

انتشارات نيماژ منتشر کرد:
آقاي چنار با من ازدواج مي کني؟ دومين مجموعه ي داستان ميترا معيني، 9 داستان کوتاه دارد که با وسواس تراش خورده اند. با وجود هويت مستقل هر داستان، کل مجموعه آميزه اي از حس مرگ، شگفتي زندگي و نبرد و رويارويي اين دو است. نبردي که گوشه هاي دلاويز عشق و اميد در آن روشن و سوک هاي ناچاري و تسليم در آن تيره و تارند. نويسنده با اجراي زباني برساخته از عهده ي اين احوالات روياگون و خيال انگيز برآمده تا حدي که بتوان اين داستان ها را خواند و لذت برد و به خاطر سپرد.
(ماشين دور زد و برگشت سمت آبادي هاي پايين، پير مرد راه را بزرو را گرفت و آهسته رفت بالا. عطر دامنه هاي تر گيجش مي کرد و مي رفت . اگر چاقو داشت، از شاخه ي ارزيني چماق مي ساخت و تکيه گاه پا مي کرد، يا مي شد کتيرا زد يا عسل کوهي يا حتي سقز بريد. نداشت، اگر موسي بود چاقويش بود، پايش بود، عسل کوهش بود، توي کله اش ساز و دهل چپ مي کوبيد... زن ها کل مي کشيدند و شيون مي کردند. جنازه ي موسي زير جاجيم بي بي باف روي دست مي آمد و صداي گلوله ها آسمان را جر مي داد. پيرزنش چارقد از سرگرفته، با رنگ پچ دستمال مي بازيد و پيشواز مي آمد. چه سياه مرگي بود. چه عيش و عزاي درهم. ناکام... ناکام. دنيا وارو بود آن روز ک هکشته اش را آوردند.)
فروشگاه اينترنتي 30 بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده








































