سیندرلای گناهکار

(9)
نویسنده:

موجود نیست

دفعات مشاهده کتاب
958

علاقه مندان به این کتاب
9

می‌خواهند کتاب را بخوانند
3

کسانی که پیشنهاد می کنند
4

کسانی که پیشنهاد نمی کنند
1

نظر خود را برای ما ثبت کنید

توضیحات کتاب سیندرلای گناهکار

انتشارات عطر کاج منتشر کرد:
آن شاهزاده مال من است.
البته هنوز خبری نیست. ولی به دستش می‌آورم. و همینطور قصرش را. و کل قلمرویی که بر آن فرمانروایی می‌کند! همهٔ این‌ها مال من خواهند شد. بعد این موفقیت‌ها را نشان خواهرهای ناتنی‌ام می‌دهم. اما آن‌ها حتی ذره‌ای از ثروتم را نخواهند چشید. کور خوانده‌اند.
مشکل اینجاست که، برای چنین کارهایی باید به قدر کافی جادوی سپید به دست بیاورم. و برای این کار هم لازم است که آدم خوبی باشم. و من از خوب بودن بیزارم.
فروشگاه اینترنتی 30بوک

نقد و بررسی تخصصی نقد و بررسی تخصصی

اگر از خواندن این کتاب لذت بردید، نگاهی به کتاب دختری که ماه را نوشید نیز بیاندازید.



...

نمایش کامل نقد و بررسی تخصصی

نظرات کاربران (4)

نظر شما در مورد این کتاب

امتیاز شما به این کالا:

نظرات دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • پاسخ به نظر

    آنیتا ول داستانی جذاب از یکی از افسانه‌های معروف جهان رو نوشته اما تاریکی و شر و ترس هم توی این داستان واضحه. این‌جا دیگه نامادری‌ و ناخواهری‌های سیندرلا شرور نیستن، بلکه خودش شروره.

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • پاسخ به نظر

    زاویهٔ دید نویسنده و تغییرات داستان رو خیلی دوست داشتم. یه برداشت جالب از داستان افسانه‌ای سیندرلا که پیچ‌‌وتاب‌های جذابش و پایانش حسابی جذب‌تون می‌کنه. حتماً بخونیدش.

  • تصویر کاربر

    • مهرناز بهروش
    • پاسخ به نظر

    داستانی کمی متفاوت از سیندرلایی که خوندید. این سیندرلا یکم شروره، به قیافه‌اش حساسه، کمی بداخلاقه و دقیقاً نقطهٔ مقابل سیندرلایی هستش که همه‌مون می‌شناسیم.

  • 1
  • 2

بریده ای از کتاب (4)

بریده ای از این کتاب

بریده های دیگر کاربران

  • تصویر کاربر

    • هنگامه مارالی
    • 0

    مودی و لونی زیبا شده‌اند. در واقع یعنی تا جایی که برایشان مقدور است زیبا شده‌اند. موهایشان را جمع و با گل تزیین کرده‌اند، پیراهن‌هایشان هم اندازه‌شان است، رنگ‌ها هم بهشان می‌آید، حتی بنفش پررنگی که لونی پوشیده. از خودش راضی به نظر می‌رسد، مثل اسبی که برای رژه‌ای طولانی آراسته شده.

  • تصویر کاربر

    • نگار آذرشب
    • 0

    دیروقت است، گردنم خشک شده و انگشتانم درد گرفته‌اند. تمام تکه پارچه‌هایی را که برای پیراهن غول‌پیکر لونی لازم است بُریده‌ام. حالا دارم به هم وصلشان می‌کنم. حتماً باید امشب این پیراهن را تمام کنم. فردا هم باید مشغول پیراهن مودی بشوم. و روز بعد، که روز جشن است، پیراهن خودم را آماده می‌کنم.

  • تصویر کاربر

    • مهرناز بهروش
    • 0

    با حرص و عصبانیت فحش می‌دهم. یک قاشق دیگر. برای هر کدام از این قاشق‌ها چند هفته زحمت کشیده‌ام و خوش‌خلقی نشان داده‌ام. صدها جوراب را وصله کرده‌ام. زمین را شسته‌ام و زمان‌هایی را که لونی از عمد پا روی انگشتانم می‌گذاشت لبخند زدم.

  • 1
  • 2
عیدی