

آنچه بر دوش می کشیدند
انتشارات گل آذين منتشر کرد :
آنچه بر دوش ميکشيدند ضيافتي از داستانهاي کوتاه را ترتيب داده است.هر داستان،کلاسيک
يا مدرن،طعم و بوي خاص خود را دارد و مخاطب را در فضايي ميان گذشته و حال شناور
ميسازد.دستچيني از آثار کوتاه و انديشهساز نويسندگان انگليسي زبان،چه آنها که از نژاد
آنگلوساکسون بودند و در انگلستان يا ايرلند به دنيا آمدند و چه آنها که در قارهي نو پا به
عرصهي وجود گذاشتند پيش روي شيفتگان داستان قرار گرفته است.شخصيتهايي متفاوت
خلق ميشوندو برخيشان خواننده را در جهاني از چالشهاانگيزه ها،کنشها و تاملات دروني و
فلسفي خويش درگير ميسازند.هر شخصيت،از کودک آرمان خواه فاتح اسپانيايي و پدربزرگش
گرفته تا ستواني دل باخته به نام جيمي کراس در آنچه بر دوش ميکشيدند که دل در گرو عشق
مارتا دارد،جلوهاي آشنا از طبيعت بشر و ايدهآلهايش را باز ميآفريند و اين گونه احساس همذات
پنداري مخاطب را برميانگيزد.اما عليرغم تفاوتهايي بيشمار که در جهانبيني شخصيتها
و نحوهي نگرش آنها به آدمهاي پيرامونشان به چشم ميخورد،تمامشان ازوجهي مشترک
برخوردارند و آن،بار تحملناپذير تنها بودن است که هر يک به شکلي بر دوش ميکشند.
سرخوردگي،ياس و زندگي تهي از معنا تنها ميراثي است که از اين هستي پر رمز و راز به ارث
ميبرند.درون مايهاي که از فضاي تيرهي حاکم بر داستنها و نگاهي بدبينانه که در لايههاي
زيرينشان خانه کرده به خواننده پيشکش ميشود و تلنگري ميزند بر خيال خام سادهانديشاني
که به شدن باور دارند زندگي پديدهاي شيرين و خوشايند است.روزگاري ژان پل سارتر دوست
داشتني گفت :«انسان محکوم به آزادي است.» حال شايد پس از اتمام داستانها بتوان تعبير
ديگري داشت و اين گونه انديشيد :«انسان محکوم به تنها ماندن است.»
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده



























































