

جنایت و مکافات (گالینگور)
انتشارات نگاه منتشر کرد:
داستايوسكى جنايت و مكافات را در سالِ 1866 نوشت. هفت سال پيش از نگارشِ آن، در سالِ 1859، در نامهاى به برادراَش، گفته بود طرحِ اين داستان را در زندان ريخته، در دورانى كه «با درد و دريغ و سرخوردگى» روزگار مىگذراند. او اين اثر را «اقرارنامهيى در شكلِ رمان» خوانده بود و گفته بود قصد دارد آن را با «خونِ دل»اَش بنويسد.
بسياري جنايت و مکافات را شاهکار نويسنده مي دانند.« جنايت و مکافات » بازي خير و شر است در نهاد آدمي، نداي وجدان است و گريبانگير شدن جنايت جواني که او را دچار ويراني و پريشاني مي کند. راسکولينکف دانشجوي پريشان احوال عاشق و فقير است که ناخواسته اما با قصدي از پيش انديشيده شده، دست به قتل زني ربا خوار مي زند. حضور خواهر زن منجر به دومين قتل توسط وي مي شود و پس از آن ردپاي جنايت، روح و روان او را درهم مي ريزد تا بالاخره در اداره پليس به کار خود اعتراف کند. نويسنده بدون داوري ، خواننده را در برابر پرسشي شگفت قرار مي دهد؛ آيا جنايت امري روا يا نادرست است؟ و اين مبناي همه تفاسير و داوري ها و تحليل ها بر اين اثر شگفت نويسنده است.
فروشگاه اينترنتي 30بوک
دربارهٔ کتاب
داستان «جنایت و مکافات» در سنپترزبورگ روسیه و در سال 1860 رخ میدهد. الکساندر دوم حکومت میکند و در نتیجه شک و تردید سیاسی فراوان است. این کتاب دربارهٔ قتل و رنج روانی است. داستانی بهظاهر ساده اما عمیق که نشان میدهد چطور شخصیت اصلی رمان پس از ارتکاب یک جنایت با دورراهیهای اخلاقی درگیر میشود.
این رمان داستان جوانی متکبر به نام راسکولنیکف را تعریف میکند که از فقر و بدهی زیاد در رنج و عذاب است. او دانشجوی حقوق است، پدرش را سالها پیش از دست داده و دور از مادر و خواهرش در پترزبورگ به تحصیل مشغول است. اما مسائل متعددی ذهن او را سخت مشغول خود میکند و در عینحال سخت میکوشد تا بلکه راهی برای فرار از مشکلات و فقرش پیدا کند.
او زمانی که متوجه میشود خواهر عزیزش قصد دارد بهخاطر پول با مردی ناشایست ازدواج کند کمکم تعادل روانیاش را از دست میدهد و نهایتاً مشکلات و گرسنگی آنقدر به او فشار میآورند که دست به قتل میزند. او تصمیم میگیرد پیرزنی رباخوار را به قتل برساند و اجناس گرویی و پولهای پیرزن را بدزدد؛ پیرزنی غرغرو و بهدردنخور که زندگی یا مرگش برای کسی فرقی ندارد.
برای همین نقشهای میکشد؛ به خانهٔ پیرزن میرود و او را با یک تبر به قتل میرساند اما این تازه آغاز ماجرا است. در حین قتل خواهر پیرزن سر میرسد و او مجبور میشود خواهر پیرزن را هم بکشد. راسکولنیکف ذاتا قاتل نیست و در نتیجۀ ارتکاب جنایت، مشکلات و مسائل اخلاقی زیادی برایش مطرح میشود.
تحلیلی بر داستان
داستایوفسکی شاید جنجالیترین نویسندهٔ قرن نوزدهم باشد. شناختهشدهترین اثرش «جنایت و مکافات» است؛ رمانی که در آن به کاوش عمیق روان انسان میپردازد. در مرکز داستان نیز راسکولنیکف قرار دارد، شخصیتی که رنج زیادی را متحمل میشود و همه اینها به این دلیل است که خود را برتر از یک انسان معمولی میدادند.
