در عمق یک و نیم متری

(5)

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
287

علاقه مندان به این کتاب
3

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
0

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب در عمق یک و نیم متری

انتشارات افراز منتشر کرد:
هانیه سلطان پور :
پرده ها را کنار زدم.کسی توی باغ نبود. حال گوسفندی رت داشتم که پیش ار آن که به طور کامل بمیرد ، قصاب چاقو انداخته باشد زیر پوست تنش و بخواهد پوستش را بالا بکشد. حس کردم پوست از تنم جدا شد و تمام رگ هام پاره شد.برگشتم سمت آینه و یک بار دیگر خودم را نگاه کردم. من هرگز شبیه خودم نبودم.
پدر از پشت سرم بیرون آمد، کنارم زد و خودش ایستاد کنار آینه ، فرچه و کاسه ای از برف دستم داد و صورتش را جلو آورد و خواست تا روی صورتش را با برف بپوشانم. دست هام می لرزید. گفتم : «مرگ چه مزه ای داره سرهنگ؟»
گفت :« بزن به چاک بی خاصیت.»و با تیغ برف را از روی صورتش روبید.
برگشتم به اتاق و تابلویی را که کشیده بودم ، گذاشتم پای پنجره تا خشک شود .
«این آخر نسل ما رو می سوزونه. تو چشم هاش می خونم که نسل مارو به باد میده.»
از باغ صدای غریب و آشنای آوازی محزون می آمد. زنی کنار حوض نشسته بود و داشت یک تصنیف قدیمی را بازخوانی می کرد.
«امشب که پیش منی. غمگسار منی...»
داد زدم :«ساکت.»
سرش را بلند کرد ، با دست موج انداخت به آب و پرسید :«حالا ماه شدم؟»
باد خنکی وزید و هوا پر از گل های قاصدک شد.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (0)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

عیدی