

انتشارات نيماژ منتشر کرد:
دو همسايه ديوار به ديوار به نام هاي سالاري و کياني در منطقه ي شميران تهران، پس از سال ها همزيستي دوستانه، ناگهان به سبب رواديدي پيش بيني نشده تصميم به قطع ارتباط با يکديگر مي گيرند. بي کرانگي، زندگي همزمان انسان هايي را روايت مي کند که براي رسيدن به خوشبختي و نگهداري از آن ناچارند هر از چندي با سرنوشت و فراز و فرودهاي آن رويارويي کنند. اين رويارويي کم و بيش در طول رمان ادامه مي يابد و سرانجام ما را به همراه يکي از شخصيت ها وارد جهاني ناشناخته و شگفت انگيز مي کند؛ جهاني نو و آرماني که ريشه در زمين خاکي، آرزوها و کهن الگوها دارد...
رمان بي کرانگي، واپسين اثر مهدي ابراهيمي لامع، با نگاهي نو به زبان فارسي، فرهنگ بومي ايراني و ادبيات داستاني به نگارش درآمده است. مهدي ابراهيمي لامع، کارشناس ارشد رشته ي پژوهش هنر، بيش از پانزده سال است که در زمينه ي داستان نويسي، پژوهش و نقد ادبي فعاليت مستمر و مستقل داشته است. از اين نويسنده تاکنون دو مجموعه داستان، يک مجموعه شعر پنج جلدي خردسالان و بيش از چهل نقد مقاله ي تخصصي در مجلات معتبر ادبي به چاپ رسيده است.
برگزيده شدن در جشنواره هاي سراسري نقد کتاب، جشنواره ي ادبي يوسف جشنواره ادبي نثر معاصر، جشنواره ي ادبي طهران و... همچنين نامزد نهايي در جايزه ي کتاب فصل، جايزه ي گام اول، جشنواره ي کتاب و رسانه جشنواره ي نقد کتاب، جايزه ي ادبي بيهقي و جايزه ي ادبي حيرت از جمله افتخارات وي در حوزه ي داستان نويسي، نقد و پژوهش ادبي است.
(نه! آن جا زمين نبود؛ شايد تکه اي از آسمان؛ تکه اي از ماه؛ جايي ميان خواب و بيداري؛ سرزميني برآمده از دل درياها و خشکي هاي ناشناخته؛ به سان رويايي دور و دست نيافتني؛ و به همان اندازه نزديک و دوست داشتني؛ بيگانه از هر آن جه تاکنون به چشم و گوش ديده و شنيده شده؛ سرزميني دلفريب و بي کران با طبيعتي پاک و بي آلايش... همه چيز جلوي چشم هاي وق زده ي نويد مي درخشيد. افتاده بود در دنيايي ناب و درخشان که سرتاسر پر از تازگي و سرسبزي بود؛ پر از شادابي و سرزندگي؛ پاک از هرچه خاک؛ از هرچه تيرگي؛ از هرچه گست و گرم. چشم که مي چرخاند هزار هزار رنگ و رخ تازه مي ديد؛ صدها چشم انداز چشم نواز؛ ده ها فرجود و شگفتي؛ جوري که با ديدن آن ديگر خودش را از ياد برده بود.)
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