در روسیهٔ آن دوران علاوه بر شک و تردید حاکم بر جامعه، وضعیت اقتصادی کشور تأثیرات نامتناسبی بر شهروندان داشت، چون شکاف فزایندهٔ ثروت با افزایش آشفتگی در خیابانها همزمان است. رمان مردی از طبقهٔ پایین را نشان میدهد که فقر او را به سمت شکلگیری یک ایده و آزمایش سوق میدهد. این نظریه میگوید که برخی از مردان از قوانین وضعشده توسط جامعه معاف هستند. برای آزمایش این نظریه، او نقشهٔ قتل را میریزد ولی حضور خواهر پیرزن، نقشهٔ اول او را بهم ریخته و او در یک حالت جنون، اجساد آنها را در صحنه رها میکند. در حین خروج، وضعیت روانیاش شروع به تغییر میکند و خوانندگان را به دنبال زوال روانی خودش میکشاند.
ویژگیهای برجستهٔ کتاب
داستایوفسکی رمان «جنایت و مکافات» را تحتتأثیر آن دورهٔ زمانی و فضای قرن نوزدهم سن پترزبورگ نوشت. جامعهٔ آن زمان در حال گذار از سنتهای قرون وسطایی به غربگرایی بود که تأثیر زیادی بر غیرنظامیان، بهویژه افراد فقیر داشت. بنابراین او در این رمان شخصیتی فقیر ر ا به تصویر میکشد که فقر او را به سمت یک آزمایش ایدئولوژیک سوق میدهد که به ضررش تمام میشود. رویدادهای جاری مانند افزایش خشونت خانگی و قتل نیز بر این رمان تأثیر گذاشتهاند. گرچه این مسئله مهم است اما طرح داستان تنها بخشی از چیزی است که این رمان را بسیار قابل توجه کرده است، آنچه این رمان را قرنها پس از نگارش به یاد ماندنی کرده است، موارد زیر هستند:
- مفهوم زمان: در سراسر جهان زبانشناسان و روانشناسان این اثر را مطالعه کردهاند تا بفهمند این اثر چه تاثیری بر ادبیات داشته است. از طریق مطالعات نمادگرایی، فلسفه و روانشناسی، مشخص شده است که داستایوفسکی چگونه از مفهوم زمان برای بسط داستان استفاده کرده است. زمان در این رمان خطی نیست، بلکه بازتابی از آشفتگی درونی شخصیت اصلی و سقوط او به ورطهٔ گناه است. داستایوفسکی زمان را دستکاری کرده تا تعلیق را تشدید کند، لحظات اضطراب را کِش دهد و لحظات دیگر را سریعتر پیش ببرد تا وضعیت روانی شخصیت را نشان بدهد.
- نمادگرایی: برای انعکاس احساسات و نیتهای پنهان شخصیتها داستایوفسکی از نمادگرایی استفاده کرده است و اغلب آنچه را که نمیتوانند یا نمیخواهند آشکارا بیان کنند، با کمک نمادگرایی آشکار میسازد. لباسهای پاره و وضعیت تبآلود راسکولنیکوف نماد هویت شکسته و سردرگمی اخلاقی اوست، درحالیکه فضای سرکوبگر سن پترزبورگ، ناامیدی و انزوای درونی او را منعکس میکند.
- ایدئولوژی: داستایوفسکی پیامدهای خطرناک نظریههای فکری رادیکال را در صورت جدایی از اخلاق و همدلی انسان در این رمان به تصویر کشیده است. اعتقاد شخصیت اصلی بر اینکه انسان خارقالعاده داریم و هدفی والاتر برای برخی افراد وجود دارد باعث میشود که قوانین اخلاقی را زیرپا بگذارد، دست به قتل بزند و تلاش میکند ثابت کند که فراتر از اخلاق معارفِ جامعه است. بااینحال ایدئولوژی او به سرعت زیر بار گناه، عذاب روانی و انسانیت انکارناپذیر قربانیاش فرو میریزد.
- عشق: عشق جایگاه قدرتمند و دگرگونکنندهای در «جنایت و مکافات» دارد و به عنوان نیرویی رستگاریبخش در میان تاریکی گناه، بیگانگی و ناامیدی عمل میکند. درحالیکه بخش عمدهای رمان بر غرور و سردرگمی اخلاقی شخصیت اصلی متمرکز است، اما رابطهاش با سونیا تبدیل به نمادی از عشق و فداکاری میشود و همین باعث میشود که او شروع به رویارویی با انسانیت خود بکند و به دنبال رستگاری بگردد.
