%20


دفعات مشاهده کتاب
705
علاقهمندان به این کتاب
2
میخواهند کتاب را بخوانند.
0
کتاب را پیشنهاد میکنند
0
کتاب را پیشنهاد نمیکنند
0
نظر خود را برای ما ثبت کن:
توضیحات کتاب
نشر عنوان منتشر کرد:
درد ول کن نبود. اشک چشمانش در خیسی باران زده ی صورتش گم می شد. خواست جیغ بزند، شرمش آمد. نتوانست. گوشه ی چادرش را چپاند توی دهانش، به دندان گرفت، و ناله ی بلندی کرد. کمرش تیر کشید؛ بدتر از دفعات قبل.درد امانش نمی داد. دیگر چشمانش دنبال آدم ها نمی گشت. فقط آسمان. آسمان تیره و باران زده ی شب. نگاهش به بالا بود. از لای دندان هایش گاهی، بی رمق، اسم نوذر شنیده می شد. دستش ناگهان ول شد و سُرید روی سنگ. انگار می خواست بلند شود. نتوانست. چادر از لای دندان هایش در رفت. دهانش از باران پر شد. چشمان خیسش بسته بود و بارانی. با همه ی وجودش فریاد کشید. زن آذری نمی خواست صدایش در بیاید، اما شد. دست خودش نبود. فریادش از درونش جوشید. بلند. بسیار بلند. مثل رعد و برقی، که بالای سرش غرمبید، چشمانش سیاهی می رفت.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
نوع کالا
کتاب
دسته بندی
موضوع اصلی
موضوع فرعی
نویسنده
نشر
شابک
9786007826416
زبان کتاب
فارسی
قطع کتاب
شومیز
جلد کتاب
رقعی
تعداد صفحه
107 صفحه
نوبت چاپ
3
وزن
120 گرم
سال انتشار
1403
نظرت رو باهامون به اشتراک بذار.

مریم هروی
01 اسفند 1400
کتاب داستان یا روایتیست از زندگی زنی ایرانی که با مردی ناشناس پیمان زناشویی می بندد و طی ماجراهایی به هویت وی پی می برد، تلخ است اما نحوۀ روایت آقاخانی به قدری سریع است که از تمام پست و بلند این کتاب به سرعت می گذریم و نه تلخی اش ماندگار است نه شور و شوق کوتاه مدت و متزلزل میانۀ راه...
0
0
جمله مورد علاقهات از این کتاب رو باهامون به اشتراک بذار.
شاید بپسندید














از این نویسنده














120٬000 تومان
150٬000
%20