

انتشارات ترنگ منتشر کرد:
«شگرف و شگفت» کتابي است از جستارهاي پژوهشي و نوشتارهايي ديگر، در فرهنگ و ادب ايران. اين کتاب از سه بخش جداگانه جستارها، نوشتههاي نگارين و جستارهاي کوتاه و چند ديباچه که به خواست نويسندگان بر کتابهاي آنان نوشته شده، تشکيل شده است و در آنها به موضوعات مختلف درباره تاريخ، فرهنگ و تمدن و ادبيات ايران پرداخته شده است.
هرکدام از اين بخشها، جستاري پژوهشي بلند يا کوتاه در زمينههاي گوناگون است، که آن کتابها در آنها نوشته شده است. به طور مثال «شاهنامه و گشتاسپنامه: دبستان و سبک» اولين مطلب در بخش جستارهاي اين کتاب است که در آن ابتدا از مکتب و سبک و چگونگي اين دو و مرزهايي که آنها را از هم جدا ميکند، سخن گفته شده و سپس «شاهنامه» و «گشتاسپنامه» با يکديگر، از ديد سبکشناسي و دبستانشناسي مقايسه شدهاند.
«رخش و آذرگشب»، « کارکرد آييني و نمادين آب در شاهنامه»، «هنر، اسطوره، رويا»، «قهرمان (پيشينه و خاستگاه و گوهر آن)»، «شورانگيز تبريز» و «آب زندگي است» از ديگر جستارهاي اين کتاب «شگرف و شگفت» است که مثلا در جستار «آب زندگي است»، ارزش و ارجمندي آب، در فرهنگ و انديشه ايراني، نشان داده شده و با کندوکاوي دروني و بيروني، بر پايه ساختار واژه آب در زبان فارسي، که از دو حرف آغازين الفبا ساخته شده است، پيوند رازگونه آن با هستي و زندگي، بازنمود شده است. همچنين در جستار«کوتاه؛ ليک برين و براه» کوتاهترين داستانها در ادب فارسي بررسي شده است.
«شگرف و شگفت» مانند تمام نوشتههاي کزازي به زبان فارسي سره نگاشته شده و در يکي از نوشتارهاي اين مجموعه به نام «ايران: سرزمين آرمان و اميد» ميخوانيم:
«ايران، اين سرزمينِ سپندِ اهورايي که بهترين سرزميني است که مزدا آفريده است، اين خُنَيْرِتِ باميِ ناميِ گرامي، همواره در درازناي هزارهها، سرزمينِ ورجاوندِ فرزانگي و فرهنگ بوده است؛ فرزانگيِ فرّمند و فرهنگِ گرانسنگ؛ نيز بِهينه بومِ آبادِ دانش و داد؛ مِهينه مرزِ بِاَرْزِ مردِماني نيکونهاد و دلشاد؛ سپهرينه سامانِ سيمرغ که در آن، اين مرغِ سپند و سترگ و بيمانند، از ستيغْ ميغْ آميغِ البرز، فرازين کوهِ بشکوهِ با فرّ و برز، بال درگسترده است و شکوه و شگرفي و شادمانگي را، بر بالهاي فرخنده و زرّين و زيبندهاش تا دورترين گوشههاي گيتي فرابرده است. اين خاستگاهِ خجسته و خرّمِ خورشيد، خورشيدِ جانْافراز و دلافروزِ آرمان و اميد که رخشان و مينونشان، پرتو بر جايْجاي جهان درافکنده است و ابرهاي تودرتوي و تاراتارِ نااميدي و اندوه را از هم فرودريده است و درپراکنده است.اين کان و کانون هوشرباي هنر، اين سرزمينِ ستود? سرود و سَرْواد و سخن که سالارانِ سترگِ ادب، مِهينه مردانِ چامه و خامه و نامه، آن شگرفْانديشگانِ زباناورِ شگفتيْپيشه را در دامانِ خويش پرورده است و به بَرومندي و بلندبالايي، بالانيده است و بر بُرده است؛ بَرومنداني بالابلند چون پيرِ پاک و پارساي دري، فردوسي، آن ماي? نازش و سرافرازِشِ زباناوري و سخنگستري؛ يا خيّامِ خُنيده نامِ خجستهکام که بهارانههاي ادب چارانههاي اوست؛ يا سخنپردازِ هنگامهسازِ راز، خداوندگارِ شگفتيکارِ مثنوي، مولوي، آن مِهرينه مردِ مينوي؛ يا سعدي، آن فرزان? آموزگار و يگان? روزگار که مرزِ اندرزهاي گرانْارزِ او گستر? گيتي است؛ يا جادوسخن جهان، آن بزمآراي روشنراي و جانْافساي مِهان و کِهان، نظاميِ ناميِ گرامي.»
فروشگاه اينترنتي 30بوک
شاید بپسندید














از این نویسنده













