و تراژدی انسانی عوض میکند. داستانهایش صریح، مختصر و مبتنی بر واقعیت هستند و ایمان، خشونت و تکبر فرهنگی را بررسی میکنند. بورخس از طریق سادگی خود، نیروهای اولیهای را که رفتار انسان را هدایت میکنند، آشکار میکند. این تغییر به سمت واقعگرایی، راهی جدید برای ارتباط با آثار او به خوانندگان میدهد.
• نشان میدهند که چگونه سبک و محتوا میتوانند با هم تکامل یابند: خواندن این داستانهای کوتاه در کنار هم، نگاهی نادر به تکامل یک هنرمند است. برخی از این داستانها نشان میدهند که بورخس نثر خود را به اصول اولیهاش تقلیل میدهد، در حالی که برخی دیگر، بازگشت او به شگفتی بینهایت و عمق فلسفی را نشان میدهند. این تضاد سبکی، تجربهٔ خواننده را غنیتر میکند و نشان میدهد که چگونه وضوح و رمز و راز میتوانند در نوشتههای عالی همزیستی داشته باشند. برای خوانندگان، این فقط مواجهه با داستانهای بورخس نیست، بلکه مواجهه با ذهن نویسندهای است که پیوسته چگونگی بیان حقیقت توسط داستانها را از نو ابداع کرده است.
• دیدگاه خواننده را در مورد زندگی، هنر و معنا گسترش میدهند: این داستانهای کوتاه گرچه با هم متفاوت هستند، اما یک هدف واحد را دنبال میکنند؛ آنها میخواهند خوانندگان را وادار به زیر سوال بردن همهٔ آنچه فکر میکنند میدانند، بکنند داستانهای بورخس تجربیات روزمره را به استعارههایی برای سرنوشت، زمان و آگاهی تبدیل میکنند. بورخس در این داستانها به ما یادآوری میکند که ادبیات میتواند هم یک چالش فکری و هم آینهای برای روح انسان باشد.
کتاب «اولریکا» را بخوانید چون مجموعهای از داستانهای خواندنی بورخس است و در کنار هم، طیف کاملی از تسلط ادبی بورخس را آشکار میکنند. مجموعه داستانهای این کتاب از کاوشهای متافیزیکی در باب بینهایت تا هویت و تأملات ریشهدار را در برمیگیرند تا اخلاق و غریزههای انسانی را نشان بدهند. این داستانهای کوتاه، خوانندگان را به تفکر عمیق در مورد ماهیت وجود فرا میخوانند و درعینحال آنها را با داستانهای فشرده و زیبایی همراه میسازند که برخی منعکسکنندهٔ اسرار بیکران جهان هستند و برخی دیگر حقایق خام رفتار انسان را به نمایش میگذارند.
دربارهٔ نویسنده
.
خورخه لوئیس بورخس شاعر، نویسندهٔ داستان کوتاه، مقالهنویس و مترجم آرژانتینی در ۱۸۹۹ به دنیا آمد و در ۱۹۸۶ درگذشت. بورخس را یکی از چهرههای کلیدی در ادبیات اسپانیایی زبان و بینالمللی میدانند که معروفترین اثرش «باغ گذرگاههای هزارپیچ» (The Garden of Forking Paths) است. بورخس در بوئنوس آیرس به دنیا آمد و بعداً در ۱۹۱۴ به همراه خانوادهاش به سوئیس نقلمکان کرد و در کالج دو ژنو تحصیل کرد و به همراه خانوادهاش به اروپا و اسپانیا سفر کرد. در بازگشت به آرژانتین در سال ۱۹۲۱، بورخس شروع به انتشار اشعار و مقالات خود در مجلات ادبی سورئالیستی کرد. او همچنین به عنوان کتابدار و مدرس عمومی کار میکرد. در سال ۱۹۵۵ به عنوان مدیر کتابخانه عمومی ملی و استاد ادبیات انگلیسی دانشگاه بوئنوس آیرس شد و به چندین زبان مسلط بود. او در ۵۵ سالگی کاملاً نابینا شد. او را یک چهرهٔ کلیدی در ادبیات اسپانیایی زبان در نظر میگیرند. معروفترین اثرش در دههٔ ۱۹۴۰ منتشر شد و مجموعهای از داستانهای کوتاه بود. آثار بورخس به ادبیات فلسفی و ژانر فاتتزی کمک کرده است و تأثیر زیادی بر جنبش رئالیستی جادوییِ ادبیات آمریکای لاتین در قرن بیستم گذاشته است.
