

انتشارات آشيان منتشر کرد: کتابي که به من امانت داده بودي، حتي اگر گمش ميکردم، باز هم دستهايت را ميديدم که اين پارهي آتش را محکم گرفتهاند تا از سرماي جهان در امان بماني. دستت روي صفحهاي، زير چند کلمه را با مداد خط کشيده است. هيچ پاک کني براي محو اين زمين لرزه وجود ندارد. سخنم را درياب: فقط ميخواهم بگويم که نفس کشيدن، تنها نفس کشيدن بدون تو، يا به سوي پنجرهي برف گرفته قدمي برداشتن، مانند آن است که ميلياردها بار خنجرم بزنند. آدمهايي هستند که دوست داريم دائما حرف بزنند، که صدايشان تا آخر دنيا ادامه داشته باشد. شنيدن صدايت را دوست داشتم افت و خيزهاي نفست، آن تار صوتي آفتابي صدايت را بشنوم. شيوهي بازگشت تو از گذشته، برداشتن آجري از ديوار زمان و نشان دادن لبخند کوتاهي از روزنهي آن، چقدر زيباست. لبخند تنها نشانهي گذر ما از جهان هستي است. فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













