

نگاهی ساختارگرایانه به خرد ستیزی عرفان
انتشارات کلاغ منتشر کرد:
عرفان هم به عنوان يک پديده ي اجتماعي داراي علت و انگيزه هاي خاص خود است. بينش عرفاني هم مانند پديده هاي ديگر اجتماعي در پس ظاهر خود داراي عناصر ناپيدايي است که آن را در پيوند و هم زيستي با ديگر پديده هاي اجتماعي قرار مي دهد. ولي بايد خاطرنشان کرد که بحث منظم و ساختاري درباره ي عرفان، مانند بسياري ديگر از پديده هاي اجتماعي با محدوديت (گفتار) روبه رو بوده است و اين در حالي است که توليد يک گفتمان ساختاري در باب يک پديده ي اجتماعي به آساني ميسر نمي گردد مگر با تحليل آزادانه ي پديده و عبور از محدوديت هاي گفتاري موجود.
مفسران متون عرفاني هم، شايد به دليل همان قداست هاي ياد شده، به جاي تحليل واقعي متن متوسل به توجيه چشم انداز متن مي شوند و در اين راه به تفاسيري با سبک و سياق متون مذهبي-ايماني با چاشني احساس و ذوق عارفانه مي پردازند. در اين ميان انديشه ي افسانه ئي و احتمالا خردستيز ساري و جاري در متون عرفاني که اغلب با تحقير فلسفه و عقلانيت همراه است به عنوان انديشه ي حقيقي و راستين معرفي مي شود. اين در حالي است که تفسير کاري جز روشن کردن متن ندارد و نمي تواند کلام و گفتار مستقل و يک سره خارج از آن چه در اصل متن است ارائه دهد. تفسير به هر شکل که بيان شود بايد حقيقت متن را ادا کند، در غير اين صورت گفتاري جديد و بدعت خواهد بود.
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید













