سایه های مخروطی

انتشارات حکمت کلمه منتشر کرد:
باريدن تگرگ شروع شده و دانه هاي درشت آن به ديواره ي تراس مي خورد. دانه هايي از آن، مثل سنگ ريزه به اتاق خواب و روي قاليچه ي پايين تختخواب م دود. دکه از صبح روز قبل بسته است؛ تلفن پسر دکه دار در دسترس نيست و فريبا نتوانسته از صداي تگرگ برايش بگويد که انگار توي شيارهاي دهان باز کرده ي سرش مي پيچد. ساعت دو صبح به اتاق مي رود و بعد از آن، در تراس را به روي خودش مي بندد. پشت شانه ها تا برجستگي ساق هايش را به در خيس مي چسباند. از دامنش آب مي چکد و بلوز حرير صورتي، همه ي تنش را نشان مي دهد.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک