

انتشارات آگه منتشر کرد:
راويان داستانهاي «کاجهاي زرد»اغلب انسانهايي
هستند که در مواجهه با يک موقعيت خاص مجبور به
تصميم گيري ميشوند و البته گاهي اين موقعيتها
هستند که تصميم آدمها را دچار خلل ميکنند و آنها
مجبورند تن به آن چيزي بدهند که شايد خودشان
خيلي تمايل به انجامش ندارند. آدمهاي اين قصهها با
اينکه ممکن است تنها نباشند اما وجه «تنهايي» آنها
پررنگتر از وجه «اجتماعي» زندگيشان است. در اين
مجموعه مانند مجموعه قبل، پونه ابدالي نيم نگاهي هم
به مسائل اجتماعي و حوادث پيرامون آن دارد مثل
مهاجرت، خرافات، اعدام و...
«هيچ کدام از لامپهاي تزئيني روي بنا درست کار
نميکرد، بارها سيمکشيها را چک کرديم. لامپها فقط
يک روز روشن ميماندند و بعد ساعت يازده همان شب
خاموش ميشدند. من تازه بعد از سه سال اين موضوع 
را فهميدم، وقتي روز اول يک برقکار آوردم تا سيمکشي
کل ساختمان را وارسي کند ديدم که همسايهها چطور
بهم نيشخند زدند. لابد انتظار داشتند که تا به حال من
فهميده باشم که عوض کردن لامپ چارهي کار نيست. اما
من نفهميده بودم. کلا آدم بي دقتي هستم. شايد به
خاطر همين نفهميده بودم يا شايد اصلا برام مهم نبود
که چرا چراغها درست کار نميکنند. ولي حالا که
مسئوليتش گردنم بود حس ميکردم بايد دقتم را بيشتر
کنم، اما طرح عوض کردن سيمکشي و راست و ريست
کردن لامپها با شکست مواجه شد. به هرحال بايد
درست ميشد، حتما يک برقکار در اين شهر بود که
ميتوانست مشکل را پيدا کند و اين موضوع واقعا آنقدر 
کوچک و بي اهميت بود که نميشد به راحتي ازآن
گذشت»
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده








































