

نشر روزگار منتشر کرد:
سکوت کلاسِ خط، قدم زدن آرام آقای سلطانی گِردْ فرامرزی، دبیرستان نادرشاه افشار، شهرستان خاش، آوای پرنده ای آشنا پشت پنجره ی کلاس و صریر قلم های نی، بر کاغذ سفید، و نفس های بلند بچه ها کلاس، همه همگام و یکصدا، همه موزون و منسجم و کهکشانه ی شگفتِ «توانا بود هرکه دانا بود»، در زیر انگشتان قضابیک جریان دارد.
اما مرکّب ها، مشکی نیست، همه با هم تنها در هفت رنگِ رنگین کمان است. اکنون که از دور به کلاس نگاه می کنم، بخوبی می توانم ببینم که رنگین کمان نوروز، بر روی دفترهای مشقِ درشتِ بچه ها، فروباریده است.
آقای سلطانی گردفرامرزی، خطاط چیره دست، با حرکت آرام و موزونش که مثل قاصدک است، بارانی نم نم و دانه ریز را بر زمینه ی رنگین کمان ترسیم کرده است. او همیشه لبخندی بر لب دارد. مهربان است. خوبست. نگاهش مثل نگاه قضابیک است. برای همه آشناست. لهجه اش لهجه شیرین شهر یزد است. او «اگر» را با کسرِ الف، «اِگر»، تلفظ می کند؛ اما تنها معلمی ست که می داند، کهکشانه ی راه شیری دومین کهکشانه ی شناخته شده است و اولین کهکشانه، «توانا بود هرکه دانا بود» با خط نستعلیق است.
فروشگاه اینترنتی 30بوک
شاید بپسندید













