30بوک
کتاب عمومی
تاریخ
ایران
خاطرات دکتر محمد علی مجتهدی

خاطرات دکتر محمد علی مجتهدی

(8)

1,600,000ریال

1,440,000 ریال

دفعات مشاهده کتاب
1960

علاقه مندان به این کتاب
18

می‌خواهند کتاب را بخوانند
0

کسانی که پیشنهاد می کنند
2

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
0

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب خاطرات دکتر محمد علی مجتهدی

انتشارات بازتاب نگار منتشر کرد:
دکتر محمد علی مجتهدی (1376-1287) یکی از برجسته ترین چهره های آموزشی و فرهنگی ایران معاصر است: استاد دانشگاه تهران، مدیر پرآوازه ی دبیرستان البرز (1357-1324)، و بنیادگذار دانشگاه صنعتی شریف. او به ریاست چند دانشگاه دیگر هم رسید.
خاطره ها و تجربه های تلخ و شیرین و بسیار خواندنی او به صورت گفت و گو در سلسه (طرح تاریخ شفاهی ایران) (مرکز مطالعات خاورمیانه، دانشگاه هاروارد) تنظیم شده است.
گفت و گو کننده و ویراستار، دکتر حبیب لاجوردی، در دانشگاه های ییل؛ هاروارد، و آکسفورد درس خوانده بود و ریاست این طرح را برعهده داشت.
فروشگاه اینترنتی 30 بوک

    • نوع کالا
    • دسته بندی
    • موضوع اصلی
    • موضوع فرعی
    • نویسنده
    • نشر
    • شابک
    • زبان کتاب
    • قطع کتاب
    • جلد کتاب
    • تعداد صفحه
    • وزن
    • نوبت چاپ
    • سال انتشار
    • فارسی
    • رقعی
    • شومیز
    • 205 صفحه
    • 240 گرم
    • 3
    • 1401

نظرات کاربران (0)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

بریده ای از کتاب (13)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • مصطفی مستکملی
    • 0

    معتقد به این هستم که فکر این جوان‌ها را نباید محدود کرد که حتماً آن چیزی که من معتقداتم است در او تزریق کنم.

  • تصویر کاربر

    • مصطفی مستکملی
    • 0

    ...به خودم می‌گفتم از این راه می‌روم جلو. یک دسته جوان تربیت می‌کنم- جوان متکی به نفس و منظم و مرتب و فاضل هدایت می‌کنم. رضایت خاطر من این بود. رضایت خاطر مادی نبود....

  • تصویر کاربر

    • مصطفی مستکملی
    • 0

    پدری این پسر را آورده به من سپرده. اگر پولش را به من می‌سپرد و من می‌خوردم یا خرج می‌کردم یا دزد می‌زد، در نهایت می‌گفتم آقا بیا ببین منفعت چه‌قدر می‌دهند بکش رویش. من نقد ندارم به شما بدهم. به اقساط به شما می‌پردازم. ولی اگر این جوان معیوب بشود، من چه کار کنم چه خاکی به سر بریزم هیچ راهی ندارم. این طرز فکرم بود.

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
عیدی