معرفی کتاب مشابه: ایزِرگیل عجوزه و داستانهای دیگر (Old Izergil and other stories)
.
کتاب «ایزِرگیل عجوزه و داستانهای دیگر» مجموعهای از داستانهای کوتاه، اثر ماکسیم گورکی (Maxim Gorky) نویسندهٔ روسی است که داستان کوتاه عاشقانهٔ «ایزرگیل عجوزه» از این مجموعه، برای اولین بار در پاییز ۱۹۸۴ و در اواخر قرن نوزدهم منتشر شد. این داستان سه بخش مجزا دارد و داستانی در دل داستانی دیگر است. راویان این داستان نویسنده و قهرمان کتاب «ایزرگیل عجوزه» هستند که گورکی در این داستان فرهنگ عامه، افسانه و تجربیات انسانی را در هم آمیخته و به بررسی موضوعاتی مثل آزادی، معنای واقعی زندگی و عشق پرداخته است. با خواندن این داستان و سایر داستانهای کوتاه این کتاب میتوانید در دنیای روشن و رسای قهرمانان گورکی غرق شوید.با وجود اینکه داستانهای این کتاب با داستانهای «اولریکا» از سنتها و دورههای ادبی متفاوتی میآیند، اما درست مانند داستانهای بورخس، تمرکز قابل توجهی بر طبیعت انسان، داستانسرایی و تأمل اخلاقی دارند. هر دو نویسنده از داستانسرایی فشرده و نمادین برای تأمل در حقایق جهانی استفاده میکنند، اغلب مرزهای بین واقعیت و افسانه را محو میکنند و خوانندگان را به بررسی الگوهای عمیقتر زندگی، اخلاق و هستی دعوت میکنند. از جمله شباهتهای هر دو کتاب میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
• کاوش در طبیعت و اخلاق انسان: هم گورکی و هم بورخس از داستانهای خود برای بررسی فضایل، رذایل و پیامدهای اخلاقی اعمال انسان استفاده میکنند. در هر دو مورد، از خوانندگان دعوت میشود تا از طریق روایت، در مورد مسائل اخلاقی تأمل کنند.
• استفاده از نمادگرایی و تمثیل: گورکی از فولکلور و چهرههای افسانهای به عنوان نمادهایی برای ایدههای گستردهتر در مورد زندگی، آزادی و مرگ استفاده میکند. بورخس نیز به طور مشابه از اشیای سورئال، کتابهای بینهایت و بدلها برای نمادسازی مفاهیم فلسفی و وجودی استفاده میکند.
• محو واقعیت در داستان: هر دو نویسنده رویا، خیال و دنیای واقعی را در هم میآمیزند و غیرممکن را ملموس جلوه میدهند. هر دو نویسنده از ابهام روایی برای درگیر کردن خوانندگان در تفکر و شگفتی استفاده میکنند.
• داستانسرایی فشرده و تأملبرانگیز: هم گورکی و هم بورخس داستانهای کوتاه و موجزی خلق میکنند که لایههای معنایی را در خود جای دادهاند. هر داستان، جهانی مینیاتوری است که مملو از پرسشهای اخلاقی، فلسفی یا وجودی است.
سخن پایانی
.
