رهش

(71)

700,000ریال

560,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
4042

علاقه مندان به این کتاب
47

می‌خواهند کتاب را بخوانند
12

کسانی که پیشنهاد می کنند
12

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
9

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب رهش

انتشارات افق منتشر کرد:
تهران_با این نماهای رومی_شده است برشی از معادن سنگ! معدن سنگ عمودی شده ی بی ریختی است منطقه ی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای دانش جوی معماری دارد؟ بگذریم؛ اتوبوس که بین راه در لاجین ایستاد، رفتم و زیباترین بشقاب ها را انتخاب کردم. برای دوره ی دانشجویی کمی گران بود و کسی از بچه ها طرفشان نرفته بود.دوتا برداشتم.یکی از دخترها که همیشه مانتوی جین می پوشید،گفت:
- به به! شاه زاده ی قصه ی ما وقتی اسب سفیدش را پارککرد دم در خانه ی ویلایی لیا، برای یک عصرانه بشقاب سفالی هم دارد!
رضا امیر خانی در رمان رهش موضوع توسعه ی شهری را دستمایه قرار داده و تاثیرات آن را بر عرصه های زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر می کشد.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 192 صفحه
    • 272 گرم
    • 19
    • 1401

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • علی تجنگی
    • پاسخ به نظر

    کتاب های قبلیش رو بیشتر دوست داشتم. فکر می کردم که این که همونقدر جذاببیت داشته باشه. پشیمونم که خریدمش

  • تصویر کاربر

    • زینب ملایی
    • پاسخ به نظر

    داستان به جذابیت کتاب های قبلی امیرخانی نیست ولی لحن متن و ادبیاتش خوبه.. آخر داستان رو دوست داشتم البته، برگشتن شخصیت دوست داشتنی کتاب های قبلی❤️

  • تصویر کاربر

    • محمد جواد انبارکی مطلق
    • پاسخ به نظر

    کتاب های امیرخانی مثل من او و بیوتن قشنگ بود هر چند پایان من او رو دوست نداشتم

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (1)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • سید مجتبی پژمان
    • 0

    اسب ها از دو روز قبلش سم می کوبند، سگ ها دندان به هم می سایند.شب ش گربه ها خرناس می کشند. کبوترها بی قراری می کنند و نصف شب تو لانه در جا بال می زنند. هیچ کدام درست نمی فهمندش فقط میدانند قرار است اتفاقی بیفتد برزخ می شوند و بدقلق همین قدر می فهمند که بدشگون است.

عیدی