افتخارات و جوایز
از زمان انتشار «جنایت و مکافات» در سال 1866 تا به امروز این اثر جوایز ادبی رسمی دریافت نکرد چون چنین افتخاراتی در روسیهٔ قرن نوزدهم به نویسندگان اعطا نمیشد، اما این رمان به عنوان یکی از بزرگترین آثار ادبیات جهان به رسمیت شناخته شد و تحسین جهانی را برانگیخت. تأثیر آن، جایگاهی ماندگار در میان آثار ادبی برای فئودور داستایوفسکی به ارمغان آورد. فیلسوفان و سایر نویسندگان به دلیل عمق روانشناختی و بینش فلسفی نویسنده این کتاب را ستودند و در طول سالها الهامبخش اقتباسهای بیشماری در فیلم، تئاتر و ادبیات بوده است.
این کتاب مناسب چه کسانی است؟
این رمان مناسب هر کسی است که میخواهد چیزی فراتر از یک داستان ساده بخواند و با پیچیدگیهای اخلاقی انسانی روبهرو شود. این کتاب به ویژه برای خوانندگانی مناسب است که از کاوش عمیق شخصیتها و پرسشهای تأملبرانگیز در مورد گناه، عدالت و رستگاریلذت میبرند. اگر به فلسفه جرم و جنایت و کشمکشهای شدید عاطفی و اخلاقی علاقه دارید، مجذوب سفر شخصیت اصلی این داستان خواهید شد. اگر به دنبال خواندن یک رمان قدرتمند و درعینحال دگرگون کننده میگردید تا شما را به عمیقترین و تاریکترین گوشههای روح انسان ببرد، «جنایت و مکافات» بخوانید.
چرا رمان «جنایت و مکافات» را بخوانیم؟
- عمق روانشناختی: این رمان کاوشی استادانه در ذهن انسان، بهویژه از طریق تضاد درونی، گناه و مبارزه اخلاقی است.
- بینش فلسفی: داستایوفسکی خوانندگان را با پرسشهایی در مورد اخلاق، عدالت، ارادهٔ آزاد و ماهیت شر به چالش میکشد.
- مضامین جادوانه: مسائلی مانند فقر، جرم، بیگانگی و رستگاری حتی امروزه نیز جامعه را درگیر کردهاند و همین رمان را جهانی کرده است.
- شخصیتهای پیچیده: هر شخصیت این رمان لایهلایه و نمادین است. از قدرت آرام سونیا گرفته تا عذاب راسکولنیکوف که منعکسکنندهٔ جنبههای مختلف وضعیت انسان است.
- رستگاری: این رمان بر امکان تحول و رشد شخصی از طریق رنج، عشق و ایمان نوشته شده است.
- ارزش فرهنگی و تاریخی: این کتاب بینشی نسبت به جامعهٔ روسیهٔ قرن نوزدهم و جریانهای فکری مانند نهیلیسم و سودگرایی ارائه میدهد.
دربارهٔ نویسنده
فئودور میخایلوویچ داستایوفسکی که نام او در ایران بهصورت فیودور، داستایِوفسکی و داستایِوسکی نیز تلفظ بزرگترین نویسندهٔ ادبیات روسی است. امروزه نام او بیشتر داستایوفسکی تلفظ یا نوشته میشود. داستایوفسکی یکی از بزرگترین رماننویسان و روانشناسان ادبی جهان است. درونمایه آثار او بیشتر مسائل عمیق سیاسی، اجتماعی و مذهبی است و زندگی شخصیتهای داستانهایش عموماً تحت لقای روانشناسی شکنجه شکلگرفته است. زندگی او به طور عمده به دو بخش کلی تقسیم میشود. قبل و بعد از زندانی شدنش. او فرزند یک پزشک بود و در سال 1821 در مسکو متولد شد. پدرش او را به آکادمی مهندسی نظامی سنپترزبورگ فرستاد و او در سال 1843 از همان آکادمی فارغالتحصیل شد. اما ازآنجاییکه روح او از ابتدا قرین ادبیات بود، بلافاصله از سمت افسری استعفا داد و تن به زندگی بسیار بیثبات بهعنوان یک نویسنده داد.
