بابالنگ دراز

انتشارات شاني منتشر کرد:
چهارشنبه اول هرماه واقعا روز مهيب و ترسناکي بود که همه با ترس و دلهره منتظرش بودند با شجاعت تحملش مي کردند و سپس بي درنگ فراموشش مي کردند.
در آن روز بايد کف راهروها و اتاق ها تميز و بي لکه، ميز و صندلي ها خوب گردگيري و رختخواب ها مرتب مي شد. ضمن اينکه نود و هفت بچه يتيم کوچولو که توي هم مي لوليدند بايد کاملا تر و تميز مي شدند، سرشان شانه مي شد، لباس ن آهار خورده به تنشان مي رفت و دکمه هاشان انداخته مي شد و به همه آن ها تذکر داده مي شد که با ادب باشند و هر وقت يکي از اعضاي هيئت امنا با آنها صحبت کرد بگويند: (بله آقا) (خير آقا).
فروشگاه اينترنتي 30 بوک