داستانهای کوتاهِ کتاب «اولریکا» در کنار هم نوعی دیالوگ بین دو سوی یک ذهن درخشان هستند. آنها به سوی بینهایت میروند و وسعت گیجکنندهٔ اندیشهٔ انسان و اسراری را آشکار میکنند که شاید فراتر از درک ما انسانها باشند. بورخس در این داستانهای کوتاه به سوی شرایط انسانی روی میآورد و داستانهای خود را بر پایهٔ خون، ایمان و تضاد اخلاقی بنا میکند. بین این داستانهای کوتاه، تصویری کامل از هنر ادبی بورخس نهفته است؛ تصویری که از آسمان تا زمین، از رویا تا واقعیت را در برمیگیرد. بورخس در این داستانهای کوتاه، خواننده را با غیرممکنها روبهرو میکند. او داستانهایی را میگوید که سؤالاتی را در ذهن خواننده شکل میدهند که مدتها پس از آخرین صفحه، هنوز هم در ذهن خواننده پژواک مییابد. او در این داستانها خواننده را با جوهرهٔ خام بشریت رودرو کرده و به موضوعاتی مانند غرور، ظلم، ایمان و بقا میپردازد. این داستانها در کنار هم نشان میدهند که نبوغ ادبی بورخس محدود به معماهای فکری نبوده، بلکه به راحتی میتواند حقایق اخلاقی و عاطفی خودِ زندگی را نیز به تصویر بکشد.
داستانهای کوتاه بورخس گرچه در راهروهای بیپایان تخیل و در دشتهای غبارآلود آرژانتین در حرکت هستند، اما عمیقترین نیاز انسانها برای درک و معنا بخشیدن به زندگی را منعکس میکنند. اگر به داستانهای کوتاه علاقه دارید و دوست دارید با نثر بورخس آشنا شوید، خواندن این کتاب را به شما توصیه میکنیم.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
.
نخواستم وارد بحث و جدل شوم. در جوابش گفتم: «برونهیلد، طوری قدم برمیداری انگار میخواهی شمشیری در بستر میانمان جدایی بیندازد.»ناگهان خود را مقابل مهمانسرا یافتیم. هیچ تعجب نکردم که اسم این مهمانسرا هم «نورثرن این» بود.
اولریکا فریادزنان از بالای پاگرد گفت: «زوزهٔ گرگ را شنیدی؟ در انگلستان دیگر گرگی پیدا نمیشود. عجله کن.»
وقتی از پلکان بالا میرفتم، متوجه شدم که دیوارها را با کاغذدیواریهایی به سبک ویلیام موریس پوشاندهاند، به رنگ سرخ تیره و با نقوش درهم تنیدهٔ میوهها و پرندهها. اول اولریکا وارد شد. سقف کوتاه اتاق تاریک دو شیب داشت. تصویر بستر موعود در شیشههای کدر منعکس میشد و ماهون براق و صیقل داده مرا به یاد آبگینهٔ کتاب مقدس میانداخت. اولریکا لباسهایش را درآورده بود. مرا به اسم واقعیام صدا کرد، خاویر. حس کردم برف تندتر میبارد. دیگر از مبل و اثاث و آینهها اثری نبود. هیچ شمشیری میانمان جدایی نمیانداخت. زمان چون شنهای روان در گذر بود. عشق، سالخورده و فرتوت، در تیرگی سایهها جاری شد و برای نخستین و واپسین بار تصویر اولریکا را تصاحب کردم.
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.
قاسم لاری دشتی
26 آبان 1400
بد نیست. ولی بنظرم بهتره الکی سمت بورخس نرفت. باید علاقه داشت به سبک نوشتارش.
0
0
محمدحسن دائمی
26 آبان 1400
این مجموعه داستان برای من خالی از جذابیت نبود.
یکی از ویژگی های کتاب اطلاعات بیش از حد و خیلی جزیی در مورد وقایع تاریخی و رویدادهای خاصه؛ اما در اکثر داستانها، در لحظات پایانی یک اتفاق مهم و حیرت انگیز میفته که باعث میشه نظرتون نسبت به داستان عوض بشه و در مجموع بارضایت اون داستان رو به اتمام برسونید.
0
0
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم
































