اولین آثار ارزشمند داستایوفسکی
اولین کتاب او که در ایران با دو نام «مردم فقیر» و یا «بیچارگان»، ترجمه شده است در سال 1846 منتشر و با تحسین منتقدان روبهرو شد. در سال 1847 اون در محافل سوسیالیستی بهقصد مخالفت با نظام رعیتداری به فعالیت پرداخت. این محفل در 23 آوریل 1849 گریبان او را گرفت و او بهخاطر مشارکت در تبلیغات سوسیالیستی غیرقانونی یک گروه سوسیالیستی دستگیر شد. او بعد از گذراندن هشت ماه در زندان، به جرم عضویت در این گروه، به اعدام محکوم شد اما بعداً مشخص شد که این ماجرا نوعی نمایش بهخاطر تنبیه روانی و شکنجه روحی زندانیان بوده است.
تجربیات او دربارهٔ این اعدام ساختگی در کتاب ابله منعکس شده است. او چهار سال در یک اردوگاه کار اجباری دوران محکومیتش را گذراند و بعد از آن هم چهار سال خدمت نظامی پشت سر گذاشت. دوره محکومیت راسکولنیکوف در سیبری نیز که در انتهای کتاب جنایت و مکافات آمده، بر اساس تجربه خود داستایوفسکی در زندانی مشابه در سیبری است.
تاثیر زندان بر آثار داستایوفسکی
زندان بر روی سلامت، افکار، شخصیت و عقیدههای داستایوفسکی تأثیر به سزایی گذاشت. او در زندان اولی حمله صرع را تجربه کرد و همچنین نگرش سیاسیاش تغییر یافت و موضع رادیکال سوسیالیستیاش را که منجر به دستگیریاش شده بود رها کرد و دیدگاهی محافظهکارانه نسبت به ارزشهای سنتی اتخاذ نمود. زندان و سیبری زندگی داستایوفسکی را تغییر داد. آثاری که او قبل و بعد از تبعیدش نوشته، تفاوت فاحشی با هم دارند. او با رویکرد چند صدایی داستان مینویسد و با لحنی متضاد بین شخصیتهایش، مفاهیم مختلفی را بیان کرده و به خوانندگانش یاد میدهد از قضاوتهای ساده انگارانه عبور کنند. داستایوفسکی بیشتر به خاطر سبک مخصوصش معروف است.
توانایی او در بیان روانشناسانهٔ احساسات ظریف افراد شکست خورده و باز تولید وجود افراد مهجور جامعه به گونهای وحشتناک و واقعی تنها ویژگی کار داستایوفسکی است. داستایوفسکی را پیرو راه گوگول میدانند و داستایوفسکی شیفتهٔ گوگول بود و این امر بر کسی پوشیده نیست. او همواره توجهاش را به طبقهٔ پایین جامعه میداد و محیط محقر و زندگی مملو از سختی آنها را به تصویر میکشید. تنها تفاوت میان آن دو لحن کارناوالیستی (هر نوع کنش از سوی توده مردم را میتوان کارناوال نامید.) و اغراق شدهٔ او در بازتاباندن یا توصیف کردن عذابهای اعضای طبقات پایین جامعه است. داستایوفسکی سرانجام در سال 1881 و بعد از ابتلا به بیماریهای مختلفی مثل سل و برونشیت مزمن بر اثر خونریزی ریه درگذشت.
معرفی کتاب مشابه: برادران کارامازوف (The Brothers Karamazov)
موضوعاتی چنین غنی و باارزش تنها در دو داستان دیگر داستایوفسکی «برادران کارامازوف» و «شبهای روشن» پیدا میشوند. دو اثر دیگر از داستایوفسکی که یکی بلند و دیگری داستان کوتاه است و در هر دو شخصیتهایی یافت میشوند که با مشکلات درونی خود دستوپنجه نرم میکنند.
«برادران کارامازوف» یکی از عمیقترین و آخرین اثر فئودور داستایوفسکی است که در آن به مسائل فلسفی، اخلاقی، دینی و خانوادگی پرداخته است. او در این رمان یک خانوادهٔ نابسامان را نشان میدهد که در مرکز آن پیرمردی فاسد و خودخواه به عنوان پدر خانواده قرار دارد. او سه پسر از دو زن مختلف دارد که هر کدام ویژگیهای شخصیتی خودشان را دارند اما بر سر ارثیه و عشق با هم درگیر میشوند و در میانهٔ این درگیریها، پدرشان به طرز مرموزی به قتل میرسد.
شباهتها و پیوندها با «جنایت و مکافات»
هر دو رمان شاهکارهای داستایوفسکی هستند که در آنها مضامین عمیق فلسفی، روانشناختی و اخلاقی را بررسی کرده است. در برادران کارامازوف به دلیل گستردگی داستان به درگیری خانوادگی، موضوعات کمی گستردهتر هستند و از طریق پویایی خانواده، نویسنده ماهیت شر را نیز بررسی کرده است اما در هر دو رمان محدودیتهای اخلاقی و عقل را زیر سؤال میبرد.
- شباهت موضوعات: نویسنده در هر دو اثرش گناه فردی، نسبیگرایی اخلاقی و رستگاری را بررسی کرده است. ایمان در مقابل شک، درگیری خانوادگی، عدالت و اراده آزاد مطرح شده است.
- مضامین مذهبی: مذهب در هر دو رمان یافت میشود اما در «برادران کارامازوف» عمیقتر و آشکارتر است.
- عنصر جنایت: در هر دو رمان محوریت دارد؛ در «جنایت و مکافات» این عنصر نتیجهٔ مستقیم یک ایدئولوژی است، درحالیکه در برادران کارامازوف قتل تبدیل به دریچهای برای بررسی سؤالات وجودی و اخلاقی بزرگتری میشود.
کلام آخر
«جنایت و مکافات» یک رمان کلاسیک و چیزی فراتر از داستانی ساده دربارهٔ جرم و جنایت است؛ این رمان کاوشی عمیق در باب طبیعت، اخلاق و رستگاری انسان است. داستایوفسکی از طریق عذاب و دگرگونیهای شخصیتش بسیار واضح ما را به عنوان خواننده به چالش میکشد تا با تاریکترین بخشهای روح خودمان مواجه شویم.
داستایوفسکی ما را وادار میکند تا قدرت وجدان، رنج و عشق را در جستوجوی معنا در نظر بگیرید. این رمان با مضامین جادوانه و شخصیتهای فراموشنشدنیاش، سنگ بنای ادبیات جهان باقی ماند و رمانی است که مدتها پس از ورق زدن آخرین صفحه، همچنان به آن فکر خواهید کرد و قلبتان را به تپش خواهد انداخت.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
اینها؟ نه! اینها یک مشت بچهاَند! یک مشت تازهکارِ بیتجربه، نه تبهکار! پنجاه نفر جمع شدهاَند دورِ هم که اسکناس جعل کنند! انگار نوبراَش را آوردهاند! سه نفر هم برای این کار زیاد است، منتها به شرطی که هر سه اعتمادِ کامل به هم داشته باشند؛ چون کافی است یکیشان مست کند و نتواند جلوِ زباناَش را بگیرد، کارِ همه را خراب میکند! اینها یک مشت تازهکاراَند! یک مشت ناشی را مأمور کردهاند که اسکناسهایِ جعلی را ببرند بانک خُرد کنند. دست به هر کارِ خطرناکی میخواهند بزنند و آنوقت یک مشت ناشی را مأمورِ این کار میکنند! اما حالا فرض کن همین تازهکارها شانس هم آوردند و توانستند قسر دربروند؛ فرص کن هر کدامِشان توانستند یک میلیون روبل را تبدیل کنند... بعداَش چی؟ باقیِ عمرشان را میخواهند چه کار کنند؟ هر کدامشان باید تا آخر عمر اسیر و عبیدِ آن دوتایِ دیگر باشند. من که میگویم بهتر است بروند خودشان را دار بزنند.









شاید بپسندید














از این نویسنده














از این مترجم













